تاریخ افغانستان

نقد بر جزوه‌ی «جعل تاریخ و تاریخ جعل در افغانستان» نوشته‌ی دکتر محیی‌الدین مهدی

نویسنده: زبیر بیانفر، دانشجوی دکتری تاریخ اسلام- دانشگاه تهران

✓ پیر رندان می‌گوید: «زان یار دل‌ نوازم شکریست با شکایت». به‌راستی زمانی‌که می‌نگرم برخورد با تاریخ در تمام لایه‌های جامعه مورد توجه است، شکر می‌گویم به قدرت تاریخ‌ورزی که این همه گستردگی دارد. اما زمانی‌که در اختیار قصه‌پردازان و ابزارانگاری قرار می‌گیرد و با نام این رشته برای خویش «ورزیدگی» تعریف می‌کنند، حرص می‌خورم. من اعتقاد دارم، برداشت محدود از امور معمولاً به توهماتی می‌انجامد تا راه را از چاه فرق نکنیم. همچنان تذکر دهم که برای خود مرجعیتی قایل نیستم که کسی را درباره‌ی تأمل کردن به تاریخ منع کنم، قصدم بازکردن درب نقد و گفت‌وگو است و ما چاره‌ی جز این نداریم. نقد من بر جزوه‌ی آقای مهدی قطعاً به‌معنی اَخم و تَخم کردن بر وی نخواهد بود و بر این نکته نیز آگاهم که سخت است نقدی را بر علیه کسی به‌پیش‌ کشیم، بی‌آنکه او را نرنجانده باشیم. قبل از این‌که به‌صورت موردی، نقد خود را در ارتباط به جزوه داشته باشم لازم می‌دانم از داکتر صاحب مهدی که آدم فاضل و بزرگواری هستند، پوزش طلبم و شأن بزرگ‌سالی و علمی‌شان را آن‌گونه که اسلام و  عرفان ارشاد کرده است، مورد حرمت می‌دانم.
✓ در مواجهه با «هرمنوتیک» برداشت‌ها متفاوت است اما در برداشتی، چهار برخورد متعارف است: هستی‌شناسانه، روش‌شناسانه، فلسفی و شبهه‌. نگاه انتقادی من بر این جزوه، اسنادی با بهره از هرمنوتیک روشی خواهد بود، دغدغه‌ی اصلی هرمنوتیک روشی این است که برای فهم بهتر ما با سه چیز مواجه هستیم (متن، نویسنده و خواننده)، روی این لحاظ صاحبان فکر هرمنوتیک روشی غایت اصلی شان این است که
چطور یک متن را رازگشایی-راززدایی و شفاف کنند. یعنی؛ (How to read a text) پرسش بنیادین‌شان است. با این شرح، در مواجهه با تاریخ دو نگره وجود دارد؛ اول. تاریخ به‌مثابه‌ی رشته‌ی علمی. دوم. سوء استفاده از تاریخ. در اولی، تاریخ را برای تاریخ می‌خوانیم چراکه یک رشته‌ی علمی است. در این نگره وجه داده محور، اسنادی و انصاف (نه به‌معنی بی‌طرفی) فربه است. در این‌جا مرگ گذشته در نظر است اگر فایده‌ی هم از تاریخ متصور است فردی است نه جمعی. فردی به این منظور که آدمی با مطالعه‌ی تاریخ می‌تواند به خودسازی بپردازد و اخلاق خویش را غنای معنوی بخشد یا به تعبیر طرزی، تاریخ به آدمی حکمت می‌آموزد. بهره‌گیری یا تسری دادن تاریخ به امر جمعی فاجعه می‌آفریند و از سود، ناسودمندی آن بیشتر است. در دومی، کنونی‌اندیشی تمرکز اصلی است. در این نگره، ادعا این است همین‌که با گذشته برخورد کردی بلافاصله بیا حال و آینده و به بهسازی جامعهبپرداز. مارکسیزم-کمونیزم نمونه‌ی واضح آن است. استالین به جد روی تاریخ‌سازی اعتقاد داشت. او جهان بشری را به دو بخش مجزا، خوشبخت و بدبخت می‌دید. پیامدش همین بود که بدون تلنگر در درون خود پوسید و معلوم شد که دچار کج‌فهمی بود. همین‌گونه کاری را که «قوم‌گراها» و «ناسیونالیست‌ها» با تاریخ می‌کنند. کنونی‌اندیشی از آفات مهم تاریخ‌نگری است و به تاریخ لطمه‌ی شدیدی وارد می‌کند یعنی دام و تله است که غرور کاذب را در جامعه رونق می‌دهد. با این توضیح، من جزوه آقای مهدی را با نگره دومی به تاریخ سازگار می‌بینم و در مواجهه با متن جزوه دریافتم که راقم دغدغه‌اش کنونی‌اندیشی است.
✓ نویسنده در مقدمه جزوه‌ مدعی است تا «تحریف‌ها و نقیصه‌ها را نشان دهم» اما آن‌گونه هویدا است خود از نقیصه مبرا نیست. وی تصریح می‌کند عنوان‌ «جعل تاریخ و تاریخ جعل در افغانستان» را انتشارات «کتاب کابل» بر جزوه گذاشته است. اول. آنانی‌که روش می‌دانند، عنوان یا موضوع از مسئله بیرون می‌آید یعنی بعد از ابهام‌زدایی و اشراف بر قلمروه پژوهش اقدام به تعیین انتخاب موضوع می‌نمایید. دوم. هر امر علمی باید مبرا از تعابیر ارزشی باشد، شما اجازه ندارید امر عقلایی را به احساسی‌-عاطفی تنزیل دهید. حال اگر عنوانی یک اثر در انتشارات گذاشته می‌شود، پی می‌ببریم نویسنده با ادعای که حمل می‌کند، ساده برخورد می‌کند.
✓ نویسنده ذیل عنوان «خوانش معکوس تاریخ»، برداشت خود را از تعریف تاریخ چنین ارائه کرده است: «در حالی‌که ساده ترین تعریف تاریخ بررسی حوادث گذشته است». آن‌گونه که برمی‌آید نویسنده دقیق نیست که مواجهه با علم دارد. اول. هر علمی اسلوب و قاعده‌مندی دارد، آیا مفهومی زیر «ساده‌ترین» در علم وجود دارد؟ دوم. در تعریف تاریخ دچار سوء فهم شده است بنابر این موارد: _غایت هر علم معرفت و شناخت است. بنابراین، واژه‌های مانند «بررسی»، «مطالعه»، «نگاه» و … نمی‌توانند غایت علوم را نشان دهند، چون ناظر به ابزار و وسایل شناختند. _ موضوع تاریخ، گذشته مهم انسانی است نه هر حوادث گذشته. اگر کوه طور یا چاه زمزم در تاریخ اهمیت یافت، به علت ردپایی از انسان در آن مکان‌ها است.
✓ آقای مهدی با آن‌که ادعای بلندی بر اثبات جعل دارد اما شگفتی این است که هیچ اسنادی را زیر نظر یا مطالعه قرار نداده است. اگر اسنادی را در جزوه استناد کرده است در برخورد با مراجعی بوده که دیگران در استنادات تاریخی خویش آورده‌اند. جالبی این است زمانی‌که آن منبع را مورد وثاقت قرار می‌دهی در مواجهه با اسناد دچار اشتباه است.
✓  نویسنده در عنوان «اشتباهات غبار»، با اتکا به بیتِ مدعی است که نام مادر احمد شاه ابدالی «زرقانه» است نه «زرغونه». این شعر که با هجو و دشنام همراه است، این است: [تو از بطن زرقانه‌ی نابکار_چو احمد خری را کنی شهریار]، این روایت از منظر علمی صحت ندارد که مؤجز می‌پردازم: ۱. این بیت منتسب به میرزا علی‌اکبر بمرودی است که آقای مهدی از کتاب «مجمل‌التواریخ» اخذ نموده است. زمانی‌که من مجمل‌التواریخ را سر زدم، موصوف نیز ارجاع به اثر اصلی نمی‌دهد. تنها اضافاتی که آقای مهدی انجام داده سال ولادت بمرودی را (۱۰۷۰ق) ذکر نموده، در صورتی که سال تولد شاعر از (۱۰۷۸ق) به بعد تذکر رفته است. ۲. روایتی در کتاب (رستم التواریخ، ص۲۴۱) از زبان سید حسن صفوی وجود دارد که آقای مهدی اگر برخورد می‌داشت، می‌توانست پی‌برد که این مدعا اثبات جعل بر خودش است: «در زمانی که در دارالضیافه نزد احمد پادشاه مهمان بودم، در شهر قائن شاعری خلفای راشدین و احمد شاه را هجو فاحشی نموده بود، امر فرمود آن شاعر را حاضر کنند. زمانی‌که آوردند، احمد شاه گفت: تو بر بدی ما و منسوبان ما هجو فرموده‌ی، باکی ندارد. اما بر بدی و خبوثت خلفای راشدین که ۱۱۸۰ سال از زمان ایشان گذشته، کجا اطلاع یافته‌ی؟ لعنت خدا بر تو باد. جزای ترا به خدای دادگر واگزاردیم»، بمرودی از قائن است. ۳. بمرودی از مرثیه‌گویان عاشورا در دوره افشار است در میان آثاری که دارد «مقامات حسینی» شهره آن است. در نسخه‌ی که با شماره ۱۳۳۴۴ در آرشیو کتابخانه مجلس ایران است چنین شعری را من نتوانستم دریابم، تنها شعری که درباره‌ی احمدشاه بود با این مضمون: [جهان جوی احمد شهِ جم غلام _ (مصرع دوم را خوانده نتوانستم)_ گر از شاهی وی کنم عرض و جاه _ فلک بارگاه است و انجم سپاه]، معلوم است بم‌رودی دنبال جبران اشتباه خود بوده است. منظورم تأیید شعر قبلی نیست آقای مهدی اگر ادعا دارد نام مادر احمد شاه زرقانه است باید اصل سند را بر ما نمایان سازد تا بر صحت آن اطمئنان پیدا کنیم، من تا اکنون به دریافت چنین سند مؤفق نشدم. ۵. مزمت و توصیف خلفا و شاهان از طریق شاعران در تاریخ اسلام و قلمرو تمدنی ما سابقه‌ی زیادی دارد، بنابراین از نظر وثاقت در استنادات تاریخی شعر امر مطلوبی نیست مخصوصاً چنین سبک. آنچه را دریافتم زرقان منطقه‌ی است در شیراز، چنین امکان می‌رود که شاعر دچار اشتباه نوشتاری شده است آن‌گونه که بهمنی قاجار ایرانی که حوزه پژوهش‌اش تاریخ‌ افغانستان است اکثراً بجای کرزی، «کارزای» می‌نویسد. آخر، آیا منبع دیگری چنین نامی را ذکر کرده است یا این‌چنین نامی در میان افغان‌ها سابقه و آشنایی دارد، اگر دارد باید در جایگاه قوت ادعا خویش، تذکر می‌داد.
✓ آقای مهدی در بحث «شاه زمان» چنان بر مورخان می‌تازد که سال تولد و بحث قدرت شاه زمان را تحریف کرده‌اند و گویا تقویم به دست دارد و می‌خواهد روایت‌های تاریخی را تصحیح کند. اما خود در مقاله‌ی زیر «تاریخ نامگذاری کشور افغانستان»، می‌نویسد: «شاه زمان در سال ۱۸۱۸م در نامه‌ی که به رشید پاشا صدراعظم عثمانی نوشت، قلمرو متصرفه‌ی خود را مملکت افغانیه خواند.» این روایت دچار نقیصه است: ۱. نویسنده بازهم به اسناد اصلی دسترسی ندارد و ارجاع خود را به (تاریخ تیمورشاهی، جلد دوم، ص ۵۴۸) می‌دهد. آن‌گونه که دریافتم خود مؤلف اثر تیمورشاهی نیز دسترسی به اسناد نداشته و تذکر داده است: «معتقدم حتماً به رشید پاشا نگاشته شده است»، آقای مهدی شاید بر «حتماً» مطمئن شده است که روایت صحت دارد. ۲. از دوست خوبم «ضیا جمال» که مصروف فراگیری دوره دکتری در ترکیه است، خواهش کردم سند را از آرشیو ترکیه در اختیارم قرار دهد، زمانی‌که سند را بازبینی کردیم جالب بود. سه نسخه درباره‌ی شاه زمان در آرشیو عثمانی وجود دارد که هرسه در ارتباط به سفر حج و اقامت یک‌ساله او در بغداد است. در آن زمان، رشید پاشا (۱۸) ساله است و صدراعظم «درویش محمد پاشا» است و خلیفه هم محمود دوم. بهر اطلاع دوستان این هم آدرس سند: (Devlet Arşivleri Başkanlığı Osmanlı Arşivi C..HR.. 167 8338). از بسط زیادی ابا می‌ورزم، مخاطبان خود خواهند دریافت که جابجایی «آدم» در کار پژوهشی چقدر علمی است.
✓نویسنده، الفنستن را نخستین جعل‌کار تاریخ افغانستان می‌داند. انتظار داشتم شاید موارد اندیشه‌ی در این باره مطرح کرده است. متأسفانه مطلبی وجود نداشت که آگاهی بی‌آفریند. آقای مهدی قبل از اتهام باید به چرایی و چگونگی پدیدارشدن شرق یا شرق‌شناسی توضیح لازم می‌داد. زیاد دوست داشتم در این باره مشرح بنویسم، فکر می‌کنم نیاز اهالی هر رشته‌ای علمی است. چون نوشته طولانی شده است باید خلاصه گویم. شرق‌شناسی بحث درازدامن است، اما به‌طور متعارف، گفتمان پسااستعماری است. این‌ها در مواجهه با شرق دو رویکرد دارند، علمی و ایدیولوژیک. اولی، از آدرس آکادمی‌ها و مراکز دانشگاهی صورت می‌گیرد که برخوردار از روش‌مندی است. دومی، ایدیولوژیک است و در پی مُثله کردن تاریخ شرق است. آنچه که نگره‌کلی این‌ها را تشکل می‌دهد اروپا مرکز محورانه یا غرب‌محورانگارانه است که دومی ویژگی استعماری را نیز دارا است. شرق‌شناسان به تاریخ  نگاه دوره‌ی و سرزمینی دارند. حوزه تمدنی ما با این نگاه قابل تعریف نیست چون تحولات تاریخی‌ما با آن‌ها متفاوت است. از ما خاندانی و قبیله‌ی است. ضرورت بود که آقای مهدی در کنار تاریخ‌نویسی الفنستن به تاریخ‌نگری او هم توجه می‌کرد.
✓ می‌پندارم این جزوه آکادمیک نیست به تبع آن دانشگاهی هم نیست. منظور از آکادمیک یعنی عزیمت علمی به تاریخ‌شناسی و تاریخ‌نگاری.
همچنان تاریخ را به شکل روشمند آموخته باشید، فلسفه این علم را بشناسید و به‌هر حال در درون این رشته پرورده شده باشید. این را هم تصریح کنم منظور از آکادمیک، متخصصان تاریخ نیست ما بسیار متخصص تاریخ داریم اما فاقد آگاهی از تاریخ آکادمیک است. منظور این‌جا درنظرداشت عزیمت علمی و روش‌مندی علم تاریخ است. مثلاً، نویسنده در فهرست عناوین خود تنها نوشته است «منابع»، هم‌چنان از مقدمه معلوم می‌شود میان منابع و مآخذ تفکیک قایل نیست، اگر دانشجوی ابتدایی‌ترین سوال را بپرسد که آیا استناد به «تاریخ غبار» در دوره «شاه زمان»، منبع حساب می‌شود یا مآخذ؟ شما با اتکا به این جزوه هیچ پاسخی ندارید.

✓ در آخر، من همیشه به دوستان خویش می‌گویم، «تاریخ» زمین خوبی برای بازی نیست. به قولی، «که این عجوز عروس هزار داماد است»، این رشته شوخی‌ ندارد و بسیار نا رفیق است. با اسناد و اوراق کهنه به سراغت می‌آید و مصلحت را بر نمی‌تابد و آشکار عام و خاص‌ات می‌کند. بنده زمانی که گفتم: کاتب تاریخ‌نگار نیست، روایت شصت درصد کشتار هزاره برساخت است، مشروطه اول و دوم نداریم و مشروطه ما با ظاهرشاه آغاز می‌شود‌ همه برتافت و هرچه نامهربانی و دشنام بود نثارمان کرد. چی‌بگویم این ناسپاسی را این رشته‌ی علمی برای‌مان آموخته است.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا