معرفی کتاب

فشرده کتاب چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

عبدالحفیظ منصور

نویسندگان کتاب: دارون عجم اوغلو و جیمز رابینسون
عجم اوغلو نویسنده ارمنی‌تبار است که در حال حاضر در دانشگاه ITM تدریس می‌کند. او این اثر را پس از تلاش پانزده ساله با دوست و هم‌کارش رابینسون نگاشته است وبه اثر جذابیتی که این کتاب دارد تا هنوز به چندین زبان دنیا ترجمه شده است.
کتاب چرا ملت‌ها شکست می‌خورند با زبان ساده نگارش یافته و این امر باعث شده که بسیاری از کسانی که دغدغه ی توسعه و پیشرفت کشور شان را در سر می پرورانند، سری به این کتاب بزنند و نکته‌هایی از آن فراچنگ آورند. کتاب مذکور حاوی مثال‌های فراوان از گوشه و کنار جهان می‌باشد که برای هر خوانندهٔ دلچسب و آموزنده می‌باشد.
کتاب چرا ملت ها شکست می‌خورند؟ از دو بخش اساسی تشکیل یافته است. در بخش نخست آن به نقد دیدگاه‌های معمول در باب توسعه پرداخته شده و بخش دومی به شرح  نظریه پیشنهادی نویسندگان اثر تعلق می‌گیرد. به باور صاحب این قلم، بخش نخست کتاب جذاب‌تر و آموزنده‌تر از قسمت دومی آن می‌باشد بدین معنی که آقایان عجم اوغلو و رابینسون در نقد دیدگاه‌های رایج توسعه توفیق بیشتری داشته اند تا ارائه نظریه جدید.
نویسندگان چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟ سه نظریه را به ترتیب که عبارتند از ۱. نظریه جغرافیا ۲.نظریه فرهنگی ۳. نظریه غفلت با تفصیل لازم نقد نموده، بی‌کفایتی آن نظریات را به اثبات رسانده اند.
بر اساس گفته عجم اغلو و رابینسون برای نخستین‌‌بار منتسکیو حقوق دان فرانسوی از نقش اقلیم و جغرافیا در توسعه و پیشرفت ملت‌ها سخن گفت، در حالی که چهار سده قبل از آن، ابن خلدون دانشمند تونسی در کتاب معروف خود«مقدمه»توضیح کاملی دراین باره داده است. به باور منتسکیو اقلیم‌های معتدل، مستعد پیش‌رفت می باشد، برعکس اقلیم‌های گرم باشندگان آن‌جا را تنبل بار میاورد و جلو کار و تلاش لازم را از آن‌ها می‌گیرد. نویسندگان کتاب با نشان دادن نمونه‌های زیادی در جنوب شرق آسیا مانند سنگاپور، مالزیا، اندونزیا و ممالکی در امریکا لاتین نشان میدهند که نظریه نقص شده است و دیگر کارائی ندارد.
نظریهٔ فرهنگی، نسبش به ماکس وبر جامعه شناس آلمانی بر می‌گردد. او بود که برای بار نخست در کتاب«اخلاق پروتستان و روح سرمایه داری» گفت، اخلاق و باورهای دینی در رشد و توسعه ملت‌ها نقش مستقیم دارد و در میان مذاهب این پروتستان‌ها اند که از رهگذر اخلاقی و روانی مستعد توسعه می‌باشد، بقیه ادیان به ویژه ادیان شرقی فاقد توسعه آفرینی می‌باشد. نویسندگان کتاب باز هم در اروپا پیش‌رفت کشورهای را علم می‌کنند که بیشتر آنان کاتولیک اند و در شرق کره زمین مثال‌های برجسته هم‌چون جاپان، چین و کره جنوبی وجود دارد که نظریه فرهنگی را رد می‌دارد و همین حالا در گوشه و کنار جهان ملت‌‌های متعدد با ادیان و افکار گوناگون دیده می‌شود که راه رشد و توسعه را می‌پیمایند.
نظریه غفلت بر این اصل استوار است که گویا کشورهای عقب مانده، کشورهایی اند که احساس نیاز به پیش‌رفت نمی‌کنند و سعی لازم را بدین منظور به خرچ نمی‌دهند. هوا داران نظریه غفلت فکر می‌کنند که علت اساسی عقب ماندگی و توسعه نیافتگی برخی از ملت‌ها در غفلت آنها نهفته است. عجم اغلو و رابینسون در اصل این مسئله را که احساس نیاز به توسعه ندارند را رد نموده و می‌گویند، این ادعا پایه و اساسی ندارد. نویسندگان کتاب مثال‌هایی در آفریقا، امریکا لاتین و آسیا بدست می‌دهند که زمام داران شان برای توسعه و شگوفائی سرزمین شان کوشیده اند، ولی در انتخاب راه توسعه دچار خطا و اشتباه شده اند.
به باور آن‌ها زمام داران بسیاری از کشور های توسعه نیافته از نعمت مشاوران اقتصادی نام داری بهره مند بوده اند ،اما این مشوره ها به جا و به درستی صورت نپذیرفتند.
برای توضیح نظریه پیشنهادی شان آقایان عجم اغلو و رابینسون به وفرت از منطقه دوگانس که در حال حاضر در ایروزینا امریکا و کشور مکزیک تقسیم شده است، یاد می‌دارند.  آن‌ها می‌گویند، این منطقه دارای فرهنگ و سنن مشترک‌ بوده واز اقلیم و جغرافیای مشابه برخوردار می‌باشند، مردمان این منطقه را مرز به دو حصه تقسیم کرده که در یک سوی آن مردم در فقر و محنت زندگی می‌کنند و درسوی دیگر مرز در غنا و رفاه کامل. استدلال نویسندگان کتاب این است، تنها چیزی که بخشی را به رفاه و اسایش رسانیده و پاره‌ی دیگر را به فقر و تهیدستی، تفاوتی نظام‌های حاکم سیاسی در دو کشور است.
خلاصه نظریه عجم اغلو و رابینسون این است که برای توسعه ملت‌ها، نه جغرافیا و نه فرهنگ بلکه نظام اقتصادی و سیاسی فراگیر تعیین کننده می‌باشد. نویسندگان کتاب هشدار می‌دهند، محدود سالاری یا الیگارشی قاتل توسعه است. در بسیاری کشورها آزادی اقتصادی وقتی نتیجه معکوس داده که در آن شمار محدودی از نخبه‌های اقتصادی و سیاسی استفاده کرده اند. شرط اساسی توسعه آن است که فضا برای رقابت همگانی هم در عرصه اقتصادی و هم ر عرصه سیاسی فراهم بوده باشد.
نقدی که بیل گیتس دربارهٔ این اثر وارد می‌دارد، این است که نویسندگان تجویزی کرده اند و طرحی پیش کش داشته اند، مبنی بر این‌که برای توسعه ملت‌ها نظام‌های فراگیر اقتصادی و سیاسی الزامی است، ولی اشاره نکرده اند که چطور می‌توان این نوع نظام را برقرار کرد و بدان دست یافت؟

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا