تاریخ افغانستان

تأملی بر نام خراسان چونان هویت زنده

نویسنده: دکتر هجرت الله جبرئیلی

مقدمه ۱

در تاریخ افغانستان معاصرچند رویداد بزرگ، تأثیرگذار، سازنده و دگرگون کنندهٔ اوضاع فکری، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و است که می‌توان در تحلیل‌های اجتماعی سیاسی  به پیشا و پسا از آن رویدادها تعبیر کرد. از این رویدادهای کلان چنین می‌توان نام برد:

  1. به قدرت رسیدن احمدشاه ابدالی به سال 1747 و شکل‌گیری سلسله ابدالی‌های خراسان و انتقال قدرت از سلسله‌های فارسی و ترکی به سلسله‌های پشتونی.
  2. تجاوز استعمار انگلیس بر قلمرو سلطنت ابدالی‌ها به سال 1840، شکست انگلیس‌ها و شکل‌گیری اسطوره‌های تاریخی افغانستانی.
  3. به قدرت رسیدن امیر عبدالرحمن خان به سال 1880 و تشکیل کشوری بنام افغانستان به عنوان دولت حایل توسط استعمار انگلیس و استعمار روس با مرزهای موجود.
  4. به قدرت رسیدن شاه امان الله به سال 1919 و به دست آمدن استقلال افغانستان از استعمار انگلیس.
  5. به قدرت رسیدن نورمحمد ترکی به سال 1357 و رقم خوردن 7 ثور و شکل‌گیری رژیم کمونیستی و تجاوز شوروی به افغانستان.
  6. به قدرت رسیدن استاد ربانی به سال 1371 و رقم خوردن 8 ثور و شکل‌گیری دولت اسلامی در افغانستان.
  7. رخداد حادث‌ی یازده سپتامبر 2001، به قدرت رسیدن حامد کرزی و شکل‌گیری جمهوری اسلامی افغانستان.
    رخداد یازده سپتامبر 2001، همسنگ رویدادهای بزرگ تاریخ معاصر افغانستان و چه بسا تأثیرگذارتر از آن‌هاست. با این رویداد مسیر تاریخ افغانستان تغییر خورد، با گفتمان‌های جدید دینی، فلسفی و فکری روبرو شد، برای نخستین بار دروازه‌های فضا و زمین افغانسان به روی اندیشه و فکر، دانش و تکنولوژی جهان غرب باز شد. در یک کلمه افغانستان در محراق جهانی شدن قرار گرفت.
    هدف ما از این مقدمه‌ی کوتاه، این است که گفتمان‌های روشنفکری افغانستان را به پیشا و پسا یازده سپتامبر تقسیم کنیم.

مقدمه 2

گفتمان‌های روشنفکری پیشا یازده سپتامبر افغانستان گفتمان‌های روشنفکری پیشا یازده سپتامبر افغانستان در اواخر قرن نزدهم و آغاز قرن بیستم وارد حلقه‌های نخبه‌گان افغانستان شد.
عمده‌ی گفتمان روشنفکری اوایل قرن بیستم افغانستان را پان‌اسلامیسم، مشروطه‌‌خواهی و استقلال‌طلبی از یوغ استعمار انگلیس می‌ساخت و در مشروطه‌ی دوم آزادی‌خواهی از یوغ استبداد نیز وارد گفتمان روشنفکری شد.
با وارد شدن دو ایدیولوژی یاکلان روایت کمونیسم و  اخوانیسم، عدالت اجتماعی و جهان‌وطنی بودن وارد گفتمان روشنفکری افغانسان شد. در میان این هر دو کلان روایت روشنفکری، یکی جهان وطن کارگران و دیگری جهان وطن امت، هویت‌های بومی، ملی و تمدنی به تحلیل رفت و هرگونه فکر کردن به هویت ملی و بومی خیانت به شمار می‌رفت.
سپس با ناکامی و به فاجعه کشیده شدن هر دو کلان روایت در ظرف سی سال زمینه‌های گریز از آن دو کلان روایت را مساعد ساخت.

گفتمان روشنفکری پسا یازده سپتامبر افغانستان

رخداد یازده سپتامبر ، افغانستان را در مرکز گفتمان جهانی شدن قرار داد. از آن‌رو که یکی از پیامدهای کلان جهانی شدن، دوباره زنده شدن هویت‌های بومی در برابر جهانی شدن است، در افغانستان نیز هویت‌طلبی گفتمان اصلی روشنفکران شد.
بدین‌گونه نوع دیگری روشنفکری، زیر نام «روشنفکری هویت‌طلب» در افغانستان جان گرفت و امروزه گفتمان اصلی روشنفکری افغانستان را می‌سازد. با آنکه در سال‌های نخست پسایازده سپتامبر لیبرال‌گرایی، دموکراسی‌خواهی و حقوق بشرخواهی، صدای بلند روشفکران بود، اما با مداخلات پی در پی امریکا در انتخابات‌ها، طرفداری امریکا از قوم خاص، تقلبات بی‌سابقه و فاجعه آور در چند دور انتخابات از سوی  حکومت، سلسه مراتبی شدن قومی قدرت، برتری جویی و سکانداری پشتونیستی به دستان سفیر امریکا زلمی خلیل زاد و برتری جویی پشتونیستی اشرف غنی احمد زی و … گفتمان دموکراسی‌خواهی را به تحلیل برد و کم رنگ ساخت، طرفه آنکه در انتخابات امروزین پارلمانی سال 2018 پاسخ منفی ملت به فراخوان ثبت نام در انتخابات، عدم اعتماد ملت به دموکراسی و انتخابات تقلبی و زورکی را به خوبی به نمایش گذاشته است.
گفتمان اصلی روشنفکری پسایازده سپتامبر افغانستان، روشنفکری هویت‌طلب است. روشنفکری هویت‌طلبانه در افغانستان، در میان تمام اقوام بزرگ و کوچک افغانستان نمایان است، در برخی از اقوام از پشتیبانه‌ها و پردازش‌های نظری روشنفکران برخوردار است و در برخی هنوز در جایگاه روایت‌های ژورنالیستی قرار دارد. دال اصلی این هویت‌طلبی را در گام نخست قوم و در گام دوم مذهب می‌سازد.
از آن‌جائی‌که سکانداران اصلی روشنفکری افغانستان، فارسی‌بانان/ تاجیکان یا در کل فارسی‌زبانان هستند و زبان علمی و روشنفکری افغانستان را زبان فارسی دری می‌سازد، گفتمان‌های روشنفکری در افغانستان در نخست در میان تاجیکان شکل می‌گیرد و سپس به اقوام دیگر سرایت می‌کند.

گرایشهای روشنفکری هویتطلب در میان تاجکان

در میان فارسی‌بانان افغانستان، سه گرایش روشنفکری هویت‌طلب وجود دارد:

  1. گرایش روشنفکری هویت طلب چپ‌گرا؛

 رده‌ی نخست سکانداران این گرایش را پیروان و دوستداران زنده یاد مولانا بحرالدین باعث و  زنده یاد محمد طاهر بدخشی تشکیل می‌دهند. در رده‌ی دوم تاجیکان پرچمی قرار دارند، و در رده‌ی سوم، پیروان شعله‌ی جاوید و بیشترینه پیروان زنده یاد مجید کلکانی می‌سازند.
پشتیبانی فلسفی و علمی، این گرایش را تا هنوز نیز، میراث فلسفی و علمی چپ تشکیل می‌دهد و هنوز نتوانسته‌اند، به صورت کامل از گرایش‌های چپ ببرند، در بحث‌های تلویزیونی و در برخی از نوشته‌های شان مصطلحات و دانشواژه‌های مارکسیستی به خوبی نمایان و روشن است، با آنکه گاهی از گرایشات لیبرال و شهروندگرا نیز سود می‌برند.
از نظر تاریخی، نگاه بیشتر شان برخاسته از دیدگاه‌های فردوسی، سلسله‌های سلطنتی تاریخی تاجیکان در جغرافیای خراسان می‌باشد، از نظر غیریت‌سازی، بیشترین غیریت‌سازی آنان در برابر عرب‌ها، پشتون‌ها و ترکان می‌باشد و طرفداران پان فارسیسم می‌باشند. غیریت‌سازی دیگر آنان مجاهدین حتی مجاهدین جمعیت اسلامی است. اما با این همه، به شکل استثنائی از قهرمانان مجاهدین تاجک به ویژه قهرمان ملی شهید احمد شاه مسعود، چهره‌ی قوم‌گرایانه بر می‌سازند، در حالیکه با پس ذهن فکری و ایدیولوژیک او رابطه برقرار نمی‌کنند و از نظر فکری، گرایش فکری او برای شان یک غیریت است.

  1. گرایش روشنفکری هویت‌طلب شهروندگرا؛

  سکاندار این گرایش را بیشترینه جوانان برخاسته و نورسیده‌ی پس از یازده سپتامبر می‌سازند، کلان روایت‌های کمونیستی، لیبرالیستی و اسلامیستی در میان این‌ها روایت نمی‌شود.
بیشترینه استدلال‌های شان، استوار بر خواست حقوق شهروندی است، در برکشیدن شعارها و جنبش‌های جدید فعال‌ترین هستند و فعال ترین‌های دنیای رسانه‌های اجتماعی، به ویژه فیسبوک را می‌سازند. برجسته‌ترین چهره های آن‌ها در جنبش‌های مانند به خاکسپاری امیر حبیب الله کلکانی، جنبش  رستاخیز و … دیده می‌شوند.
از نظر تاریخی، سسلسله‌های شاهی فارسی زبان، برای این‌ها پشتیبانه‌ی تاریخی به شمار می‌رود، به امیر حبیب الله کلکانی چونان اسطوره و قهرمان تاریخ ساز نگاه می‌کنند،  از تاریخ جهاد و مقاومت، قهرمان ملی شهید احمدشاه مسعود را چونان قهرمان و الگو بر می‌کشند، بدون آنکه به پشتیبانه‌ی فکری و ایدیولوژیکی دینی مبارزات او التفاتی عمیق داشته باشند.
از میان این جوانان تا هنوز چهره‌های فلسفی و علمی و فکری که خودآگاهی و خواست‌های شان را به صورت مدلل و مدون مطرح کند، دیده نشده است یا اینکه نویسنده این مقاله از آن ناآگاه است.

  1. گرایش روشنفکری هویتطلب دینمدار؛

این گرایش نسبت به دو گرایش پیشین، از پیشینه‌ی بلند برخوردار است و تا اندازه‌ی زیادی نمایندگان این گرایش قلم زده‌اند، از فرآورده‌های فکری این گرایش، دوگرایش پیشین گاهی بهره می‌برند.

این گرایش، بربنیادهای زیرین فکری و نظری تکیه دارد:

  1. از نظر تاریخی پیشا اسلامی، بر خرد و تفکر ایران‌شهری تکیه دارد، خرد و تفکری که با حفظ تفکرات اسلامی، با شعر رودکی آغاز شد، با شاهنامه‌ی فردوسی طوسی خراسانی در ادبیات حماسی روایت شد، با ادبیات عرفانی و حماسی و در اوج آن ادبیات حماسی عرفانی مولانا جلال الدین بلخی به خانه خانه‌ی خراسانیان راه پیدا کرد و ژرفا و پهنا و بلندای آن جهانی شد و تا امروز به گونه‌های مختلف روایت شدن آن زنده و دوامدار است.
  2. از نظر تاریخی اسلامی، بر دوران شکوهمند خراسانی اسلامی تکیه دارد، سلسله‌های فارسی‌زبان طاهریان، صفاریان، سامانیان و غوریان اوج نوستالژی این گرایش را می‌سازد، زیرا که در این دوره‌ها شهر، شهریار، شهروند، شعر، دانش، عرفان و فرهنگ، علم، دین و تمدن از آن فارسی زبانان یا خراسانیان بوده است. شدت غیریت‌سازی آن‌ها در برابر سلسله‌های ترکان خراسانی، مانند غزنویان، سلجوقیان، گورگانیان و … بسیار شدید نیست، زیرا که در این دوره‌ها اگرچه شهریاری به دست فارسی‌زبانان نماند، اما شهر، شهروند، شعر، دانش، عرفان، علم، فرهنگ، دین و تمدن از آن آن‌ها بود. هم‌چنان غیریت‌سازی بسیار شدید در برابر سلسله پشتونی ابدالی نیز ندارند، زیرا او خود خراسانی بود و خود را شاه خراسان می‌خواند، و هم‌چون دوران ترکان شهریاری به دست فارسی زبان‌ها نماند، اما شهر، شهروند، شعر، دانش، عرفان و فرهنگ، دین و تمدن از آن آن‌هابود.
  3. از نظر کلامی تأکید بر بازسازی و نوسازی مکتب ماتریدی حنفی دارد، مکتبی که بر هماهنگی نقلانیت و عقلانیت و اعتدال تکیه دارد؛ زیرا این مکتب نسخه‌ی کلامی تمدن خراسانی اسلامی را تشکیل می‌دهد، طرفه آنکه این مکتب در جغرافیای خراسان به دنیا آمده و در این جغرافیا بزرگ شده و گسترش یافته است، هنوز نیز در جغرافیای خراسان زنده است و به حیات خود ادامه میدهد.
  4. از نظر فقهی و حقوقی، تأکید بر بازسازی و نوسازی مکتب فقهی حنفی، یا مکتب فقیهان خردورز دارد؛ زیرا این مکتب به دست یک فقیه خراسانی بنیادگذاری شده، در نخستین سال‌های تأسیس به خراسان ره یافته و گسترش یافته است. اکثر خراسانی‌ها بر این مکتب زندگی فقهی و دینی خود را بنا کرده‌اند. این مکتب محور اصلی تمدن خراسانی اسلامی را می‌سازد.
  5. از نظر ادبی و عرفانی، تأکید بر بازسازی میراث کلان ادبی عرفانی خراسان بزرگ، از حنظله بادغیسی، رودکی ، فردوسی، سنایی، عطار نیشاپوری، حافظ و سعدی، مولانا جلال الدین بلخی،  و سر انجام تا اقبال لاهوری و خلیل الله خلیلی دارد.
  6. از نظر جنبش‌های فکری، بر جنبش‌های فکری خراسانی اسلامی تأکید می‌کند و از آن میان جنبش‌های مانند شعوبیان، ابومسلمیان و سربداران، جنبش استقلال خواهی جنگ‌های اول تا سوم افغانستانیان در برابر انگلیس، جنبش جهاد افغانستان در برابر شوروی، مقاومت در برابر طالبان و … را بر می‌کشد.
  7. از نظر تاریخ معاصر اسلامی، از جنبش استقلال‌طلبی افغانستان، آغاز می‌گردد و از اسطوره‌ها و قهرمانانی مانند میرمسجدی خان کوهستانی، میربچه خان کوهدامنی، امیر حبیب الله کلکانی، خلیل الله خلیلی، استادربانی و شهید احمدشاه مسعود قهرمان و یاران قهرمان و همسنگران او به شکل گسترده الگو بر می‌کشد.
  8. از نظر تمدنی، تأکید بر بازخوانی ابرتمدن اسلامی دارد و تمدن اسلامی را دارای گستره‌های عربی اسلامی، افریقایی اسلامی، هندوستانی اسلامی، مالی اسلامی، ترکی اسلامی و ایرانی اسلامی و .. می‌داند. در این میان به دو زیرگستره‌ی تمدن ایرانی اسلامی یعنی فارسی اسلامی با محوریت مذهب جعفری و  تمدن خراسانی اسلامی با محوریت مذهب حنفی تکیه دارد و با این فکر از  بازخوانی و بازسازی تمدن خراسانی اسلامی، در پی ارایه‌ی تمدن نوین خراسانی اسلامی از رهگذر گفتگو با گستره‌های درون تمدنی اسلامی و بیرون تمدنی اسلامی یعنی تمدن غرب انسانی و مقاومت در برابر غرب استعماری و تمدن‌های دیگر مانند کنفوسیوسی و اسلاوی و … می‌باشد.
  9. از نظر هویتی، به هویت و خودآگاهی ملی افغانستانی می‌اندیشد تا هویت و خودآگاهی ملی افغانی. هویت و خودآگاهی ملی افغانستانی بر این مبنا استوار است که مذاهب، نژادها، اقوام و قبایل گوناگون شهروند افغانستان، پیش از پیوست شدن به ایستگاهی به نام افغانستان، هر کدام از سفر در مسیر تاریخی، فرهنگی و تمدنی ویژه‌ی خویش آمده‌اند، حافظه‌ی تاریخی، مفاخر تاریخی، فرهنگ و سبک زندگی آنان، هر کدام نیاز به بازخوانی و روایت کردن دارد، اجازه داده شود تا در فضای چند فرهنگی به روایت آمدن این مسافران بومی به ایستگاه افغانستان، گوش داده شود، به خودآگاهی، بیان خواسته‌ها و انسجام آن‌ها در فضای سیاسی، حقوقی و فرهنگی، تمدنی و هویتی کشور، بستر آماده شود.
  10. ‌از نظر سبک زندگی، به سبک زندگی دین‌دار و دین‌مدار، در برابر سبک زندگی دین‌گریز و دین‌ستیز، معتقد است، به این عقیده است که متدین بودن با متمدن بودن منافات ندارد. می‌توان در دنیای مدرن متدین متمدن زیست.
    نویسنده در پی آن است تا به نمایندگی از گرایش هویت‌طلب دین‌مدار، اندر باب «نام خراسان چونان هویت زنده» در این مقال تأمل کند و قلم بزند.
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا