مصاحبه ها

من کاتب طبعم هستم

گفتگو کننده: فرامرز


رفیع بهرام مشهور به پهلوان رفیع، پیش از این که در شعر شهرت داشته باشد، منحیث آوازخوان شهرت دارد و با موسیقی در میان مخاطبان معرفی شده است. در این نوبت گفتگو، با او نشسته ایم: 

  • پهلوان رفیع کیست؟
  • رفیع‌الله بهرام در سال ۱۳۷۸ در یک خانواده سنتی در ولایت پنجشیر در دهکده‌ای بنام بهرام خیل که واقع در منطقه‌ی رخه‌ی استان پنجشیر است، چشم‌ بر دنیای هستی گشود و آموزش‌های ابتدایی خود را در لیسه‌عالی رخه به پایان رسانید. نسبت علاقه و دلبستگی که به ادبیات و سخن داشت در سال ۱۳۹۸ وارد دانشگاه گردید و در رشته ژورنالیزم و ارتباطات عامه به تحصیلات عالی خود پرداخت.
  • چرا به موسیقی رو آوردید؟
  • شعر و موسیقی دو پدیده‌ای بودند که ناخودآگاه مرا از آوان طفولیت به خود جذب کرده بودند و از شنیدن اشعار در قالب آهنگ‌ها از هنرمندان خاصی لذت می‌بردم، ‌در آن هنگام دسترسی و ایجاد توانایی برای نواختن یکی از آلات موسیقی به یک آرزو و خواست تبدیل شده بود تا این‌که در سنین ۱۲ و الی ۱۳ سالگی به طور خود آموز توانستم بعضی نت‌های دمبوره را  بنوازم.
  • در موسیقی چی را یافتید؟
  • موسیقی هنری آمیخته و به هم‌پیوسته با سرشت انسان است، که از درازنای تاریخ با انسان در ارتباط بوده و مرزهای قوم، قبیله و زبان را در هم شکسته تا لنگر به دل انسان‌ها بی‌اندازد. موسیقی می‌تواند احساسات درونی انسان را با زبان منحصر به فردش به بیرون ابراز نماید.در موسیقی آرامش یافتم و التیام دردهای درونی که زبان و واژه‌ها از بیان آن اعلام عجز می‌کنند.
  • شعر؟
  • شعر زبان دل است، از دل برمی‌خیزید و بر دل نشست دارد،‌ من در شعر حرف دل را یافتم شعر را زبان عشق، آزادی، ‌یکتاپرستی،‌ خود شناسی می‌دانم. من در شعر معنی را پیدا کردم که این معنی نظر به هر فرد تفاوت و تمایز دارد.در بالا اشارتی به کلمه «آزادی» داشتم، منظورم از آزادی یعنی فارغ از پندار بودن،  فارغ از من‌های ذهنی و فارغ از همانیدگی‌ بود، بی‌رنگ بودن که وابسته‌گی به هیچ‌رنگی ندارد، مقصودم را حکایتی از حضرت بیدل بهتر و واضح‌تر بیان می‌کند.درکتاب کلیات بیدل، جلد چهارم چهار عنصر، صفحه۱۲۱ آمده است که در یکی از مجالس عرفانی که در خانه شاه فاضل برگزار گردیده بود، حضرت بیدل نیز حضور‌ داشتند. جوانی هنگام ترک مجلس بر پاره کاغذی نوشت:می‌توان در کلبهٔ ما هم شبی را روز کرد/ بوریا گر نیست نقش بوریا افتاده است.  این نوشته دست به دست شد تا به شاه فاضل رسید. بعد از خواندن آن شاه فاضل رو به سوی بیدل رح کرد و گفت: میرزا بیدل از این هیچ مدان رفع درد سر کن و جوابی بنویس. ما نه اهل بوریائیم و نه اهل نقش برویا؛ ما اهل فنایم. ما نیستیم و تنها اوست. بیدل رح در گوشهٔ نشست و بعد از مدتی پاسخ را تمام کرد و به همان شیوهٔ مخصوص خودش به خواندن شروع کرد:
    خود بیا و حال ما بنگر که در ملک فنا
    روزگار ما ز روز و شب جدا افتاده است
    کلبه وسواس است و نقش بوریا زنگار طبع
    کار ما با شیوهٔ صدق و صفا افتاده است
  • چه وقت به شعر رو آوردید؟
  • از آوان کودکی علاقه‌ی شدیدی به نوشتن شعر داشتم اما نمی‌توانستم بنویسم. ولی همیشه اشعار بزرگانی چون حضرت بیدل، حضرت حافظ و دیگر شعرای بزرگوار را مطالعه می‌کردم. اکثرا تک بیت‌های حضرت بیدل را نزد خود مکتوب می‌کردم که تعدادی از آن تک بیت‌ها تا این دم در خاطرم هستند که یک بیت اش این است.

عجز و نیاز پیش کسان عین ابلهی‌ست
اشک کباب باعث طغیان آتش است
سر گرمی و عشق من شعر بود و نواختن، من در تنهایی و در جمع برای خودم می‌نواختم و می‌خواندم تا این‌که به تاریخ اول ماه ثور ۱۴۰۰ اولین شعر در گلویم دمید و مرا با حضورش منور ساخت و از سکوت صحبت کرد، از جدایی گفت، و آغازگر ارامشی به تلاطم درونی ام گشت. این همه را مرهون استاد فرهیخته‌ای هستم که با رهنمایی و تشویقش جرات نوشتن شعر را در خود دیدم تا این‌که شعر این‌چنین برایم رخ نمایان کرد

 چه سکوت پر صدایی، چه غروب بی‌بهایی
چه شبیست بی‌ستاره، چه گلوی بی‌صدایی

چه منی حزین و بی‌کس به درون قایق عشق
همه در شمار وقتم به امید ناخدایی

به لباس ژندۀ من چو نظر کنند گویند
طلب نگار کرده به مثابۀ گدایی
آنگاه بود که زبان یافتم برای ارتباط خودم با درونم.

  • کتاب مورد علاقه ات؟
  • مثنوی معنوی
  • تا جایی‌که در صفحات اجتماعی تو را دنبال می‌کنیم، دست رسی به شعر و موسیقی داری، پیوند این دو را با خودت چگونه می‌بینی؟
  • پیوند شعر و‌ موسیقی را با خودم، شبیه پیوند جان و تن می‌بینم. اگر شعر نبود، اگر موسیقی نبود، احساسات، عشق، ابراز حالات درونی گنگ بودند.
  • شعر چیست؟
  • از دیدگاه من شعر چشمه‌ای از عشق و زبانی برای بیان احساسات درونی است که گل هنر را آبیاری می‌کند و با نوازش و آرایش خاص خویش، رایحه‌ی دل انگیز عشق، احساسات، تجربیات ویا ایده‌های شاعر را بطور زیبا و هنرمندانه منعکس می‌کند.
  • زندگی هنری چگونه است، راضی هستی؟
  • زندگی هنری برای من خیلی دوست داشتنی‌ست .اگر خداوند ج یک وسیله ای برای شادی و خوش‌وقتی یک فرد تامین کرده باشد همانا هنریست که در وجودش رویانده است و من از زندگی هنری خویش راضی ام و از این دنیای خود لذت می‌برم.
  • شاعر مورد علاقه ات؟
  • از شعرای امروزی، زنده‌یاد حضرت‌نجم‌العرفاءحیدری وجودی ، مصطفی رحمانی ، فاضل نظری، هوشنگ ابتهاج، عفیف باختری و از گذشتگان، حضرت مولانا جلال‌الدین محمد بلخی، بیدل، صائب تبریزی، شمس مغربی، حافظ، فیض کاشانی و شیخ احمد جام را دوست دارم و بیانات شان زیبایی خاصی به أوقات مطالعه ام بخشیده اند.
  •   ده سال بعدت را پیشی بینی کردی؟ که از لحاظ دستاوردهای هنری تا کجا خواهی رسید؟
  • من غم گذشته و تشویش آینده را ندارم،‌ ولی به این معنی نیست که برای زندگی خود هدفی تعین نکرده باشم، اما در لحظه زندگی کردن برایم ارزشمندتر از هرچیزی است؛ آینده و اتفاقات بعدی را در زندگی ام وابسته به خواست آفریدگار جهان میدانم.
  • یک عده اهل هنر را در کل، آدم‌های نا منظم می‌گویند، این به شما صدق می‌کنید؟
  • کنش‌ها و عمل‌کرد افراد بیان‌گر شخصیت و تعین کننده جایگاه افراد در سطوح جامعه می‌باشد که البته با مقایسه عملکرد انسان‌ها با قالب‌ها و چهار چوب‌های فرهنگی، اجتماع افراد را از یک‌دیگر متمایز ساخته و جایگاه اجتماعی شان را تعیین می‌کند. هر جامعه‌ی انسانی چه در گذشته و چه در حال، خطوط بایدها و نبایدهای خود را در چهار چوب ارزش‌ها، رسم و رواج‌ها، و در عین حال عقیده و باور‌ها بیان کرده است که حرکت در این خطوط بیانگر نظم، احترام به اخلاق جامعه و نمایانگر خوب بودن می‌باشد و برعکس عدول از حدود یاد شده بی‌نظمی و ناخوبی شخص را معرفی می‌کند.
    هنرمند با زیور پوشیده با هنر باییست خواست‌ها، توقع و ارزش‌های جامعه را در نظر گرفته و مسیر حرکت هنری خود را در چهار چوب باورهای اجتماعی به حرکت در بیاورد.
    من تمام سعی خود را تا حال به خرج داده ام تا سبب اذیت هیچ فردی با عملکرد خلاف ارزش‌های جامعه نگردم، ولی منحیث یک انسان در جامعه انسانی مخاطبان بیشتر می‌توانند نکته نظرهای سازنده برای من داشته باشند.
  • اخیرا علاقه عجیبی به اشعار استاد حیدری وجودی پیدا کردی، دلیلش چیست؟
  • اشعار استاد از تازه‌گی‌ و بافت‌های قشنگ واژگان برخوردار است که واقعا فوق‌العاده زیبا و روح نواز می‌باشند و گذشه از زیبایی‌های ظاهری اشعار استاد، دنیای معانی اشعار شان خیلی وسیع و بزرگ است که تک تک ابیات شان تفکر و تامل نیاز دارد. بطور خلاصه اگر به عرض برسانم اشعار استاد برای عده‌ای از انسان‌هایی که تا این‌دم خویشتن را نشناخته اند و زندگی را دشمن خویش می‌پندارند بیدار کننده است و مسیر دهنده.
  • تعریفت از موسیقی؟
  • از دیدگاه من موسیقی زبان احساسات است و هر اندازه که احساسات نوازنده ژرف و عمیق باشد صدای موسیقی اش دل‌نواز، جذاب، روح پرور و گیرا می‌باشد.
  • چرا غزل می‌نویسی؟
  • چون دوست دارم مفاهیم را بطور موزون به دست بیان بسپارم.
  • از هنرمندان کلاسیک کی را می‌شنوی؟
  • گاه گاهی از زنده یاد استاد محمد حسین سرآهنگ، استاد شیدا و احمدظاهر.
  • صوفی مجید و میان احمد آغا سبک‌های موسیقی خاص خود شان را دارند، مقایسه تو چه است، کدام یک را موفق‌تر و صاحب سبک میدانی؟
  • صوفی مجید و میان احمد آغا هردو استادانی ورزیده و فرهیخته در دو سبک مختلف موسیقی فولکلور محلی  بودند که هیچ‌گاهی نمی‌شود دو سبک مختلف را با هم مقایسه کرد.
    در روزگارانی که ایشان امکانات خیلی کمی در دست داشتند و هم‌چنان بعض مواقع حتی امنیت جانی و مالی نداشتند با آنهم هردوی عالی جنابان اثرات هنری شان مملو از نو آوری و خلاقیت می‌باشد و از امکانات ابتدایی  دست داشته خود باز دهی زیبا و ماندگار به جامعه و مخاطبان خود به جاه مانده اند که حتی آهنگ‌های شان تا امروز  بی‌بدیل است و دوست داران خود را در امروز هم با آهنگ‌های دلنشین خود نوازش می‌کنند.
  • الگوی شما در عرصه موسیقی کی است؟
  • از این‌که مسیر متفاوتی را در موسیقی محلی دنبال می‌کنم، الگویی برای خود اختصاص نداده‌اام. و از توانایی‌های منحصر هر هنرمند عزیز و هنرمند وطن مستفید شده و تلاش می‌کنم بیاموزم. و تمام هنرمندان عزیز و گرامی را قلبا دوست دارم و احترام می‌گذارم.
  • بدون موسیقی می‌شود زندگی کرد؟
  • بله، چون روند زندگی‌ و علایق در افراد فرق می‌کند. برخی از افراد موسیقی را جزء اساسی زندگی خود می‌بینند اما در زندگی برخی دیگر از افراد موسیقی شاید نقش کمتری بسته باشد و دلگرم یکی دیگر از هنرهای هفت شهر هنر باشند. بی موسیقی میتوان زیست و لی بدون هنر هرگز.
  • طالبان موسیقی را منع کردند، موسیقی نابود شندیست؟
  • موسیقی به عنوان یک اصل اساسی فرهنگ بشری است که به شکل بسیار پر انرژی بقا یافته است و پیوسته در حال گسترش و توسعه است.
    در طول تاریخ دولت‌ها و نظام‌هایی موسیقی را به دلیل مخالفت با ارزش‌ها یا ایدئولوژی‌های روز، یا به بهانه اثرات نامطلوب بر رفتار جمعیت و یا هم حتی به دلیل دیدگاه‌های مذهبی یا سیاسی ممنوع کرده اند. اما تاریخ نشان داده است که موسیقی، به دلیل قدرت عظیمی که در بیان احساسات و ارتباط انسان‌ها با همدیگر دارد، اغلب توانسته است در مقابل ممنوعیت‌ها و محدودیت‌ها بقاء یافته و توسعه پیدا کند.‌
  • در موسیقی یک ژانری وجود دارد، بنام موسیقی مقاومت، بیشتر آهنگ‌های انقلابی در این سبک سروده می‌شود، کاری که صوفی مجید در دوران جهاد می‌کرد. شما هم چند آهنگی در این سبک دارید. با این سبک چه را می‌خواهید به مخاطب انتقال بدهید؟
  • با موسیقی صدای صلح، صدای آزادی، صدای همبستگی و عدالت اجتماعی را فریاد زده ام، چونکه من از روزی که چشم به روی دنیا گشودم تا امروز، گوش‌هایم با صدای انتحار و انفجار آشنا هستند و دماغم با بوی دود و باروت و چشمانم با سر‌های بی‌تن و دریاچه‌هایی از خون پس با این نوع موسیقی می‌توان آزادی را فریاد کشید و هم‌دیگر پذیری را درخواست کرد.
  • در موسیقی دنبال چه هستید؟
  • دنبال آرامش، بیان احساسات و انتقال معنی در قالب اشعار آمیخته با میلودی‌های موسیقی.
  • چرا غزل می نویسید؟ با دیگر قالب‌های شعری جنگی هستید؟
  • من کاتب طبعم هستم، هرمعنی را که در هر قالب شعر پیشکش کند می‌نویسم. و تمام قوالب شعری را دوست دارم و مطالعه می‌کنم..
  • کدام آهنگت را بیشتر دوست داری و چرا؟
    تمام آهنگ‌هایم را دوست دارم، حقیقتا اشعار بزرگوارانی را که در اجراهایم به‌کار برده ام قابل دوست داشتن هستند و نمی‌توانم از این میان فقط یک آهنگم را دست‌نشان کنم.
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا