سیاسی و اجتماعی

زن؛ عبادت هویتی و ذهنیت پدرسالاری

نویسنده: دکتر عبدالهادی شریفی

نوار دیداری ای در شبکه‌های اجتماعی به نشر رسیده که در آن روحانی جوانی درباره «عبادت هویتی» مسلمانان سخنی می‌گوید. او [مردان] را به چند گروه تقسیم نموده و عبادت هویتی آنان را شرح می‌دهد. مثلا مردان باید ذکات بدهند، حج بروند، در هنگام ضرورت جهاد کنند و… اما در‌مورد زنان می‌گوید:”هر طبقه ای عبادت هویتی خاصی دارد. در ارتباط به بانوان و زنان، عبادت هویتی عبادت اساسی هر زن مسلمان عبارت از کسب تعلیم و کسب دانش است. چرا؟ بخاطر از این که الله متعال مسوولیتی را که به زن مسلمان داده، او مسوولیت تربیت است. مسوولیت تعلیم است او مسوولیت سرپرستی از اطفال است… انسان دانا متفاوت کار می‌کند. انسان نادان کار عجیب دیگری می‌کند. انسان دانا متفاوت تربیت می‌کند. انسان دانا متفاوت سرپرستی می‌کند. ولی انسان نادان سرپرستی که نمی‌تواند بلکه بد رفتاری می‌کند، بلکه اعمال سوء انجام می‌دهد، نتیجتا مصیبت در اجتماع بوجود می‌آید. در خانواده‌ها بوجود می‌آید، سیاست خراب می‌شود، اقتصاد خراب می‌شود و نظم جهانی از بین می‌رود. بناءً اساسی ترین مکلفیت هر زن مسلمان کسب دانش است.” در این یادداشت به این نکته خواهم پرداخت که عبادت هویتی و اساسی زن مسلمان کسب علم برای تربیت فرزندان است یا این که این روایت ساخته و بافته ذهنیت پدرسالارانه مردان می‌باشد؟

زمانیکه مسوولیت دینی می‌گوییم باید این نکته در قرآنکریم ویا حدیث صحیح پیامبر اسلام صراحت داشته باشد. در غیر آن نظریه فقها در باره مسایل فرعی متفاوت است که هر فقیه تعبیر خودش را دارد که بسیاری از آنها قابل نقد هستند و تعییر پذیر. چون هر فقیه متأثر از ارزش‌های فرهنگی حاکم در جامعه بوده و همین امر سبب شده تا دیدگاه های گوناگونی دینی داشته باشیم. آن روحانی بدون اینکه اشاره ای به منبع سخنانش داشته باشد، اصطلاح «عبادت هویتی» را بکار برده و مردان را به هویت های چندگانه تقسیم بندی می‌کند؛ اما برای زنان تنها یک هویت و یک مسوولیت تعیین می‌کند که همانا کسب علم [برای] تربیه اطفال می‌باشد. اگر او برای ادعایش منبعی از قرآنکریم یا حدیث پیامبر اسلام می‌داد، مخاطب می‎توانست قضاوت بهتر نماید. با آنهم لازم می‌دانم تا نکات ذیر را در مورد این سخنانش به بحث گرفت.

به کار بردن اصطلاح «عبادت هویتی» معنای خاصی را در دین افاده نمی‌کند. چون مخاطب دستورات عبادی معمولا همه مسلمانان و مومنان هستند نه یک طیف یا گروه خاصی از آن‌ها. اگر به فرض «هویت» را به طبقه یا گروه تعبیر کنیم، بازهم در هیچ آیه از قرآنکریم تفاوتی میان مسوولیت های عبادی زن و مرد نمی‌یابیم که بر اساس آن زن نسبت به مرد مکلفیت متفاوت داشته باشد. اگر ذکات را به شکل نمونه در نظر گیریم، هیچ تفاوتی میان ذکات زن و مرد وجود ندارد. اگر یک زن و یک مرد دارای سرمایه یکسان باشند، باید به یک اندازه ذکات پرداخت کنند. بناء اگر ذکات عبادت است و هیچ ربطی هم به جنسیت ندارد، پس این قشر از روحانیون چرا آنرا درجه بندی کرده و «عبادت هویتی» زنان را به آموختن علم و تربیت فرزندان محدود می‌سازند و دیگر فعالیت‌های بشری (حتا عبادت) را به مردان ربط می‌دهد؟ آیا این خودش نوعی برتری طلبی جنسیتی نیست؟ سخن گفتن از آدرس دین و تعبیر نادرست آن را به خور مخاطب دادن، از نظر همین دینکاری ناصواب نیست؟

 در قرآنکریم و احادیث پیامبر اسلام چنین چیزی صراحت ندارد که در آن مسوولیت زن را تنها کسب علم و تربیت فرزندان گفته باشد. این روحانی ادعای بلند و بالایی نموده است. او می‌گوید که الله متعال مسوولیت تربیت و سرپرستی اطفال را به زنان داده است. شاید در ظاهر این سخن ساده بیاید؛ اما اگر عمیق‌تر به موضوع بنگریم در می‌یابیم که این ادعا دارای سه مشکل ذیر می‌باشد:

نخست اینکه این حرف بدعت است. چون در هیچ جایی از قرآن‌کریم و احادیث صحیح پیامبر (ص) که در آن به زنان گفته شده باشد مسوولیت اساسی شما تربیه اطفال است، نیامده است. بناءً این ادعا بیجا بوده و به دین ربط نمی‌گیرد و بدعت دین شمرده می‌شود. کارنامه زنان پیامبر نیز نشان می‌دهد که آنها فعالیت‌های اقتصادی و سیاسی داشتند. بی بی خدیجه کبری تاجر و سرمایه دار بود و بی بی عایشه صدیقه پس از وفات پیامبر وارد سیاست شد و حتا فرماندهی جنگ (جمل) را به عهده داشت.

قرآن‌کریم در آیه ۳۴ سوره نساء دلیل برتری مالی (قوامیت) مردان بر زنان را کسب مال و نفقه بیان کرده است. کسی که مال بیشتر کسب کند و از آن نفقه دهد، بر دیگران برتری دارد. امروز مردان بر زنان برتری مالی دارند؛ اما اگر زنان توانمند شوند (بویژه از نظر اقتصادی) می‌توانند بر مردان برتری مالی داشته باشند. در آیه ۳۲ همین سوره خداوند مال را برتری (فضیلت) دانسته و هر کسی که مال بیشتری کسب کند، برتری بیشتر دارد. زمانیکه خداوند مال را برتری می‌خواند ما با کدام حق نیمی از بندگانش را تنها بخاطر جنسیت شان از داشتن چنین برتری‌ای محروم می‌سازیم؟ با استناد به این آیه و آیه ۳۴ همین سوره می‌تواند اینگونه استدلال کرد که اگر شما (زنان یا مردان) می‌خواهید برتری بیشتر داشته باشید، بروید کسب مال کنید. کسانیکه که مال بیشتر کسب کرده اند برتری بیشتر دارند نسبت به کسانی که مال کمتری دارند، چون نفقه می‌کنند.

دو دیگر اینکه این ادعا ساخته و پرداخته ذهن پدرسالارانه است. از آنجایی‌که گفته شد این سخنان در قرآنکریم و حدیث پیامبر اسلام نیامده اند؛ بل این سخن ساخته و پرداخته ذهن پدرسالارانه افراد می‌باشد. این ذهنیت پدرسالاری آن‌هاست که هنجارهای اجتماعی را با دین خلط نموده و چنین ادعاهای عجیب و غریبی می‌کنند. ارزش‌های پدرسالاری و دیدگاه جنسیتی (Gender Roles Attitude) نسبت به زنان، بیشتر بر تقسیم‌بندی مشاغل بر اساس جنسیت تأکید دارند. به همین دلیل است که تعدادی به این باورند بهترین شغل برای زنان تربیه فرزندان است. این گونه افراد ادعا دارند که زنان می‌تواند بنا بر نیازمندی شان طبیب شوند؛ اما آنها نیازی به انجینر، خلبان، تجار و یا سیاستمدار شدن ندارند. استدلال این افراد دقیقا از ذهنیت پدرسالارانه و دیدگاه جنسیتی شان نسبت به زنان منشأ می‌گیرد. سخنان این روحانی هم از همینجا می‌آید. او می‌گوید که عبادت هویتی و مسوولیت اساسی زن کسب علم برای تربیت بهتر فرزندان است. زنان علم بیاموزند تا فرزندان بهتری تربیه کنند؛ اما مسایل مهم و اساسی دیگر را به مردان بگذارند. مردان سیاست کنند، تجارت کنند، اداره امور را به پیش ببرند و در داخل خانه هم تصمیم گیرنده بلا منازعه باشند؛ اما زنان تنها علم بیاموزند و فرزند تربیه کنند. حتا همان علم را هم برای آگاهی و توانمند شدن خود شان نه؛ بل برای اینکه فرزندان بهتری تربیه کنند، بیاموزند. اگر به این سخنان به دقت ننگریم به باریکی آن پی نمی بریم. در جامعه ما بیشتر روحانیون مخالف تحصیلات مدرن برای زنان هستند. به همین دلیل زمانی‌که یک روحانی حرف در ظاهر متفاوت‌تری بیان داشته، می‌گوید که مسوولیت اساسی زن مسلمان کسب علم است، هیجان زده می‌شویم و به دیگر نکات اساسی سخنانش توجه نمی‌کنیم. حال آنکه این افراد بسیار ماهرانه با کلمات بازی نموده تا از یکطرف خود را انسان مدرن و روشنفکر جا بزنند و از سوی هم برداشت‌های شخصی شان را زیر نام دین به خور مخاطب دهند.

اگر بخواهیم سخنان این روحانی را به زبان ساده بیان کنیم این است که زنان تنها می‌توانند علم بیاموزند؛ اما نمی‌توانند خود وارد عمل شده مثلا تجارت کنند، سیاست مدار شوند، انجینری بخوانند، فعالیت‌های اجتماعی داشته باشند و در مجموع توانمند شوند؛ بل آنان علوم تربیتی بیاموزند تا اطفال شان را آموزش دهند. جز این دیگر مسوولیتی ندارند. حال آن‌که این خط کشیدن‌ها و محدودیت ایجاد کردن ها بیشتر از اینکه ریشه دینی داشته باشد، ریشه فرهنگی دارد که ساخته شده در ذهن پدرسالارانه شان می‌باشد.

سوم این نوع سخنان و گفتار از آدرس دین سبب منزوی ساختن بیشتر زنان در جامعه شده و آنان را بسوی تاریکی بیشتر سوق می‌دهد. جامعه افغانستان یک جامعه سنتی و دیندار است. روحانیون و علمای دین نقش برجسته‌ای در کنترول ذهنیت افراد جامعه دارند. زمانی‌که روحانی‌ای از آدرس دین این‌گونه استدلال را به خور مردم می‌دهد، افراد عادی جامعه که بیشتر بی‌سواد یا کم سواد هستند، به آن باور نموده و بر اساس آن عمل می‌کنند. مطرح کردن این سخنان که ساخته و پرداخته ذهن پدرسالارانه این افراد است، سبب می‌شود تا خانواده‌ها بر اعمال دختران شان محدودیت وضع نموده و آنان را تشویق به آموختن علوم تربیتی نمایند. حال آنکه تنها آموختن اساسات دینی (مانند نماز، روزه و از این قبیل موضوعات) واجب بوده و آموختن آن به سطح عالی مستحب می‌باشد.

به عنوان سخن پایانی باید گفت که ارزش‌های پدرسالاری آنقدر عمیق با ارزش‌های های دینی-فرهنگی ما عجین شده که تفکیک کردن آن برای بسیاری‌ها مشکل است. آنچه را که تعدادی از روحانیون ادعا می‌کنند و آن را دینی می‌دانند، قطعا ساخته و پرداخته ذهن پدرسالارانه خود شان بوده و در دین اسلام چنین چیزی نیامده است. زنان می‌توانند در هر بخشی که میل دارند درس بخوانند و همانند زنان پیامبر اسلام تجارت کنند، سیاستمدار شوند و در اجتماع فعالیت داشته باشند. محدودیت وضع کردن بر فعالیت‌های آنها بر اساس سلیقه شخصی و آن را به دین ربط دادن بدعت و کاری ناصواب بوده که زیانهای پرشماری را به زندگی زنان وارد خواهد کرد.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا