تحلیل و تبصره سیاسی

فقه مقاومت انقلابی از دیدگاه امام ابوحنیفه رضی الله عنه

نویسنده: دکتور محمد أیمن جمال

ترجمه: دکتر هجرت الله جبرئیلی

بخش پنجم

فرع دوم: احکام ففهی و سیاسی استنباط شده از روایات این رخ­داد

در روایاتی که از این رخ­داد روایت شد، مجموعه‌­ای از احکام وجود دارد که سزاوار است، بر آن اندیشه شود. مهم­ترین آن­‌ها عبارتند از:

  • اینکه امام ابوحنیفه رضی الله عنه مبارزه و ستیز خود در برابر امویان را به شکل آشکار، آفتابی نکرد، مگر بعد از انقلاب زید بن علی رضی الله عنه، این اشاره بدان دارد که روش او این است که با فرمان­روایان مبارزه و ستیز نکند، اما وقتی که هیچ گزینش دیگری به جز میان دو گزینه وجود نداشته باشد، یکی حاکم ظالم و ستمگر که ظلم و ستم او انکارناپذیر است و دیگری حاکمی که امید می­رود عدالت­‌ورزی کند، همانا خردورز موفق کسی است که به سوی عادل گرایش داشته باشد و خویشتن را از پشتیبانی ظالم یا ایستادن در صف او بازدارد.
  • این‌که امام زید بن علی رضی الله عنه فرستاده­ای را نزد امام ابوحنیفه رضی الله عنه فرستاد و او را به پشتیبانی از خود دعوت کرد، دراین اشاره مهمی نهفته است که حاکمان در تثبیت مشروعیت خود بر علماء تکیه می­‌کنند، این در صورتی است که اهلیت فرمان­روایی را داشته باشد، در صورتی که اهلیت فرمان­روایی را نداشته باشد، بیشتر از آن از علماء برای تثبیت مشروعیت خود بهره­برداری می‌کنند.
  • این‌که امام ابوحنیفه رضی الله عنه پی­گیر اخبار حیات سیاسی در عصر خود بود و از آنچه که در کشورهای عالم اسلامی می­‌گذشت، غافل و بی­خبر نبود، این اشاره است به این که در هر عصری عالِم باید این ویژگی را داشته باشد و از جامعه پیرامونی خود به دلیل مشغول بودن به علوم شرعی گوشه گیری نکند. بنابراین، رعایت حقوق امت از رعایت حق علم که بر او دارد یا حق دانش­پژوهان علم در اولویت قرار دارد.
  • این‌که امام زید بن علی رضی الله عنه امام ابوحنیفه رضی الله عنه را به اساس روایت دومی به بیعت خود دعوت کرد، این بدان خاطر بود که او به این عالِم بود که کمال امامت عظمی در این است که اهل حل و عقد که در شمار آن اهل علم شرعی – کسانی که مردم بر آنان اعتماد دارند و آن­ها را امانت­دار وحی آسمانی و احکام الهی، قرار داداه­اند – هستند، پس آنان سزاوار بیعت از میان مردم هستند و نسبت به دیگران به شروط بیعت به خاطری که اهل علم شرعی هستند، معرفت بیشتر دارند.
  • این‌که امام بیعت با او را هیچ­‌گاهی به خاطر وجود حاکم دیگر رد نکرد، لیکن گویا او حاکم دیگر را فاقد مشروعیت می­دانست که اهلیت حکومت کردن را ندارد، گویا که دیگر بیعت و عهد و پیمانی وجود ندارد و گویا که حاکم جدید (مشروع از نظرگاه امام) در این صورت با صاحب امری که مشروعیت داشته باشد، به ستیز برنخاسته است.
  • این‌که حاکمان و امیران نتوانستند با وجود شهرت امام ابوحنیفه به پشتیبانی از انقلاب­‌ها به او آسیب وارد کنند، به سبب ضعف دولت اموی در آن روزگار بود، شاید به اساس همین مسأله امام ابوحنیفه رضی الله عنه موقف خود را در پشتیبانی از امام زید در امر انقلاب، استوار ساخته باشد، زیرا او زمانی که اخلال در امور حکومتی را دید، حاکم جدید را تأئید و پشتیبانی کرد تا امور شهرها و بندگان را سروسامان بدهد.
  • این‌که امام ابوحنیفه رضی الله عنه با برداشتن شمشیر به گونه عملی در جنگ با جنگجویان همراه با هر یک از امامان که خروج و انقلاب کردند، مشارکت نکرد، چرا که جایگاه علمی او بزرگ­تر از آن بود که با قرار دادن جان خود در معرض وحشت کسانی قرار دهد که انقلاب­گران و خروج کنندگان را رد می­کردند یا در معرض امیرانی قرار دهد که انقلاب گران را شکنجه می­کردند، چرا که کسانی که از اعدام و به صلیب کشیدن امام زید رضی الله عنه برای مدت طولانی خودداری نکند، از ریختن خون امام ابوحنیفه رضی الله عنه و شکنجه کردن او نیز خودداری نخواهد کرد.
  • این‌که ولاء (دوستی و پشتیبانی) امام ابوحنیفه با آل بیت پیامبر صلی الله علیه وسلم در رابطه او با آل بیت و همراه با حاکمان آشکار شد، او بیشترین ولاء (دوستی و پشتیبانی) را با آل علی رضی الله عنه از فرزندان بانو فاطمه رضی الله عنها داشت، گویا که همه موقف­های سیاسی او بر اساس همین امر تفسیر می­‌شود، به آنچه که در خلافت اموی­ها مواجه شد، نتیجه کُنش طبیعی این موقف‌­های سیاسی او بود، هنگامی که عباسیان بر امویان خروج و انقلاب کردند، آنان را نزدیک­تر به پیامبر صلی الله علیه وسلم و به اهل بیت نسبت به امویان دانست، ازاین­رو در کنار آنان ایستاد، پس چگونه است که یک تن از خاص­ترین­های آل علی بن ابی طالب از فرزندان بانوفاطمه رضی الله عنها خروج و انقلاب کند که نزدیک­ترین کس به پیامبر صلی الله علیه وسلم است، در کنار او نایستند. اینجاست که محمد بن جعفر بن محمد زمانی که امیر شد، گفت:« رحم الله أبا حنيفة، لقد تحقّقت مودّته لنا في نصرته زيد بن عليّ » [24]؛ خداوند امام ابوحنیفه رضی الله عنه را رحمت کند، همانا او دوستی و مودت با ما اهل بیت را در پشتیبانی و نصرت خود از امام زید بن علی رضی الله عنه متحقق ساخت.
  • این‌که توصیف امام ابوحنیفه رضی الله عنه از خروج و انقلابب زید بر حاکمان اموی، به اینکه « يُضاهي خروج رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم يوم بدرٍ »؛ خروج او همانند خروج رسول الله صلی الله علیه وسلم در روز بدر بود، امری است که دلالت بر دیدگاه او در باره حاکمان بنی امیه دارد، همچنان نشانگر موقف او در باره امام زید بن علی رضی الله عنه می­باشد.
  • گفتار امام ابوحنیفه رضی الله عنه در باره امام زید بن علی رضی الله عنه که او «امام حق» است، نشانگر این است که او امامت امویان را در زمان زید، امامت برحق نمی­‌دانست، ممکن نیست که رأی او این بوده باشد که خروج گر و انقلاب گر و حاکم هر دو برحق باشند، و هر دو امام بر حق باشد، زیرا این یک تناقض است که عاقلان به آن باور ندارند.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا