تحلیل و تبصره سیاسی

پیامدهای کشته شدن ایمن‌الظواهری برای طالبان ناگوار خواهد بود!

نویسنده: نورالله ولی‌زاده

کشته شدن ایمن‌الظواهری رهبر شبکه تروریستی القاعده در کابل، سوال‌های زیادی را به میان می‌کشد. تا کنون دو دیدگاه در این زمینه مطرح شده است: ۱– این‌که، ظواهری در نتیجه توافق پنهان بین امریکا و طالبان کشته شده است.۲– این‌که، امریکایی‌ها بگونه مستقلانه  و بدون کمک طالبان ظواهری را کشته‌اند.

موضع رسمی طالبان البته که در چارچوب دیدگاه دومی اعلام شده است. این گروه حمله هواپیمای امریکایی بر خانه ایمن‌الظواهری در کابل را نقض حاکمیت ملی کشور خوانده و محکوم کرده است. این اما می‌تواند ظاهر قضیه باشد.

طالبان نمی‌تواند اعلام کند که ایمن‌الظواهری جای‌نشین اسامه بن لادن را در برابر دالر به امریکا فروخته است. زیرا بسیاری از هم‌پیمانان طالبان که در چارچوب گروه‌های مختلف تروریستی زیر چتر این گروه فعالیت می‌کنند و بسیاری از افراد جنگی فریب‌خورده این گروه، که فکر می‌کنند طالبان واقعن دشمنِ دشمنان اسلام است و چتر مطمینی برای«مجاهدین»؛ محض وقوف از معامله طالبان بر سر ایمن‌الظواهری، صف این گروه را ترک کرده و آشوب‌های غیرقابل مهاری آغاز خواهد شد.

طالبان تا ابد اعتراف نخواهند کرد که ایمن‌الظواهری را به امریکا فروخت. اما در سوی دیگر، هیچ عقل سلیمی نمی‌تواند باور کند که ایمن‌الظواهری بدون همکاری طالبان کشته شده باشد. امریکایی‌ها بارها اعلام کرده‌اند که بعد از خروج شان از افغانستان، مجاری اطلاعاتی شان در افغانستان بسیار محدود شده و اطلاعات دقیقی از آنچه زیر چتر حاکمیت طالبان در جریان است، در اختیار ندارند. این امر که ایمن‌الظواهری در امن‌ترین و محافظت شده‌ترین بخش پایخت افغانستان کشته شده است، می‌رساند که او تحت پوشش شدید شبکه‌های ضد جاسوسی طالبان قرار داشته و بنابراین ممکن نیست که اطلاعات محل اسکان او بدون همکاری طالبان درز کرده باشد.

چنان‌که اشاره شد، راز چگونگی کشته شدن ظواهری در کابل همیشه سربسته باقی خواهد ماند و داستان‌هایی که در این زمینه بعدترها گفته شود نیز بیشتر ساخته و بافته دستگاه‌های اطلاعاتی خواهد بود که باور کردن و نکردن به آن کار افراد غیر استخباراتی نخواهد بود. فقط کسانی اصل ماجرا را می‌دانند که مستقیم در عملیات کشته شدن ظواهری دخیل بوده‌اند.

اما قراین و شواهد قابل دید و قابل دسترس از رفتار و عملکرد طالبان، بویژه در یک سال اخیر، به نفع کدام یک از دو دیدگاه ارایه شده استفاده شده می‌تواند؟ این یگانه راهی است که می‌توان به سوال چگونگی همکاری یا عدم همکاری طالبان در خصوص کشته شدن ظواهری پاسخ داد. در زیر به مواردی اشاره می‌شود که می‌توان با استناد به آن گفت که ظواهری به کمک طالبان کشته شده است:

  • طالبان به تعهدات خود در قبال امریکا در چارچوب توافق‌نامه دوحه عمل کرده است.

از زمان امضای توافق‌نامه دوحه تا کنون امریکایی‌ها هیچ‌گاه به صراحت اعلام نکردند که طالبان توافقات انجام شده را نقض کرده است. در فاصله‌ای که توافق‌نامه دوحه امضا شد و طالبان دوباره به قدرت رسیدند، هیچ نظامی امریکایی در نتیجه حمله طالبان کشته نشد. امریکایی‌ها در این خصوص ابراز رضایت کرده و این رضایت در واقع اساس آن‌چیزی دانسته می‌شود که بسیاری‌ها از آن به موافقت امریکایی‌ها با به قدرت رسیدن دوباره طالبان تعبیر می‌کنند.

به عبارت دیگر، طالبان بعد از امضای توافق‌نامه دوحه یک مرحله آزمایشی را پشت سرگذاشتند که در این مرحله تمام کردار و رفتار شان زیرنظر امریکایی‌ها بود. امریکایی‌ها این آزمایش را برای این نیاز داشتند که توافق کنند قدرت به طالبان سپرده شود. طالبان این مرحله را با موفقیت سپری کرد. معنای این موفقیت این بود که طالبان چارچوب‌های همکاری با امریکا را پذیرفته و خود را براساس آن عیار کرده‌اند.

یکی از موارد عمده و اساسی که چارچوب همکاری امریکا و طالبان را تشکیل می‌داد این بود که طالبان با تمام گروه‌هایی که از نظر امریکایی‌ها برای امریکا خطرناک معرفی می‌شوند، مبارزه جدی کند و در این زمینه اگر طالبان به تنهایی قادر به مبارزه نبود، به امریکا اجازه دهد که علیه دشمن خود در قلمرو طالبان حمله کند. این موضوع در توافق‌نامه دوحه صراحت تمام دارد. منتهی طالبان وقتی توافق‌نامه دوحه را امضا کردند تا حدودی به دلیل عدم درک شان از مسایل باریک مندرج در مفاد توافق‌نامه و تا حدودی به این پندار که بعد از به قدرت رسیدن قادر خواهند بود توافقات انجام شده را عملی نکنند یا دلبخواه و گزینشی اجرا کنند، زیاد به این بند از توافق‌نامه دقت نکرده و در اصول پذیرفتند که با گروه‌های تروریستی که امریکا آنان را برای خود خطرناک می‌داند، مبارزه کنند. به عبارت دیگر، طالبان با امریکا توافق کرده‌اند که با القاعده مبارزه می‌کنند. حمله امریکا به ایمن‌الظواهری در همین چارچوب صورت گرفته است. حتا اگر حالا طالبان در جریان این حمله قرار نداشته باشند و امریکایی‌ها خودسر عملیات کرده باشند، از نظر حقوقی طالبان حق اعتراض ندارند، چون قبلا توافق کرده‌اند که اجازه نمی‌دهند دشمنان امریکا در قلمرو تحت حاکمیت شان حضور و فعالیت داشته باشد.

حالا اگر طالبان از امریکا بپرسند که چرا ظواهری را کشتید، امریکایی‌ها می‌پرسند که چرا او را در امن‌ترین منطقه کابل جای دادید. طالبان به این سوال پاسخی به جز سرافگندگی و شرمساری ندارند. این پرسشی است که طالبان را متهم به نقض توافق و زیرقول زدن می‌کند. امریکایی‌ها در ادامه خواهند گفت که مگر ما را احمق و مسخره فکر کرده بودید؟

  • طالبان برای استحکام پایه‌های حاکمیت خویش از هیچ تلاشی دریغ نکرده است.

رفتار یکساله طالبان نشان می‌دهد که این گروه برای استحکام پایه‌های حکومت خویش از هیچ تلاشی دریغ نکرده است. حتا اگر این تلاش‌ها در تضاد با تمام اصول و موازین وارزش‌های اخلاقی، حقوقی، دینی و ملی بوده باشد. این دلیل محکم دیگری بر این امر است که طالبان حاضراند برای بقای خود در حکومت، هرکاری انجام دهند. حتا اگر این کار دادن کوردینات خانه ایمن الظواهری به سازمان سیا باشد!

البته می‌دانیم که تلاش و تقلای، بیش از تمام حدود پذیرفته شده بشری، برای بقای حاکمیت، ریشه در قدرت‌طلبی و ثروت‌طلبی افراد دارد. خیلی خوش‌باورانه و حتا احمقانه خواهد بود اگر تصور کنیم که رهبران امروزین طالبان این‌همه جان‌فشانی برای بقای حکومت شان را بخاطر خدا و دین و مسایل اعتقادی از این دست انجام می‌دهند. مبرهن است که این همه تلاش برای قدرت و برای ثروتی است که قدرت در یک کشور فاقد میکانیزم‌های پاسخ‌گویی دولت به ارمغان می‌آورد.

گزارش‌ها می‌رساند که طالبان به ویژه جناح حقانی تمام چشمه‌های عایداتی کشور را در اختیار گرفته و با ولع تمام مصروف پول جمع کردن است. تنها از اداره‌های توزیع پاسپورت میلیون‌ها دالر عاید ناشی از رشوت به حساب‌های شبکه حقانی می‌ریزد. حراج معادن و فساد گسترده در گمرکات روش دیگری برای کسب درآمدهای نجومی رهبران طالبان است. حتا کمک‌های بشردوستانه نهادهای بین‌المللی به مردم فقیر به جیب اراکین بلندپایه حکومت طالبان می‌ریزد. رونق گرفتن فروش مواد مخدر و تاراج دارایی‌های شخصی افراد زیر عناوین مختلف، چشمه عایداتی دیگری است که طالبان از آن بهره‌مند است. اینهه تلاش و تقلا برای جمع کردن پول معنایش این است که رهبران تازه به دوران رسیده طالبان به این امر ملتفت شده‌اند که بدون داشتن پول و سرمایه لازم نمی‌توان در گردونه قدرت و سیاست در افغانستان حضور معنادار و دوامدار داشت.

تسلیم نکردن اسامه بن‌ لادن به امریکا در سال ۲۰۰۰ اگر برای بعضی از طالبان یک ارزش اعتقادی و اخلاقی قابل افتخار بوده، برای بسیاری از طالبانی که به قدرت و ثروت فکر می‌کنند، یک اشتباه بزرگ تاریخی و حتا یک حماقت بزرگ بوده که باعث شد طالبان بخاطر آن بیست سال از قدرت و ثروت مملکت دور شده و در گوشه انزوا بخزند. طالبانی که کمی عقل محاسباتی خود را داور کردار خود قرار دهند، به این موضوع فکر خواهند کرد که ملامحمد عمر با تسلیم نکردن اسامه بن لادن به امریکا هم قدرت را از دست داد و هم جانش را. بنابراین از این افکار این رفتار محافظه‌کارانه و منفعت‌اندیشانه باید بیرون شود که دیگر نباید اشتباه ملا عمر را تکرار کنیم.

با توجه این امر، می‌توان قویاً فرض کرد که شبکه‌های قدرتمندی در درون طالبان حضور دارند که برای بقای خویش در قدرت، آماده‌اند که هر کاری انجام دهند. ممکن امریکایی‌ها با استفاده از همین حلقات و با وعده حمایت مالی و سیاسی از آنان، اطلاعات محل اسکان ایمن‌الظواهری را بدست آورده باشند.

  • اختلافات درونی طالبان

اختلافات درونی طالبان منجر به مرگ مشکوک برخی از رهبران و افراد قدرت‌مند این گروه شده می‌تواند. اختلافات درونی طالبان تا آنجا اوج گرفت که ملایعقوب و سراج الدین حقانی مجبور شدند کنارهم نشسته وعکس بگیرند. قبلاً از این دو هیچ عکس باهمی منتشر نشده بود. اما وقتی زیاد از اختلاف‌های آنان سخن گفته شد و شبکه حقانی متهم به سازماندهی چند حمله به جان ملایعقوب شد، آنان مجبور شدند که کنارهم نشسته و عکس بگیرند. در واقع انتشار این عکس با هدف پرده‌پوشی اختلافات درونی بود. گفته می‌شود که شبکه حقانی به کمک حلقاتی که گاهی داعش خوانده می‌شوند و گاهی منسوب به طالبان پاکستانی می‌شوند، مخالفین بالفعل و بالقوه داخلی خود را از بین می‌برد. بعید نیست که جناح ملابرادر و ملایعقوب نیز اقدام بالمثل انجام دهد.

گفته می‌شود خانه‌ای که ایمن‌الظواهری در آن زندگی می‌کرد، از مهمان‌خانه‌های سراج‌الدین حقانی است. یعنی شبکه حقانی ظواهری را در کابل امن داده اما جناح ملابرادر و ملایعقوب او را به چنگ امریکایی‌ها داده است. حتا بنا به برخی از گزارش‌ها شماری از اعضای خانواده سراج حقانی نیز در حمله به ایمن‌الظواهری کشته شده و شخص سراج الدین حقانی نیز کابل را به مقصد ولایت‌های جنوب شرقی جهت پنهان شدن از حمله‌های احتمالی ترک کرده است. با در نظرداشت این موضوع، می‌توان گفت که حمله به ظواهری در واقع حمله جناح درانی به جناح غلجایی طالبان نیز است که پاسخی به چند سوء قصد به جان ملایعقوب از جانب شبکه حقانی دانسته می‌شود. تذکر این نکته در همین‌جا نیز لازم است که شبکه حقانی در یکسال اخیر در بسیاری موارد خلاف تعهدات طالبان قطری و «برادری» عمل کرده است.

احتمال همکاری جناح درانی‌ها در کشته شدن ظواهری از این لحاظ نیز قوی دانسته می‌شود که براساس برخی از گزارش‌ها، در اوایل به قدرت رسیدن طالبان، رییس سازمان اطلاعات مرکزی امریکا-سیا، به کابل سفر داشته و با ملا برادر دیدار کرده است. اما دلیلی که احتمال دست داشتن جناح ملابرادر در افشای محل اسکان ظواهری را زیر سوال می‌برد این است که سازمان القاعده باید روابط بهتری با جناح برادر و یعقوب داشته باشد. چون آنان خود را بیشتر متعهد به اصول رفتاری ملاعمر می‌دانند. ملاعمری که به قیمت از دست دادن قدرت و جانش حاضر نشد اسامه را تسلیم امریکا کند. اما وقتی به سابقه رقابت میان جناح‌های مختلف قبایل پشتون بر سر کسب قدرت نظر بیافگنیم، درخواهیم یافت که در رقابت برای کسب قدرت، اصول و ارزش‌ها برای آنان چندان اهمیتی ندارد.

  • استخباراتی شدن بیش از حد طالبان

طالبان از اول به این اعتبار که ساخته و پرداخته سازمان استخبارات نظامی پاکستان بود، یک گروه استخباراتی دانسته می‌شود، اما در بیست  سال اخیر این گروه بیشتر استخباراتی شد و می‌توان گفت که عناصر غیراستخباراتی در میان طالبان شاید تعداد شان به صفر تقرب کرده باشد. در بیست سالی که طالبان در سایه حضور ناتو فعالیت داشتند، عملیات‌های دامنه‌دار استخباراتی در قسمت جابجایی عناصر وابسته به استخبارات بیرونی در میان این گروه راه‌اندازی شد. از یک طرف آی اس آی با تمام توان تلاش کرد تا عوامل نفوذی خود را در میان طالبان جادهد، از طرف دیگر سازمان‌های استخباراتی ایران، هند، روسیه و حتا چین و ترکیه تا امریکا و انگلیس نیز چنین تلاش‌هایی را به خرچ دادند و امروزه با قاطعیت می‌توان گفت که طالبان یعنی مجتمعی از عناصر استخباراتی کشورهای مختلف که در یک زیر چتر جمع شده و اسم و عنوان واحدی را برای خویش انتخاب کرده اند.

با توجه به این امر، می‌توان گفت که دست استخبارات بیرونی در آنچه حاکمیت ظاهراً نفوذناپذیر این گروه خوانده می‌شود دراز است. این واقعیت زمانی قابل دید خواهد بود که یک واقعه بزرگ نظیر کشته شدن ایمن‌الظواهری بوقوع بپوندد.

  • بازی طالبان در میدان امریکا

طالبان هرچند مدعی جنگ و شکست امریکاست اما واقعیت این است که این گروه اکنون در میدانی بازی می‌کند که می‌توان آن را میدان امریکایی خواند. امریکایی‌ها در بیست سال حضور شان در افغاستان در تمامی لایه‌های جامعه و دولت نفوذ  و رسوخ کردند و این امر باعث شده که حضور سایه‌گونه آنان تا مدت‌های زیادی در افغانستان احساس شود. می‌توان گفت که امریکایی‌ها ظرفیت‌های زیادی را برای کسب اطلاعات از درون جامعه و حکومت افغانستان در اختیار دارند. البته این ظرفیت‌ها علاوه بر آن چیزی است که از آن می‌توان به عنوان نفوذ استخباراتی امریکا در میان طالبان نامید.

  • معامله سیا و آی اس آی

سازمان استخبارات نظامی پاکستان از نفوذ بی‌سابقه در میان طالبان برخوردار است. در این اواخر پاکستانی‌ها برای جلب حمایت مالی امریکا برای بیرون شدن از بحران اقتصادی شدیدی که کشور شان به آن مواجه شده، تلاش‌های جدی‌ای را به راه‌انداخته‌اند. یکی از این تلاش‌ها می‌تواند فروش اطلاعات مورد نیاز امریکا در افغانستان باشد. آی اس آی از دیر زمانی همچون شعبه آسیایی سیا کار می‌کند. این سازمان اطلاعات را از منطقه جمع آوری و به امریکایی‌ها به فروش می‌رساند. با این حساب می‌توان گفت که ایمن‌الظواهری تحفه پاکستان برای جلب توجه و اعتماد امریکا نسبت به پاکستان است.

اما دلایل اندک و ضعیفی می‌توان به این دیدگاه گردآوری کرد که امریکایی‌ها بدون کمک طالبان ایمن‌الظواهری را در کابل کشته باشند. این دلایل نیز هرچه باشند، به نفع طالبان نیست. حتا اگر ثابت شود که طالبان به امریکا در کشتن ایمن‌الظواهری کمک نکرده، اثبات این امر در واقع اثبات ضعف و ناتوانی طالبان در حفاظت از متحدین این گروه است. وقتی طالبان نتواند از ایمن‌الظواهری که یگانه و مهم‌ترین متحد و مهمان این گروه خوانده می‌شود، محافظت کند، معلوم دار است که نمی‌تواند از بقیه متحدین و رهبران گروه‌های تروریستی همکار خود محافظت کند. حالا مسلم شده که امریکایی‌ها هرکه را بخواهند می‌توانند در افغانستان از بین ببرند. حتا اگر آن کس از جمله رهبران طالبان باشد. شاید پنهان شدن رهبر طالبان نیز ریشه در همین ترس و هراس داشته باشد.

با توجه به موارد فوق‌الذکر می‌توان گفت که حالا طالبان اعتماد خود را نه تنها نزد کشورهایی که مایل بودند با طالبان در زمینه مبارزه با گروه‌های تروریستی همکاری کنند، از دست داده بلکه این گروه اعتماد خود را نزد گروه‌های تروریستی متحد خود، نظیر القاعده و داعش و… نیز از دست داده است.

طالبان با جادادن به ایمن‌الظواهری در یک منطقه نزدیک به ارگ ریاست جمهوری اعتماد خود را نزد کشورهای هراسان از تروریزم و دهشت‌افگنی از دست داده است و با کشته شدن ایمن‌الظواهری این گروه اعتماد خود را نزد القاعده و بقیه گروه‌های تروریستی نیز از دست  داده است.

با این حساب، اگر مرگ ایمن‌الظواهری در کابل از نقطه نظرپیامدهای آن به بررسی گرفته شود، این رویداد پیامدهای ناگواری برای طالبان خواهد داشت. زین پس گروه‌های تروریستی‌ای که زیرچتر طالبان و با اتکا به حمایت این گروه فعالیت می‌کردند، ناگذیرند که تدابیر ایمنی خود را افزایش دهند و با شک و تردید نسبت به دوستی و رفاقت با طالبان نگاه کنند و چه بسا که دنبال انتقام‌جویی از طالبان بوده و این گروه را متهم به دسیسه‌سازی علیه خود برای بقا در قدرت نمایند. در سوی دیگر، دیگر هیچ کشوری نمی‌تواند بالای طالبان اعتماد کند که این گروه براستی به تعهدات و وعده‌های خود در مبارزه با گروه‌های تروریستی عمل می‌کند. این در حالی است که روسیه، ایران و برخی از کشورهای دیگر با این حساب و کتاب با طالبان تمایل به همکاری داشتند که گویا این گروه وعده سپرده که با داعش و بقیه گروه‌های تروریستی مبارزه می‌کند.

آگاهان به این باورند که کشته شدن ایمن‌الظواهری در نزدیکی سالگرد به قدرت رسیدن طالبان ضربه مهلکی بر این گروه وارد کرده و این رویداد نه تنها کام طالبان را در تجلیل از سالگرد به اصطلاح پیروزی این گروه تلخ می‌کند بلکه سرآغاز تحولات مهم دیگری خواهد بود که توان این گروه در مهار آن بسیار ناچیز دانسته می‌شود. اگر کشته شدن ظواهری را در راستای معامله امریکا و طالبان در نظر نگیریم، این رویداد را می‌توان اولین ضرب شصت امریکا به طالبان ظرف یکسال اخیر عنوان داد که ظاهراً بعد از دوباره به قدرت رسیدن، فراموش کرده بودند که امریکا چگونه آنان را در ظرف چند روز از سکان قدرت دور انداخت و به غارهای توره بوره پرتاب کرد! این اما می‌تواند بیرونی‌ترین لایه از یک  نوع نگاه به روابط پنهان و پیچیده امریکا و طالبان باشد. شاید برای امریکایی‌ها این حمله نیز علاوه بر ابعاد دیگر، از این زاویه نیز با اهمیت باشد که به کشورهای منطقه و دوستان و دشمنان خود نشان دهند که خروج شان از افغانستان به معنای ختم غایله حضور امریکا در منطقه نیست و امریکا برای برگشت به موقعیت یکسال پیش فاصله چندانی ندارد!

نمایش بیشتر

سیمرغ

سیمرغ یک نهاد فرهنگی و اجتماعی است که با اشتراک جمع کثیری از اندیشمندان، فرهنگیان و نویسنده‌گان در حوزه تمدنی و فرهنگی فارسی_ پارسی تشکیل گردیده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا