اخبار افغانستان

امیر پرده نشین طالبان کیست؟ روایتی از مولوی امیر محمد کابلی

سیمرغ به نقل از صدای افغانستان، کابل: مولوی امیر محمد کابلی، خواهرزاده‌ مولوی عبدالرحمان کابلی از علمایی  برجسته و نامدار کشور بودند، او در 20 سال نظام جمهوریت، در حوزه 17 شهر کابل در کوتل خیر خانه امامت مسجد جامع «صدیقیه» را به عهده داشت و هم‌چنان با گروه طالبان ارتباط داشته و در دوره اول طالبان نیز از اعضای این گروه بوده. زمان‌که طالبان برای بار دوم در 15 اگست به کابل مسلط شدند، او را به حیث رئیس علمای کابل و معین وزارت امر باالمعروف‌ و نهی از منکر گماشتند.

مولوی امیر محمد کابلی، در 26 اسد/ مرداد، 1401 چند روز پس از دیدار با ملا هبت الله، رهبر گروه طالبان در یک انفجار در داخل مسجد “صدیقیه” با شماری از نمازگذاران کشته شد.

یکی از نمازگذاران این مسجد و از دوستان دوران کودکی او که از ۲۸ سال بدین‌سو، مولوی امير محمد کابلی را می‌شناخت، از دیدار وی با ملا هبت الله چنین روایت می‌کند:

 چند مدت مسجد به نماز جماعت نمی‌رفتم، از این‌که طالبان خیلی سخت‌گیری می‌کردند از ترس و هراس افکنی افراد آن‌ها از خانه بیرون نمی شدم؛ یک روز برای ادای نمازعصر به مسجد رفتم،  مولوی امیر محمد کابلی  پس از آن‌که نماز را ادا کرد، خطاب به من صدا زد؛ اسمم را برد و گفت: «دوست عزیز باش کار ات دارم» من فکر کردم مولوی صاحب از این‌که من دوست دار طالبان نیستم، اطلاع یافته و شاید مشکلی برایم ایجاد کند، به شکلی حرف‌شان را نادیده گرفتم و خواستم از مسجد بیرون شوم، بار دیگر اسمم را گرفت و صدا زد  «دوست عزیز فکر کنم گپم در گوشت نرفت، باش کار ات دارم» من بهانه کردم و گفتم گوشیم را جواب می‌دهم میایم، بر آمدم از مسجد و پس از چند دقیقه، دوباره داخل مسجد شدم و رفتم نزدشان پس از احوال پرسی، در بخش از مسجد یک اتاق بود و من را گفت برویم به اتاق، داخل اتاق شدیم قاری “عتیق” و “قاری ضیاالحق”  آنجا حضور داشتند و مولوی آن‌ها را گفت، مارا تنها بگذارید!  هردو از اتاق بیرون شدند، من و مولوی صاحب کابلی تنها ماندیم، به طرف من روی گشتاند و گفت: دوست عزیز می‌دانی من کجا بودم؟ گفتم بلی میدانم، اما اگر از زبان خودت بشنوم بهتر است. گفت من قندهار رفته بودم نزد امير المومنین، هنوز حرف های او ادامه داشت که من پرسیدم، چه شد دیدی امیر المومنین را یا خیر؟

گفت: بلی بعد از یک هفته انتظار ملا هبت الله، سه روز از پشت پرده با ما صحبت کرد و به زبان پشتو حرف می‌زد، جالب این‌که من درس را در پاکستان خواندم، پشتو را خوب بلد بودم، اما ملا هبت الله در جریان صحبت‌هایش مانند شهروندان اصیل پاکستانی از واژه‌های انگلیسی و اردو استفاده می‌کرد و به خوبی فهمیده می‌شد که اصلن از افغانستان نیست و با لهجه پشتو افغانستان بلدیت ندارد، چون پشتون‌ها از واژه‌های انگليسي و اردو استفاده  نمی کنند و این ملا هبت الله نام را که من شناختم در واقع از مهره‌های “آی اس آي” (استخبارات) پاکستان است و بعد از ملاقاتش، این‌جا آمدم وظیفه را ترک کردم و همه امکانات طالبان را تسلیم کردم. این موضوع را به همسرم، اعضای خانواده و دوستان نزدیکم مثل شما گفتم و به شما هم می‌گویم که جنگ مردم پنجشیر، اندراب‌ و “خوست فرنگ” که در برابر طالبان قرار گرفته‌اند بر حق است. هم‌چنان در پایان صحبت‌ها مان، مولوی کابلی  گفت «من در روز جمعه یک‌سری واقعیت ها را می‌گویم توکل به‌خدا.»

 قابل ذکر است، مولوی امیر محمد کابلی چند روز قبل از این موضوع، با حقانی‌ها بر سر بازار سیاه پاسپورت نیز مشاجره لفظی کرده بود و آن‌ها برایش اخطار داده بودند که جای مرگش را تعیین کند.

سه روز پس از این موضوع در شام 26 اسد، در همین مسجد انفجار صورت گرفت، مولوی امیر محمد کابلی با شماری از نمازگذاران و شاگردانش کشته و من با چندین نفر دیگر زخمی شدیم  مدتی ۲۲ روز در حالت کوما و بی‌هوش بودم.

سالارآزادی

نمایش بیشتر

سیمرغ

سیمرغ یک نهاد فرهنگی و اجتماعی است که با اشتراک جمع کثیری از اندیشمندان، فرهنگیان و نویسنده‌گان در حوزه تمدنی و فرهنگی فارسی_ پارسی تشکیل گردیده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا