مقالات

جهاد افغانستان و استقلالیت سیاسی؛ مطالعه موردی: جمعیت اسلامی و دولت مجاهدین (1336 – 1381)

نویسنده: دکتر هجرت الله جبرییلی

بخش دوم

ب: نظام بین الملل از نظر اندیشهٔ معاصر سیاسی اسلامی
نهضت اسلامی و مجاهدین افغانستان این نظام بین‌المللی را قبول نداشتند. در گام نخست به این عقیده بودند که تقسیم امت اسلامی به پنجاه و چند کشور، یک برنامهٔ استعماری است. شعار آن‌ها این بود که «اسلام مرز ندارد.» آن‌ها به این عقیده بودند که از مجموع کشورهای اسلامی می‌باید، بلوک اسلامی تشکیل شود.
مبانی تیوریک خود را از فقه سیاسی اسلامی و امت‌گرایی اخذ می‌کردند. همان طوری که در بخش مفهوم-شناسی آوردیم، فقه سیاسی حنفی، امت اسلامی را یک امت جهادی می‌داند. با آن که حاکمیت‌های گوناگون اسلامی را پذیرفته است، اما همه امت اسلامی را دارای سرنوشت مشترک می‌داند. امام حسن النباء در رسالهٔ جهاد عین فتوای حنفیان را از کتب فقهی مذاهب دیگر نقل نموده است. در واقع پرسش اصلی مجاهدین نهضت اسلامی طبق نوشته‌ی استاد شهید ربانی این بود که کدام یک: انسجام ملی؟ یا اتحاد اسلامی؟ یا هر دو؟
استاد شهید برهان الدین ربانی، می‌نویسد:«چگونگی رابطهٔ منافع ملی با اتحاد و وحدت اسلامی، یکی از دغدغه‌ها و قضایای است که جنجال برانگیز، در میان روشن‌فکران مسلمان و به خصوص در میان سیاست‌گذاران و پالیسی‌سازان کشورهای اسلامی و به ویژه در کشورهایی که معتقدند مسلمانان یک ملت واحد اند، و پیوند جهان اسلامی از امور سرنوشت سازی برای همه و از معتقدات هر مسلمان است.»
او پس از استدلال‌های دینی، تاریخی و سیاسی فتوای تاریخی را که ما از منبع آن نقل کردیم، از حافظه خویش و با سبک خویش، شبیه فتوای حنفیان نقل می‌کند: «هرگاه یک نفر مسلمان در کشورهای مشرق اسلامی اسیر غیر مسلمانان گردد، مسلمانان مغرب همه مکلف اند که در راه آزادی وی اگر به قیمت صرف همه دارایی آنان  باشد، اقدام ورزند و این عمل یک وجیبه‌ی بر اعناق همه آن‌هاست.»
در ادامه می‌نویسد: «در زمانی که شرکت‌های کثیرالملیتی فربه‌تر شده می‌روند. در شرایطی که داعیهٔ «نظم نوین جهانی» جریان «جهانی شدن»، چون هیولای هولناکی استقلال سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و هویت ملی کشورها و به خصوص کشورهای اسلامی و جهان سوم را تهدید می‌کند، در چنین اوضاعی و احوالی منفردیستن و انزواگزینی زیر نام حفظ مصالح ملی و ملی گرایی، هرگز به نفع کشورها نیست و به خصوص کشورهای اسلامی نیست. در شرایط کنونی کشورهای اسلامی یقیناً نسبت به هر زمان دیگر، به همکاری تنگاتنک میان هم‌دیگر ضرورت جدی دارند . این همکاری می¬شود، در بُعد سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و امنیتی، در حدود امکان طوری که ضامن مصالح همه جوانب باشد، صورت بگیرد و جای شک نیست هر نوع همبستگی و همکاری در میان کشورهای مسلمان، از ضمات قوی‌تر مردمی و ملی بهره‌مند است، زیرا مسلمانان در هر گوشهٔ دنیا همکاری کشورهای‌شان را با کشورهای اسلامی نسبت به کشورهای غیر اسلامی قبلاً ترجیج می‌دهند (ربانی، 1396، ‌ص 112، 132، 133).
ما در رویکرد حنفی جدید، از این نظام بین‌المللی،‌ زیر نام نظام زیست بین‌المللی «ملت– امت»، از ایدیولوژی ناسیونالیستی آن به «ملت – امت‌گرایی» و از گفتمان ملت‌سازی آن به «گفتمان ملت – امت-سازی» تعبیر می‌کنیم.
استاد می‌نویسد: « نظام برادری به عنوان یک اصل در جهت امت‌سازی و ملت‌سازی مد نظر حضرت پیامبر بود، حضرت پیامبر تعلقات قبیلوی را به تعلقات شهروندی در میان مسلمانان تبدیل کرد و این اولین گام برای ساختن یک جامعه بود (ربانی، 1395،‌ص 99).
در این تیوری از نظام بین‌الملل، هر مسلمان دارای دو نوع شهروندی می‌باشد: شهروندی امت اسلامی به اساس عقیده، شهروندی ملت‌های مسلمان به اساس عقیده و سرزمین.
با این تحلیل تیوریک می‌توانیم از روابط خارجی نهضت اسلامی، جهاد افغانستان و دولت مجاهدین با حامیان اسلامی و غیر اسلامی آن سخن زنیم.

ج: حامیان خارجی مجاهدین

حامیان خارجی مجاهدین را در سه دسته می‌توان دسته بندی کرد:

  1. حامیان اسلامی: این حامیان در دو گروه قابل دسته بندی اند:
    الف:  کشورهای اسلامی؛ به ویژه جهان عرب تحت رهبری عربستان سعودی، جمهوری اسلامی پاکستان، جمهوری اسلامی ایران و کشورهای غیر منسلک شامل کشورهای اسلامی که زیر تأثیر امریکا نبودند.
    ب: نهضت‌ها و جماعت‌های اسلامی؛ مانند اخوان المسلین، جماعت اسلامی پاکستان، جمعیت العلماء،‌ دیوبند، قم، نجف و …
  1. کشورهای غربی یا بلوک غرب و سازمان‌های غربی؛ تحت رهبری ایالات متحده امریکا، زیر رهبری سازمان ناتو و نهضت‌های گوناگون غربی.
  2. کشورهای غیر منسلک غیر مسلمان و نهضت‌های آزادی‌بخش؛ که اکثرا در برابر بلوک شرق و کمونیسم قرار داشتند،‌ یا در برابر اتحاد جماهیر شوروی قرار داشتند. این کشورها و نهضت ها حمایت خویش از جهاد افغانستان را حمایت از آزادی خود تلقی می‌کردند و به نفع خویش می‌دانستند. مانند کشورچین و …
    با تیوری‌ای که از نظام بین‌المللی که مجاهدین می‌خواستند، ارایه کردیم. در رابطه با حامیان اسلامی، سخن از استقلال و عدم استقلال کمتر کاربرد دارد. در رابطه با غربی‌ها،‌ رابطه بر سر منافع  به اساس قاعده «برد – برد» است. کشورهای غیرمنسلک و آزادی‌بخش،  هم از روی روابط به اساس منافع  و هم روابط از روی عواطف انسانی و آزادی‌خواهی قابل سنجش است.
    هم‌چنان این نکته را به یاد داشته باشیم که استقلال یک امر نسبی است،‌ قدرت‌های بزرگ نیز در همه زمینه‌ها و زمانه‌ها  استقلال کامل ندارند و تحت تأثیر منافع هم‌پیمانان بین‌المللی خویش قرار می‌گیرند.
    با این همه، پرسش اصلی این است که آیا در جائی که اصول اسلامی،‌ ارزش‌های جهادی و منافع علیای جهاد و افغانستان مطرح بود، مجاهدین در برنامه‌ریزی، روش رهبری و … از خود استقلال نشان داده اند و یا خیر؟
    بدین‌گونه، مطالعه موردی در طول تاریخ نهضت اسلامی و جهاد افغانستان،‌ به ویژه جمعیت اسلامی و دولت مجاهدین، در جستجوی پاسخ برخواهیم آمد.

مطالعه موردی استقلال سیاسی در دوران نهضت اسلامی، جهاد افغانستان و دولت مجاهدین

یک. مطالعه موردی استقلال سیاسی در دوران نهضت اسلامی؛
به نظر می‌رسد که بنیادگذاران نهضت اسلامی افغانستان، از نظر اندیشه‌ای از فقه سیاسی حنفی، اندیشه سیاسی اخوانی و تجارب جهادی تاریخی افغانستانی در برابر متجاوزان به ویژه تجارب سه جنگ آزادی‌بخش و استقلال‌خواهانه در برابر استعمار انگلیسی برخوردار بودند. هر سه تبار فوق فکری، از میراث وافر برخوردار بودند. ادبیات آزادی‌بخش جز عمدهٔ ادبیات فولکولوریک افغانستان بود.
در فوق نشان دادیم که نهضت اسلامی از برنامه¬ریزی خاص خود برخوردار بود و جهاد مسلحانه ششمین مرحله استراتیژیک آنان را می‌ساخت. به قول روا : «استادان بزرگ تأثیر بزرگی بالای شاگردان خویش داشتند. در 1965 سال بینادگذاری حزب کمونیست محصلین مسلمان با پخش یک شب‌نامه  زیر نام «شب نامهٔ جهاد» به صراحت اعتراض کردند (روا، 108:1370). هیچ سندی تا به حال روی دست نیست که نهضتیان در این دوره از قدرت‌های خارجی دستور گرفته باشند.
دو. مطالعه موردی استقلال سیاسی در دوران جهاد
در مباحث قبلی دوره جهاد را از نطر خویش، تقسیم‌بندی کردیم، به گونه موردی در هر دوره چند نمونه که نمایانگر استقلال جهاد افغانستان باشد، بررسی می‌گردد.
دوره اول: (1353 – 1357)؛ در این دوره در زمستان سال 1353 خورشیدی جنوری و فبروری 1395 میلادی اعضای نهضت اسلامی تحت تعلیمات نظامی در قرارگاه‌های ارتش پاکستان،‌ به خاطر قیام مسلحانه علیه حکومت داؤد خان قرار گرفتند.  مهم‌ترین کار، قیام اعضای نهضت اسلامی در پنجشیر و لغمان بود.  قیام مسلحانه علیه حکومت داؤد خان در 28 سرطان 1354 خورشیدی (19 جولای 1975 میلادی) در پنجشیر و لغمان صورت گرفت. این قیام‌ها ناکام شدند. به نظر می‌رسد که برنامه ریزی این قیام‌ها تحت تأثیر آی اس آی بوده باشد. اما طبق تیوری فوق، به معنای خدشه دار شدن استقلال مجاهدین نبود.
نخستین استقلال جمعیت اسلامی در این زمینه، ‌عدم موافقت استادر بانی با این حرکت بوده است. ‌او که نمی‌خواست کشور با جنگ‌های دوامدار روبرو گردد،‌ به عربستان سعودی می‌رود، در آنجا با سفارت دولت افغانستان تماس می‌گیرد تا داؤد خان را از کمونستان و پیامدهای رابطه با آنان هوشدار دهد و فضا را برای نهضت اسلامی باز نماید. با حکومت سردار داؤد خان نامه¬نگاری می‌کند تا عواقب نزدیکی با کمونستان را به او گوشزد نماید (اندیشمند، 1392: 49).
دوره دوم: (کودتای 7 ثور 1357 – 6 جدی 1358 تجاوز ارتش شوروی)؛ در این دوره پس از آن که چهرهٔ کمونیستان به مردم آشکار شد. شاهد قیام‌های مردمی و قیام‌های مسلحانه اعضای نهضت اسلامی یا مجاهدین هستیم. اکثریت این قیام‌ها حاکی از استقلال جهاد افغانستان است؛ زیرا با دستان خالی و اسلحه‌های دست‌ساز افغانستان و با استفاده از فرهنگ جهادی در افغانستان صورت پذیرفته اند. به عنوان نمونه: تصرف مرکز حکومت در در زیروک پکتیا، قیام در شیگل کنرها (جوزای 1357)، قیام نورستان (1357)، قیام افسران فرقه جلال آباد (اول حوت 1357)، قیام دره صوف سمنگان (6 حوت 1357)، قیام ارزگان (21 حوت 1357)، قیام مسلحانه در خوست فرنگ (آخر حوت 1357)،‌ بزرگترین و تأثیر گذار ترین این قیام های مردم و جهادی قیام مشهور 24 حوت 1357 در شهر هرات است. گوناگونی جغرافیایایی، منطقه‌ای، مذهبی و قومی و روش‌های برپایی این قیام‌ها،‌ حکایت از استقلال این قیام‌ها دارد.
به نظر می‌رسد در سال 1358 مردم آرام آرام در قالب دو تنظیم جهاد حزب اسلامی و جمعیت اسلامی تنظیم می گردند. قیام بادغیس (2 حمل 1358)، قیام غور (15 ثور 1358)، قیام لوگر و پلخمری (19 ثور 1358)، قیام چنداول کابل (2 سرطان) توسط نهضت اسلامی رهبری گردید که نافرجام ماند(اندیشمند، 1392: 49). بدین ترتیب قیام های مردمی فراگیر شد و در قالب احزاب اسلامی منظم گشت.
به نظر می‌رسد،‌ که در این قیام‌ها در گام نخست مردم در اثر عقاید اسلامی، انگیزه‌های استقلال‌خواهانه و فتوا‌های علماء به قیام‌ها پرداختند که از استقلال مردمی جهاد افغانستان حاکی است. تنظیم‌های اسلامی نیز در برنامه‌ریزی برخی از این قیام‌ها نقش به سزا داشتند، مستقلانه عمل نموده اند و هیچ سندی ثابت نکرده است که کشورها و یا استخبارات خارجی‌شان ، در آن‌ها دخیل بوده باشند.
دوره سوم: (6 جدی 1358 تجاوز ارتش شوروی – 26 دلو 1367 اخراج ارتش متجاوز شوروی)؛ تجاوز شوروی بر افغانستان، مردم را بیشتر از پیش به جهاد بر انگیخت. مردم وقتی دیدند که رژیم حزب دموکراتیک خلق دست نشاندهٔ شوروی‌ها است، ‌بستر کلان اجتماعی را برای تنظیم‌های جهادی باز کردند، جان، مال، ثروت، باغ و خانه و همه دار و ندار شان را در اختیار مجاهدین قرار دادند. در این دوره مواردی که استقلال مجاهدین را نشان می‌دهد، ‌در چند نمونه مورد مطالعه قرار می‌گیرد:
الف: تکثر تنظیم‌های جهادی؛ در گام نخست تکثر تنظیم‌های جهادی از عدم استقلال آن‌ها حکایت می‌کند، به این معنا که استخبارات همسایه بالخصوص آی اس ای می‌خواسته، به این ترتیب از اختلاف تنظیم‌ها به نفع خویش سوء استفاده کند. از طرف دیگر مبین استقلال آن‌ها نیز است، به عنوان نمونه مهندس گلبدین حکمتیار با تیپ رهبری استبدادی و استبداد حزبی،‌ حزب اسلامی را رهبری می‌کند.
شهید استاد برهان الدین ربانی با تیب رهبری اعتدالی  و سازمانی باز، ‌جمعیت اسلامی را رهبری می‌کند. به همین ترتیب تنظیم‌های دیگر. این تکثر نمایانگر استقلال فکری، برنامه‌ریزی، روشی و عملی مجاهدین می‌باشد.
ب: فرماندهی متکثر و متفاوت جهاد؛ یکی از مؤلفه‌های که استقلال جهاد افغانستان را به نمایش می‌گذارد، تکثر و تفاوت فرماندهی جنگ و جهاد است. در این میان امیران جهادی ولایات و ولسوالی‌ها توسط تنظیم‌ها تعیین می‌گردیدند. مهم‌ترین نقطه که در آن می‌توان به انگیزه انتخاب این امیران توجه کرد این بود که اکثر این امیران و فرماندهان کسانی بودند که خود قبل از پیوستن به تنظیم‌ها شجاعت و کارروایی‌های جنگ و انسجام¬دهی از خود نشان داده بودند، به عنوان امیر جهاد انتخاب می¬شدند. بسیار کمتر دیده شده است که امیران جهاد از بالای رده رهبری پرتاب شده باشند، اگر گاهی هم این گونه بوده و به خشم و قهر فرمانده قبلی و رفتن او به تنظیم رقیب منجر شده است. اما در برخی موارد شاهد نفوذ خیلی شدید آی اس آی و … در میان فرماندهان جهادی بودیم که آن‌ها نسبت به تنظیم‌های شان با آی اس آی روابط عمیق‌تر داشتند و منابع مالی و رهبری شان را از آنجا بدست می‌آوردند و در مواقع خاص وفاداری‌شان را به آن‌ها ثابت می‌ساختند.
ج: تکثر و تفاوت تاکتیک جنگی؛ در بسیاری موارد ، تاکتیک جنگ به شخصیت فرماندهی جبهه ربط می‌داشت. اگر فرمانده جنگ از افسران مجاهد بود که قبلاً از اردوی افغانستان جهاد را آغاز کرده بود، شاهد جبهه منظم و تاکتیک منظم بودیم، اگر از فرماندهان برخاسته از روستا بود شاهد رهبری و فرماندهی جنگ به شکل قبیله‌ای و مَلِکِی می‌بودیم. این‌ها همه نشانه‌های استقلال جهاد است، در غیر آن اگر این جنگ در کل از سوی استخبارات‌های کشورها و قدرت¬های بزرگ رهبری می¬شد، ما شاهد تاکتیک یکسان می¬بودیم.
د. آتش¬بس فرمانده شهید احمد شاه مسعود با نیروهای اتحاد جماهیر شوروی؛ برجسته¬ترین رویداد نظامی سیاسی و تصمیم استراتیژیک که استقلال جهاد افغانستان در مجموع جهاد افغانستان و در کل جمعیت اسلامی و به ویژه شورای نظار را نشان می‌دهد، تصمیم راهبردی آتش بس فرمانده شهید احمد شاه مسعود با نیروهای اتحاد جماهیر شوروی در تابستان 1982 است (اندیشمند، 1393، ص 100). نکتهٔ برجسته این است که قهرمان ملی با رژیم کمونستی آتش بس نمی‌کند، ‌بلکه با اتحاد جماهیر شوروی آتش بس می‌کند. او که این تصمیم را از سیرت حضرت پیامبر گرامی و از رویداد صلح حدیبیه الهام گرفته بود، سخت بر آن پا می‌فشارد،. روایت‌های را که من از این رویداد خوانده ام،‌ راوی آنست که حتی با رهبر تنظیم نیز در این مورد مشوره صورت نپذیرفته بود، شاید روایت عکس آن نیز وجود داشته باشد. اگرچه، از بهر این موضوع رقیبانش غوغاها برپا کردند، اما او بر تصمیم خود پافشرد و منافع راهبردی را که می‌خواست، از آن بُرد.
ه‍: تشکیل شورای نظار
 پس از آتش بس فرمانده شهید احمد شاه مسعود با نیروهای اتحاد جماهیر شوروی، توانست که یک سازمان نیمه مستقل سیاسی – نظامی در درون جبهات جمعیت اسلامی تشکیل دهد (اندیشمند، 1393: 100). این سازمان باعث شد که جنگ چریکی صورت راهبردی پیدا کند و فرماندهی او فراتر از پنجشیر گسترش پیدا کند که تحلیل راهبردی آن مجال بحث ما نیست. اما کلان‌ترین نشانهٔ استقلال جهاد، به ویژه جمعیت اسلامی است.
و: سفر استاد ربانی به امریکا و ملاقات با رئیس جمهور ریگان؛ حکایت استاد عنایت الله شاداب از سفر استاد این گونه است: «استاد در دوران‌های که قاطبه‌ی مجاهدین در عرصه رهبری جهاد، تماس با امریکا را خروج از دایره اسلام تلقی می‌کردند، استاد با قامت راست و گردن بلند و منطق قوی، روانه کاخ سفید شده و با ریگان رئیس جمهور وقت امریکا مسایل جهاد و «استقلالیت انقلاب» و سرنوشت آینده افغانستان را مطرح کرده و با صراحت اعلان کرد که ما نمی‌خواهیم که افغانستان به خاطر منافع قدرت‌های بزرگ یالتای دوم گردد و به حریفان جهادی خویش می‌گفت: به جای اینکه تماس‌های ما با کشورها از طریق دستگاه‌های استخباراتی صورت گیرد، چرا ما به گونه علنی به خانه آن‌ها نرویم و مسایل و قضایایی کشور خویش را رو در رو ، با آن‌ها مطرح نسازیم؟(عنایت الله شاداب، فرومرد قندیل محراب ها، 1395،‌ ص 23).
حکایت خود استاد: در همان زمان سفر با امریکا 16 جون 1986 سفر رهبران به امریکا مولوی خالص، صبغت الله مجددی، سید احمد گیلانی:‌ملاقات با ریگان: «در همان زمان می‌گفتم که ما یک انقلابیم، و یک پیام داریم، با دستگاه‌های استخباراتی ارتباط نگیریم، بلکه با زعمای سیاسی ارتباط بگیریم.» در آن وقت برخلاف دیگران ما گفتیم که رابطه ما با غرب رابطه استراتیژیک و تا آخر از آن دفاع کردیم و می گفتیم: ما نباید نوکر باشیم، اما می‌خواهیم دوست باشیم. امریکا من حیث یک قدرت جهانی در پهلوی ما قرار دارد، باید دوستانه دست دوستی بدهیم، تحت هیچ تبلیغاتی نباید پالیسی استراتیژیک را نادیده بگیریم. (ربانی، 1396، خط رهبر6، ص 51).
ز: رابطهٔ همزمان با چندین کشور؛ استاد در همان وقتی که در پاکستان قرار داشت، رابطهٔ خود را با هندوستان هرگز از نظر نینداخته و با هند به حیث یک کشور که  دارای روابط سابقهٔ طولانی با افغانستان، بود، را بطهٔ خویش را حفظ کرده بود. همین گونه روابط سیاسی استاد با کشور‌های اسلامی به گونه¬ای بود که رابطه اش با سعودی را قربانی روابط با ایران نمی‌کرد و نه بر عکس؛ روابطش با ایران ، قربانی روابط او باسعودی نمی‌گردید (عنایت الله شاداب، فرومرد قندیل محراب ها، 1395،‌ ص 23).
ح: تشکیل کابینه مؤقت برون‌مرزی بدون در نظرداشت خواست پاکستان؛ پاکستان در مذاکرات ژنو بدون نماینده مجاهدین به مذاکره پرداخت. زبین نورانی وزیر خارجه پاکستان در صدد آن بود که طبق خواست آنان مجاهدین یک حکومت ائتلافی متشکل از مهاجرین افغانستان، عناصر معتدل از داخل حزب دموکراتیک خلق و احزاب مجاهدین بسازد. پس از مذاکرات ده روزه نمایندگان رهبران جهادی،‌ در کابینهٔ که در نخستین حکومت مجاهدین به صدارت انجینر احمد شاه احمد زی اعلام شد، هیچ نماینده معتدلین حزب خلق دیده نشد، بلکه همه برآمده از هفت تنظیم جهادی بودند (اندیشمند، 1393: 154). این حکایتی است، از استقلال نسبی مجاهدین و جهاد افغانستان.
ط: مذاکرهٔ مستقیم با اتحاد جماهیر شوروی
 اگرچه نخستین مذاکره با اتحاد جماهیر شوروی و آتش بس در سال 1982 توسط قهرمان ملی با شوروی‌ها انجام شد که جبههٔ جهاد به رسمیت شناخته شد و دست‌نشاندگی رژیم کمونیستی رسمیت یافت. مجاهدین در مذاکره با شوروی نظر یکسان نداشتند،‌ اما نخستین مذاکرهٔ رسمی در 28 نوامبر 1988 (7 قوس 1367)، روی تبادل اسیران و خروج قوای شوروی انجام شد. دومین دور در سوم دسامبر 1988 (12 قوس 1367) در طایف به ریاست استاد برهان الدین ربانی انجام شد. سومین دور در تاریخ 1991 (1368) به ریاست مولوی خالص انجام شد. این خود رسمیت و استقلال مجاهدین را به سطح بین المللی به نمایش می¬گذارد (اندیشمند، 1393: 154).
دورهٔ چهارم: (26 دلو 1367 اخراج ارتش متجاوز شوروی – 8 ثور 1371 ورود فاتحانه مجاهدین به کابل)؛ تحلیل این دوره متفاوت است؛ زیرا در این دوره مجاهدین در صدد تشکیل دولت برآمدند و امید فتح کابل را داشتند،‌ هر کدام راهکار خود را داشتند، به عنوان نمونه رویکرد کودتا را مهندس حکمتیار رهبر حزب اسلامی افغانستان در پیش گرفته بود که ناکام ماند. در چند نمونه از مطالعه موردی نماد¬های از استقلال جهاد را به نمایش می‌گذاریم.
الف: مذاکره مستقیم با شوروی‌ها در مسکو؛ در چهارمین و آخرین دور در مسکو به ریاست استاد برهان الدین ربانی سخنگوی تنظیم‌های هفتگانه و تنظیم¬های مستقر در ایران انجام شد. نمایندگان حزب اسلامی، مولوی خالص و اتحاد اسلامی به رهبری استاد سیاف در آن حضور نداشتند. این سفر منجر به اعلامیه مشترک که تجاوز شوروی را تقبیح می‌کرد، گردید (اندیشمند، 1393: 154). این کلان‌ترین دستاور بین‌المللی برای مجاهدین و به ویژه جمعیت اسلامی بود.
ب: مخالفت فرمانده شهید احمد شاه مسعود با جنگ جلال آباد؛ در دومین حکومت برون‌مرزی مجاهدین که به ریاست حضرت صبغت الله مجددی در 1989 اعلام شد. جنگ جلال آباد که در مارچ 1989 شروع شد، تنظیم‌های هفتگانه اشتراک داشتند. اکمالات کلان آن را آی اس آی به عهده داشت. این جنگ شکست خورد و به نفع رژیم داکتر نجیب الله تمام شد و از اعتبار دومین حکومت برون‌مرزی مجاهدین کاست. احمد شاه مسعود این جنگ را طبق برنامه¬ریزی آی اس آی برای به قدرت رسیدن مهندس حکمتیار ارزیابی می‌کرد،‌ علی رغم تلاش‌های آی اس آی و سی آی ای با آن مخالفت کرد و همکاری نکرد، حتی نیروهای نزدیک خود در درون رژیم را بر انگیخت تا بر ضد آن همکاری نمایند (اندیشمند، 1393: 166).

ج: مخالفت مجاهدین با طرح لویه جرگه از طرف ظاهرشاه
زمانی که بحران‌های زیاد دامنگیر پیروزی مجاهدین بر رژیم دکتور نجیب الله گردید. طرح لویه جرگه در سال 1990 از طرف شاه سابق ظاهر شاه ارایه شد. باید از طریق لویه‌جرگه اضطراری حل می‌گردید؛ تشکیل حکومت مؤقت ،‌قانون اساسی و …، این طرح را ایالات متحده حمایت کرد. به رغم حمایت ایالات متحده قاطبه تنظیم‌های جهادی علیه آن قرار گرفتند، در رأس حزب اسلامی، حزب اتحاد اسلامی و حزب اسلامی مولوی خالص آن را رد کردند. این کلان‌ترین نشانه استقلال جهاد افغانستان بود (اندیشمند، 1393: 166).
د. شورای جهادی جبل¬السراج؛ این شورا که با اشتراک شهید فرمانده احمد شاه مسعود، شهید عبدالعلی مزاری رهبر حزب وحدت اسلامی، جنرال دوستم رهبر جنبش اسلامی و قوماندانان جهاد و جنرالان رژیم داکتر نجیب الله تشکیل شده بود،‌ با ریاست قهرمان ملی و معاونیت جنران دوستم پایان یافت . محور مذاکره تصرف کابل بود. این شورا اوج استقلال شورای نظار را به نمایش می¬گذارد (اندیشمند، 1393: 166).

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا