مقالات

تأثیرتروریسم بر اوضاع سیاسی و امنیتی افغانستان

نویسنده: عبدالحفیظ منصور

بخش دوم

تروریسم؛ ریشه‌ها و شاخه‌ها

تروریسم درمیان مسلمانان به آن عده از مسلمان‌ها ارتباط می‌گیرد که از لحاظ فکری افراطی و متحجر اند. ریشه‌های تاریخی همه گروه‌های افراطی فعال در کشورهای اسلامی به خوارج می‌رسد. با نگاه ژرف، اشتراکات فراوانی میان تندروهای معاصر با خوارج عهد قدیم دیده می‌شود، زیرا؛

1.هردو گروه نص گرا، ظاهربین وسطحی اندیش اند.

  1. هردو گروه غیرمدنی بوده، خاستگاه شان قبایل بدوی می‌باشد.
  2. لشکر هردو گروه از میان طبقات محروم و تهیدست جامعه می‌باشد.
  3. هردو گروه پابند عبادات و شعایر فردی بوده و سیمای آراسته‌ی دارند.
  4. هردو گروه از شریعت اسلامی، بیشتر به تطبیق حدود شرعی و انواع مجازات علاقه‌مند اند.
  5. هردوگروه شیفته‌ی جنگ و خون‌ریزی می‌باشند، و زیر نام جهاد به آن عشق وافر نشان می‌دهند ( بنگرید به؛ انصاری، 1401).

از لحاظ فقهی سده‌ها قبل در میان فقها این پرسش مطرح بود که حکم حمله بالای اهداف غیرنظامی در صورتی که رسیدن به اهداف نظامی را میسر سازد، چیست؟ هم‌چنان خودکشی در میدان رزم با کفار چه حکمی دارد؟ ولی هیچ یک از فقهاء انتحار و خود کشی را جواز نداده و حمله بالای مردمان غیرنظامی را مجاز ندانسته اند. این قرن 20 است که حمله‌های تروریستی را خلق کرد و در دسترس جنگ‌جویان سیاسی قرارداد. پس از دست بدست شدن‌های بسیار، به اختیار گروه‌های تندرو مسلمان مانند القاعده، داعش، طالبان وامثال آن‌ها قرار گرفت.
گروه‌های تندرو مسلمان در افغانستان پس از آن تقویت یافتند که اتحاد شوروی به افغانستان حمله کرد، همه‌ی مردم افغانستان برای کسب آزادی و نجات کشور شان وارد میدان شدند، علمای سنتی، پیروان طریقه‌های تصوفی، شخصیت‌های لیبرال مشرب، مامورین سابقه‌دار حکومت‌های پیشین، اما در این میان هیچ‌گروهی استعداد و شور مبارزه به اندازه گروه‌های تجدید نظر طلب مسلمان نداشتند. این دسته در درون افغانستان با سازمان دادن جبهاتی تحت فرماندهی جلال الدین حقانی، حاجی عبدالقدیر، احمد شاه مسعود، عبدالحی حقجو، عبدالصبور فرید، استاد عبدالقادر ذبیح الله، محمد اسماعیل خان، صفی الله افضلی و….. از خود نام و نشانی کسب کردند و این امر باعث شد تا حامیان خارجی جهاد افغانستان مانند پاکستان، عربستان سعودی و ایالات متحده آمریکا نیز در امداد رسانی جانب آن‌ها را نگهدارد.
درسال‌های جهاد در مقابل قوای شوروی، دروازه‌های مدارس پاکستانی برای جوانان و نوجوانان مهاجر افغانستان گشوده شد و هزاران تن از این جوانان که در پی سرپناهی برای بود و باش و آموختن بودند، وارد این مدارس شدند. همزمان با آن عربستان سعودی مساعدت‌های مالی خود را توأم با نصاب درسی مورد نظرش (سلفی) به این مدرسه‌ها سرازیر کرد که در واقع نظام درسی دیوبندی حاکم برمدارس پاکستان در حد نام باقی ماند، و محتوای آن سلفی شد. این بذری بود که با گذشت هرسال حاصل آن با فارغ شدن هزاران ملا و مولوی با گرایش سلفی آشکار گردید.
سقوط رژیم داکتر نجیب الله در بهار 1371 بروفق مراد آمریکا و پاکستان صورت نگرفت، آمریکا می‌خواست، تا زیرنام طرح بنین سیوان برنامه‌های مورد نظر خود را در افغانستان پیاده نماید، دولت پاکستان سال‌ها برای پیروزی گلبدین حکمتیار می‌اندیشید و روی آن سرمایه‌گذاری کرده بود، اما رژیم کابل از جایی سقوط کرد که دست هردو کشور در آن مورد خالی ماند و موجب سرخوردگی آن‌ها گردید. بنا براین، به قول خانم بی‌نظیربوتو نخست وزیر سابق پاکستان ( لوموند 2002) آمریکا طرح گروه طالبان را ریخت، عربستان مصارف مالی آن را بعهده گرفت و پاکستان ماموریت اجرای آن را در افغانستان بدوش داشت. موفقیت‌های شتابان طالبان باعث تشویق و تحریک افراد تندرو در  منطقه گردید و گروه‌های متعددی یکی در پی دیگر، عرض وجود کردند.
پرسش اساسی این است که امریکا و پاکستان از تاسیس و حمایت گروه‌های تندروی مانند طالبان و هم پیمانان آن در افغانستان چه مقصد دارد؟
در پاسخ به این پرسش، چند دیدگاه وجود دارد که عبارت اند از:

1.ایالات متحده امریکا برای مهار کردن رقبای آسیایی خود مانند چین، روسیه و ایران به منطقه نیازدارد که بتواند بعنوان یک پایگاه نظامی از آن در مواقع لازم استفاده برد و افغانستان به لحاظ موقعیت حساس خود حایز این اهمیت می‌باشد. مارشال محمد قسیم فهیم همین گونه فکر می‌کرد.

  1. نظر دومی این است که قرن 21، قرنی است که چین و هند از لحاظ افتصادی با امریکا به رقابت می‌پردازند و این دو کشور به انرژی نیازمند اند. انرژی مورد نیاز آن‌ها در بحیره‌ی خزر واطراف آن است، این انرژی باید از سرزمین افغانستان به سمت چین و هند عبورنماید؛ لذا امریکا باید به هر نحوی افغانستان را تحت نظارت داشته باشد و در واقع مانع عبور این انرژی گردد. خواجه بشیراحمد انصاری در کتابی زیرنام «افغانستان در آتش نفت» همین نظر را پرورش داده است. علاوه بر آن سردار یحیی رحیم صفوی فرمانده سابق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز همین نظر را تأیید کرده است.
  2. نظریه‌ی سوم، جمع هردو نظریه‌ی یاد شده است، بدین معنی که امریکا می‌خواهد هم رقبای آسیایی خود را از قلمرو افغانستان تهدید کند، طوری که «ترامپ، باری گفت: فرودگاه بگرام چهار ساعت تا مرکز اتمی چین فاصله دارد» درعین زمان مانع عبور پایپ لاین انرژی از افغانستان به سمت جنوب شرق آسیا گردد.

حکیم ناصرخسرو بلخی از شاعران پرآوازه‌ی زبان پارسی در بیتی گوید:
مارفسای گرچه فسونگر بود
کشته شود، عاقبت از مار خویش

ایالات متحده امریکا، طالبان و سایر متحدین آن را در برابر قدرت‌های آسیایی تاسیس و تقویت کرده بود، بی‌خبر ازاین که روزی بسان مار، خودش را نیز نیش می‌زند. تا این که در 1380 حادثه‌ی حمله به برج‌های تجارت جهانی رخ داد و امریکا را در ماتم نشاند. امریکا برای سرکوب دست پرورده‌های خود دست به عمل شد، اما این بارکشورهای منطقه در پشت و پهلوی طالبان ایستادند و آن گروه را در برابر نیروهای امریکایی و دولت افغانستان حمایت کردند. بدین معنی که به یک چشم برهم زدن جاها عوض شد؛ دوستان به دشمنان و دشمنان به دوستان بدل شدند. بازی به همین جا پایان نیافت، ایالات متحده امریکا بعد از چند سال درگیری متوجه شد، که به دامی گیرافتاده، لذا در 2014 در پی تعویض سیاست خود در قبال افغانستان برآمد، و باب گفتگو را با طالبان گشود. نخست برای طالبان در قطر دفتر سیاسی داده شد، سپس چند دور مذاکره میان نماینده های طالبان وجانب امریکا صورت پذیرفت، در پایان درسال 2019 ، موافقتنامه دوحه میان دو طرف به امضاء رسید که برپایه ی آن طالبان تعهد سپردند که دیگر به منافع امریکا حمله نکنند ودر مقابل امریکا افغانستان را به آن ها بسپارد. در واقع براساس این قرارداد، گروه تکنوکرات‌های افغانستان را امریکا به گروه طالبان تعویض کرد.
این قرارداد از رهگذر سیاسی واخلاقی، شکست سنگینی برای ایالات متحده امریکا به حساب می‌آید، زیرا آن کشور بایک گروه تروریستی، ناقض حقوق بشر، ضد حقوق زن و ضد دموکراسی عهد دوستی بست، و به تمام شعارهایی که دولت امریکا براساس آن استوار است، پشت پا زد. اما از بابت این که مصارف نظامی خود را پائین آورد، و از تلفات سربازان خود جلوگیری کرد، می‌تواند یک دستاورد برای سیاست مداران آن کشور محاسبه شود. این جابجایی‌ها از هربیننده‌ای می‌خواهد تا:

1.در مورد تعریف تروریسم محتاط باشند، زیرا یک گروه می‌تواند، روزی دوست و متحد وروز دیگر تروریست باشد.

  1. دو یا چند گروه هم‌فکر و هم‌دست از دید دولت‌ها، الزامی نیست، همه مردود باشند، یکی از آن‌ها می‌تواند، مورد گزینش قرار گیرد و تروریست خوانده شود، و با بقیه با ابهام برخورد صورت گیرد. به گونه‌ی مثال، از دید امریکا، القاعده و داعش می‌تواند، تروریست باشد و مورد پیگرد قرارگیرد، اما طالبان دوست بوده باشد و مورد نوازش قرار گیرد. همین گونه کشور چین، حرکت اسلامی ترکستان شرقی را باید مورد تعقیب قرار دهد ولی با طالبان روابط دوستانه بر قرار نماید. برای جمهوری اسلامی ایران «جیش العدل» یک گروه تروریستی و تجزیه طلب پنداشته شود، ولی فرستاده‌ی خاص رئیس جمهور ایران، جنگ طالبان را «جهاد» و کشتار مردم بی‌گناه را حمله «استشهادی» عنوان دهد. به همین منوال از دید هندوستان لشکر طیبه یک گروه تروریستی شمرده می‌شود اما تحریک طالبان پاکستان مورد تأیید قراردارد. طرفه‌تر این که، همه‌ی این دول با حامی اصلی شان (طالبان ) انتقادی ندارند، ولی شاخه‌های مورد حمایت آن گروه را طور گزینشی تروریست می‌خوانند.
    آقای علی اکبر دبیری طی پژوهشی متغیرهای ژئوپلیتیک موثر در شکل گیری تروریسم در مناطق مرزی میان پاکستان وافغانستان را چنین نشان داده است:
 

واریانس

 

میانگین

 

فراوانی

 

 

متغیرهای ژئوپلیتیک

ردیف
اصلا بسیارکم کم متوسط زیاد بسیارزیاد
 

0.517

 

4.37

 

.

 

.

 

2

 

5

 

34

 

38

قرارگیری دربین مناطق وکشورهای بحرانی جهان 1
 

1.081

 

4.29

 

.

 

1

 

7

 

7

 

17

 

47

حمایت قدرت های مداخله گراز گسترش نهادهای آموزشی وفرهنگی ترویج دهنده آیدیولوژی های افراطی 2
 

0.658

 

4.22

 

.

 

1

 

3

 

4

 

41

 

30

مرزهای جغرافیای طولانی، پرنفوذ ودور از دسترس 3
 

0.352

 

4.14

 

.

 

.

 

.

 

9

 

50

 

20

پیوستگی جغرافیایی گروه های قومی ومذهبی در دوسوی مرز 4
 

0.833

 

3.99

 

.

 

3

 

2

 

9

 

44

 

21

رقابت های ژئوپلیتیک بین قدرت ها 5
 

1.144

 

3.58

 

2

 

3

 

5

 

15

 

45

 

9

نبود یک قدرت فائقه منطقه ای یا بین المللی 6
 

0.791

 

3.47

 

.

 

1

 

9

 

30

 

30

 

9

قرارگیری درموقعیت حائل 7
 

1.337

 

3.29

 

.

 

5

 

14

 

28

 

17

 

15

اختلافات ارضی ومرزی با همسایگان 8
 

0.85

 

3.82

 

3

 

17

 

68

 

157

 

326

 

219

کل گویه های ژئوپلیتیک

گروه‌های تروریستی مستقر در افغانستان

با تصرف افغانستان به وسیله‌ی طالبان در دو سال و نیم قبل، این کشور به محل امنی برای استقرار گروهای مختلف تروریستی بدل شده است. از آن جایی که هنوز با تروریسم به دید سیاسی نگریسته می شود، کشور ها در شمار آن ها اختلاف نظر دارند. به گونه ی مثال، امریکا، که با تحریک طالبان علایقی دارد و با آن گروه قرارداد دوحه را عقد کرده است، طالبان را یک گروه تروریستی نمی داند، زیرا طالبان تعهد سپرده اند که به منافع ایالات متحده امریکا صدمه نمی زند. گروه هایی با چنین تعهدات در هر جای دنیا از نظر ایالات متحده امریکا نمی تواند، تروریست بوده باشد، ولی امریکا از هر گروهی که خطر دشمنی احساس کند، آن ها را تروریست می خواند، و فشار هایی را در برابر آن ها وضع می دارد. بدین گونه، ازدید هندوستان، آن عده گروه های تروریستی که در مناطق کشمیر فعال اند، تروریست پنداشته می شود، برخلاف گروه هایی که در ایالت خیبر پشتونخوا و بلوچستان به فعالیت می پردازند، از این وصف عاری اند. این قاعده در مورد جمهوری اسلامی ایران و تا حدودی روسیه و چین نیز صدق می کند.
در این پژوهش، به گزارشات و اطلاعاتی استناد می شود، که از جانب جبهه ی مقاومت ملی افغانستان تهیه و تدوین گردیده است؛ زیرا این گزارش ها از یکسو تازگی دارد و از جانبی هم این گزارش به صورت منظم و بوسیله ی اشخاص حرفوی تهیه شده است، که با گزارش های خبرنگاران متفاوت است. بر اساس این گزارش، گروه های تروریستی، مستقر در افغانستان عبارتند از:

  1. داعش (دولت اسلامی خراسان شاخه‌ی داعش در افغانستان)

رهبر این شاخه انجنیر ثناالله غفاری مشهور به داکتر شهاب المهاجر، باشنده ی شهرستان شکر دره استان کابل می باشد. از سال 2020 رهبری شاخه خراسان داعش مسوول تمام حملات درافغانستان می باشد. عبدالله کنری و عبدالرحمن کنری معاونان، عبدالرحمن مسوول استخبارات، شیخ عبدالقاهر خراسانی مسوول زون شرق و سلطان عزیز عزام مسوول امور تبلیغاتی این گروه می باشد.
داعش خراسان، در شهرستان های ازر استان لوگر، دره دویوگل و دره تنگی شهرستان چوکی استان کنر، در وزیرستان شمالی و مناطق سرحدی خوست مستقر اند. فعالیت داعش بصورت عمده در 12 استان از جمله کابل، هرات، ننگرهار، کاپیسا، پنجشیر، تخار، کندز، جوزجان، فاریاب، سرپل و بغلان می باشد.
شاخه جدید داعش، بنام جماعت توحید خراسان ترکستان شرقی، دارای یک دفتر در شهرستان اچین استان ننگرهار به ریاست عبدالرشید ترکستانی می باشد. دسته هایی از این گروه درنورستان و دره نور استان ننگرهار جابجا اند.

  1. القاعده

سیف العدل رهبر شبکه القاعده، ابو حمزه مسوول نظامی، دکتر امین الحق وزیروال مسوول زون شرق، مولوی سمیع الله سلفی مسوول جلب و جذب، ابوجواد مسوول تشکیلات داخلی و خارجی، مولوی عبدالحق مسوول ارتباط با گروه طالبان و مولوی … محمد مسوول گروپ های انتحاری شبکه القاعده است. این شبکه در هماهنگی با گروه طالبان ولایات جنوب و جنوبغرب را بعنوان آسایشگاه و محلات امن استفاده می دارند. از ولایات شرق بحیث دهلیز رفت و آمد به ولایات شمال شرق افغانستان بهره می برند. و مناطق شمالشرق و شمال افغانستان را بعنوان تخته ی خیز علیه ازبکستان و تاجیکستان در نظر گرفته اند.

  1. تحریک طالبان پاکستان

این گروه به دو دسته تقسیم شده است، یک دسته ی آن به رهبری بیت الله محسود با ملا هیبت الله متحد می باشد. و دسته ی دوم به قیادت گل بهادر از همدستان حقانی می باشد.
تحریک طالبان پاکستانی با گروه های خارجی بویژه با شبکه القاعده، در سراسر افغانستان پرکنده اند، اما مراکز آن ها در شهرستان پچیراگام استان ننگر هار، شهرستان کوت، توره بوره و منطقه شگی وزیر شهرستان خوگیانی مستقر اند. همچنان در مناطق برگمتال، دیوانه بابا، دایگل و کامدیش استان نورستان حضور فعال و گسترده دارند.

  1. جنبش ترکستان شرقی

عبدالحق ترکستانی رهبر گروه و رهبر مجلس شورای رهبری می باشد. این شورا دارای یک معاون بنام عبدالسلام ترکستانی و روسای حداقل 3 نفری است. این روسا شامل بخش آموزش دینی، بخش امور نظامی و مرکز اطلاعاتی می شود.  حاجی فرشان مسوول زون شمال، فاروق مسوول مالی و نعمت مسوول مهاجرین مربوط جنبش اسلامی ترکستان شرقی می باشد. اعضای این جنبش درمناطق مختلف استان های شمال شرقی افغانستان از جمله تخار، قندوز و بغلان فعالیت دارند. همچنان شماری از اعضای این گروه در علی شنگ استان لغمان و نورستان جابجا اند. در تازه ترین مورد شماری از منسوبین این گروه ، در استان سرپل نیز مستقر شده اند.

  1. جماعت انصار الله تاجیکستان

مولوی ابراهیم عادل رهبر، حاجی عبدالرحیم ایغوری معاون، قاری مسوول استخبارات، حنظله مسوول ارتباطات با گروه های بیرون مرزی می باشد. اعضای جماعت انصار الله تاجیکستان در هماهنگی با تحریک طالبان، بیشتر دز شهرستان های فیض آباد، ارغنچخواه، راغستان، واخان، اشکاشم، بهارک، دره خستک استان بدخشان و در ولایت قندوز در شهرستان های امام صاحب، دشت آبدان، خان آباد، شیر خان بندر جابجا اند. در استان های تخار و بغلان در مناطق درقد، هزارباغ، خواجه غار، چاه آب، تاله و برفک و خوست و فرنگ حضور گسترده دارند.

  1. حرکت اسلامی ازبکستان

حرکت اسلامی ازبکستان، تبدیل به 3 شاخه شده است 1- تحت رهبری محمد جعفر پسر طاهر یلداش در ولایت فاریاب مستقر می باشد. 2- اتحاد جهاد اسلامی ازبکستان به رهبری جمعه در شهرستان خوست و فرنگ جابجا می باشد. 3- کتیبه امام بخاری حرکت اسلامی ازبکستان، تحت رهبری صلاح الدین در استان سرپل مرکزیت دارد.
اعضای حرکت اسلامی ازبکستان در مجموع در استان های قندوز، سرپل، بلخ، جوزجان و فاریاب حضور فعال دارند.

  1. گروه های تروریستی پاکستان

این گروه ها شامل؛ 1- لشکر طیبه 2- جیش محمد 3- سپاه صحابه 4- لشکر جهنگوی 5- حزب المجاهدین 6- البدر می گردد.

لشکر طیبه و لشکر جهنگوی و حزب المجاهدین در دره پهنکال، پاپیروک، دره هرویش شهرستان کامدیش استان نورستان مراکز آموزشی مشترک دارند. همچنان یک مرکز تعلیمی لشکر طیبه و شبکه القاعده در شهر اسدآباد مرکز استان کنر می باشد.

  1. جیش العدل

رهبری این گروه را صلاح الدین فاروقی بعهده دارد. این گروه پس از آن که عبدالمالک ریگی توسط دولت ایران دستگیر و سپس اعدام گردید، تاسیس شد. مدت زیادی سپری نشد، که عبدالروف ریگی برادر عبدالمالک ریگی از فاروقی جدا شد و گروه ” جیش النصر ” را تشکیل داد. جیش العدل از حقوق اهل سنت ایران سخن می گوید، ولی از دید جمهوری اسلامی ایران یک گروه جدایی طلب پنداشته می شود، که بوسیله اسرائیل تحریک و تجهیز می گردد. اعضای جیش العدل که اکثریت شان بلوچ اند، در استان های غربی افغانستان مانند هرات، فراه، نیمروز، فعالیت می ورزند و بر اساس گزارش ها ، مرکز آموزشی نیز در شهرستان ناری استان کنر واقع در شرق افغانستان دارند.

  1. حزب التحریر

این حزب، که رهبری آن موذن باالله مستقر در لبنان بعهده دارد. در نقش گروه پیشاهنگ سازمان های تروریستی عمل می دارد. این گروه با تبلیغ مردود بودن حکومت های موجود در سراسر جهان اسلام و استعماری خواندن مرز میان کشور ها از حاکمیت های ملی مشروعیت زدایی می کند و از رهگذر فکری زمینه ی رفت و آمد گروه های چندین ملیتی را در افغانستان هموار می دارد، در حالی که منسوبین این گروه بصورت عملی در نبرد های مسلحانه سهم نگرفته اند. در افغانستان اعضای این گروه بیشتر در بدخشان، تخار ، بغلان، پنجشیر، کاپیسا و شمال کابل فعال می باشند، و در تبانی با طالبان عمل می دارند.

  1. تحریک طالبان

این گروه که در حال حاضر در سرزمین افغانستان حاکم اند، به دو دسته تقسیم می شود، یک دسته به رهبری ملا هیبت الله و دومی به رهبری سراج الدین حقانی. امریکا و متحدانش به این دلیل که با طالبان سه سال قبل در قطر پیمان بسته اند، و بر اساس آن پیمان از طالبان پشتیبانی مالی می کنند، آن گروه را تروریستی نمی خوانند و کشور های منطقه که تا قبل از خروج نیروهای امریکایی از افغانستان با طالبان هماهنگی هایی داشتند، و شماری از آن ها تا هنوز دارند، بصورت رسمی از طالبان بعنوان یک گروه تروریستی نام نمی برند، زیرا در آن صورت در مسوولیت آن شریک می شوند، اما به باور پژوهشگر، طالبان به دو دلیل عمده بزرگترین گروه تروریستی جهان اند. 1- بیشترین حمله های انتحاری را به گواهی خودشان در سطح جهان انجام داده اند و به موجب آن هزاران انسان بی گناه را کشته اندو در حال حاضر نیز به کشتن افراد به صورت غیر قانونی ادامه می دهند . بر اساس یک گزارش معتبر در سال های 2012 و 2014 بیش از 75 درصد حمله های تروریستی که طالبان انجام داده اند ( دبیری، 1996: 167) 2- به گروه های تروریستی متعدد در قلمرو افغانستان زمینه ی رشد و تقویت شان را فراهم داشته اند.

همه ی این گروه ها با وجود اختلاف سازمانی و تشکیلاتی از لحاظ فکری در موارد زیر یکسان می اندیشند:

  1. باور بر این، که در عقیده و باور آن ها خطا و اشتباه راه ندارد.
  2. عصر بعثت و عصر اصحاب را بهترین زمانه ها می دانند، و زندگی بسان سلف را اصیل و آرمانی می دانند.
  3. تمسک به فرهنگ سنتی و پایبندی به آن
  4. استفاده وسیع از فناوری های مدرن بویژه به مقاصد نظامی
  5. تمایل به افراد و اصناف حاشیه ی جامعه ( مصباح، 1402: 21)
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا