موسیقی

زلفانت بود تار ربابم»؛ سرودی که از همدان به کابل رسید

نویسنده: یما ناشر یکمنش

دو زلفانت بود تار ربابم»؛ سرودی که از همدان به کابل رسید

شما اگر بخواهید از همدان به تهران و از تهران به کابل سفر کنید کم از کم چیزی حدود ۲۵۰۰ کیلومتر باید راه بزنید. ولی اگر آرزو دارید لااقل در حد سرعت صوت این فاصله را طی کنید باید به سراغ یوتیوب رفته جستجو کنید: «دو زلفانت بود تار ربابم». وقتی صدای این آهنگ از تهران یا کابل بلند شد، دیگر مطمئنم به هیچ فاصله‌ای فکر نخواهید کرد. موسیقی دیوار‌ها را فرو ‌می‌ریزاند و فاصله‌ها را نادیده می‌گیرد.

این آهنگ در افغانستان آن‌قدر طرفدار دارد که اگر این طرفداران دست به دست هم دهند، صفی خواهند ساخت که طولانی‌تر از تمام تارهای رباب آن سرزمین باشد. بخشی از این محبوبیت سهم دوبیتی‌های بابا طاهر عریان است که بسیاری‌ها اما به اشتباه آن‌ها را از گنجینه اشعار عامیانه می‌دانند.

بابا طاهر به دلیل سادگی و روانی اشعارش زیادتر در سینه‌های آوازخوانان موسیقی فلکلور شور می‌آفریند و از گلوی آن‌ها شرح و گزارش عشق را بیان می‌کند. ولی دوبیتی‌های بابا طاهر در موسیقی پاپ افغانستان هم توسط آوازخوانان نام‌آوری مثل ظاهر هویدا، نینواز، حسین آرمان و استاد سرآهنگ و چندین تای دیگر خوانده شده‌اند. یکی از آهنگ‌هایی که پس از قریب به چهار دهه هنوز خوانده و شنیده می‌شود به آواز عبدالله نوابی شادکام است که با همین دوبیتی آغاز می‌شود: «دو زلفانت بود تار ربابم».

همان‌گونه که ما در مورد بابا طاهر بسیار نمی‌دانیم، بسیاری‌ها در مورد این آهنگ هم بسیار نمی‌دانند. جالب اما این است که برای آن‌که در مورد این آهنگ کمی بدانیم، هیچ راه فراری نداریم جز این‌که در قدم اول سری به «افغان‌فلم» بزنیم و سراغ کارگردان فلم «فرار» را که محصول سال ۱۳۶۳ خورشیدی است، بگیریم. لطیف احمدی را همه به نام «انجنیر لطیف» می‌شناسند زیرا اصلا دانش‌‌آموخته دانشگاه پولی‌تخنیک کابل است. تمام فارغان این دانشگاه تا آخر عمر از پیشوند «انجنیر» (مهندس) جلو نام شان دیگر رهایی ندارند. برای آن‌که برای گپ زدن کمی گرم بیاییم، می‌پرسم، انجنیر صاحب، آیا قصه سانسور فیلم فرار راست است؟ با آن‌که کمی ناخوش است، مثل آن‌که منتظر همین سوال باشد می‌گوید:

«مجید سربلند معاون صدراعظم، یک روز مرا به دفتر خود خواست و پرسید، برایت پول داده بودیم که فلم/فیلم بسازی، کار را به کجا رساندی؟ گفتم تکمیل شده اما ۹ ماه می‌شود که اجازه نشر نمی‌دهند و می‌گویند فلمت مطابق سیاست‌های دولت نیست. روز دیگر خودش افغان‌فلم آمد تا فلم را ببیند. در ختم فلم کف زد و مرا در آغوش گرفت. بعداً به داکتر ضمیر رئیس اداره اول خاد زنگ زد که از فلم ۵ هزار نسخه تکثیر کند. افغان‌فلم آن روزها بورد سانسور داشت که اعضای آن از افغان‌فلم، وزارت اطلاعات و فرهنگ و اداره‌های دیگر می‌بودند. آن‌ها جرأت نکردند مسئولیت نمایش فلم را به عهده بگیرند. سربلند با هیأت سانسور دیدار کرد. مشاور شوروی کسی بود به نام عبدالله‌یف. از ازبکستان بود و فارسی هم یاد داشت. گفت، در فلم چنان نشان داده می‌شود که شما به غیر از سرک قیر در سرک خامه تسلط ندارید.»

برای فرار فیلم «فرار» از قید سانسور چاره دیگری نبود جز آن‌که مجید سربلند مداخله کند. تلفن او برای عبدالله شادان، رئیس وقت تلویزیون افغانستان باعث شد که فلم شب بعد در تلویزیون نشر شود. پس از آن در سینما‌ها به نمایش گذاشته شد و ماه‌ها مردم را به سینما می‌کشاند. در صحنه‌ای از فلم آشنایی میان دختر و پسر جوان طوری آغاز می‌شود که پسر یک «تیپ‌ریکاردر» (دستگاه ضبط صوت) را به دست دختر مورد علاقه خود می‌دهد و از او می‌خواهد به کاستی که داخل آن است گوش دهد. با روشن کردن آن شاهد یک اظهار عشق موزیکال هستیم البته با آواز شادکام: «دو زلفانت بود تار ربابم».

این یگانه فیلمی نیست که در آن آهنگی به آواز شادکام اقبال حضور یافته باشد. بار اول در همان آغاز شروع نشرات تلویزیون در کابل سعید ورکزی فیلم تلویزیونی ساخت به نام «اشک و لبخند» که شادکام در آن آهنگی خوانده است. در مجموع عبدالله نوابی شادکام برای فیلم‌های «نقطه نیرنگی»، «مردا رَه قول اس»، «خاکستر»، «سکوت»، «به سوی لانه»، «پرنده‌های مهاجر»، «آرمان» ، «اشک و لبخند» و «فرار» یا آهنگ خوانده و یا هم تمام موسیقی متن آن را ساخته است.

در خارج از افغانستان هم برای دو فیلم «گمراه» و «احساس» خوانده و آهنگ‌سازی کرده و موسیقی متن ساخته است. در مورد این‌که اولین موسیقی متن را برای سینمای افغانستان ظاهر هویدا نوشته یا شادکام، بهتر است سینماگران افغانستان نظر دهند. وقتی این فهرست یازده تا فیلم‌ را دیدم واضح است که باید از او می‌پرسیدم که چگونه به سوی موسیقی سینما کشانده شده است. با آن‌که ما از شاگردان مکتب حبیبه و او از معلمان آن مکتب بود با آن‌هم از شوخی دریغ نکرده گفت، چون هم آوازخوان، هم شاعر و هم آهنگساز است، برای کارگردان راحت‌تر بوده عوض سه آدم با یک آدم گپ بزند.

شعر و کامپوز آهنگ فیلم «مردا ره قول اس» که سعید ورکزی بر اساس داستانی از اکرم عثمان آن را ساخته از کار‌های به یادماندنی شادکام به شمار می‌رود. شادکام در این آهنگ تلاش کرده با رعایت کردن زبان گفتاری اکرم عثمان کلامی مناسب با فیلم بسازد و در این راه این قسمت داستان یکی از منابع الهام او بوده: «اگر تمام دنیا ره کوچه بگیره، اگه دروازه‌های زمین و آسمان بسته شوه، اگر هفت کوه و دریا پیش پایم پیدا شوه، بازم پشتش میرُم. هَرو مَرو پیدایش می‌کنُم».

صورت گل‌ها بود که اشاره دارد به برنامه مشهور رادیویی گل‌ها. آهنگ داریوش هم با همان دوبیتی بابا طاهر شروع می‌شود: دو زلفانت بود تار ربابم. میلودی همانی است که شادکام اجرا نموده است. تا اینجا گمانم نیم مسئله حل شد. کاری که می‌ماند این است که بدانیم سازنده این آهنگ کیست. در مورد اکثریت قریب به اتفاق آهنگ‌ها، خالق اصلی اثر گمنام‌ترین هنرمند در میان هنرمندان می‌باشد. این رسم نا‌پسند در هر جا ریشه‌های باستانی نداشته باشد، در سرزمین‌های ما لااقل قدامت پنجهزار ساله دارد. در جستجوی آهنگساز، پس از تجسس و تفحص در ساحهٔ نفود مارک زاکربرگ، گوگل و دق‌الباب دیجیتال بر در صفحهٔ داریوش، رسیدم به یکی از چهره‌های مهم موسیقی پاپ ایران: پرویز مقصدی.

پرویز مقصدی آهنگساز این میلودی از جمله کسانی است که تحول موسیقی پاپ ایران با نام آن‌ها پیوند دارد. جالب است که در سال ۱۳۵۶ برای احمدرضا نبی‌زاده هم شعری از بابا طاهر را آهنگ ساخته به نام «امون از دل مو».

برخی ساخته‌های او در افغانستان هم شنیده می‌شوند بدون آن‌که کسی نام خالق آن ملودی را شنیده باشد. «گل بی‌گلدون» گوگوش (شعر از هوشنگ توفیقی ۱۳۴۹) یکی از آن‌ها است. «آن گل سرخی که دادی» ویگن (شعر ایرج جنتی عطایی ۱۳۴۷) مثال دیگر آن است. همین «دو زلفانت بود تار ربابم» نمونه دیگری از این‌ها است. شاید مشهور‌ترین ساخته او که در افغانستان شنونده بسیار دارد، آهنگ «دیشب خواب ترا دیدم» باشد که با شعر ایرج جنتی عطایی در سال ۱۳۴۷ عارف اجرا نموده بود. این آهنگ برای فلم «سلطان قلب‌ها» ساخته شده و به جز این آهنگ که از ساخته‌های پرویز مقصدی است باقی تمام آهنگ‌های دیگر این فیلم را انوشیروان روحانی ساخته است.

داریوش که در پیش از انقلاب دوازده آهنگ پرویز مقصدی را خوانده بود، پس از مرگ او گفت که پرویز مقصدی دست او را گرفته و وارد دنیای موسیقی کرد. گوگوش هم پیش از همکاری با پرویز مقصدی آهنگ‌های دیگران را بازخوانی می‌کرد. وقتی «قصه وفا» اولین آهنگ گوگوش ثبت می‌شد، پیش از داخل شدن به استودیو به گوگوش گفته بود، اگر طوری خواندی که موهای بدنم سیخ شد، بدان که خوب خواندی. وقتی گوگوش از استدیو خارج می‌شد، پرویز مقصدی با اشاره به موهای دستش گفت: «ببین!»

آهنگسازی که تعدادی از آوازخوانان را به شهرت رسانده بود، دلزده و آزرده از برخورد آن‌ها و شاید هم به دلایل دیگر ترک ایران کرد و در آمریکا ساکن شد. سال‌های آخر عمر را در جاده‌ها گیتار ‌زد و همچون نوازنده دوره‌گرد امرار معاش کرد. گوگوش دو سال پیش از مرگ او با او تلفنی گپ زده بود. گفت، آخرین ساخته خود را در تلفن برایم گذاشت که بشنوم و با آنکه من صدای قدم‌های او را می‌شنیدم، دیگر گوشی را نگرفت. فکر می‌کنم بیماری فراموشی گرفته بود.

من اما فکر می‌کنم که او به گونه نمادین اما غم‌انگیز آزردگی، اعتراض و شرایط دشوار خود را بیان کرده بود. خالق این ملودی مسافر امروز دیگر میان ما نیست تا ببیند، چگونه پژواک تار ربابی که در همدان به صدا درآمده بود و در تهران فریاد شده بود، تا به کابل رسید.

سایت بی بی سی فارسی

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا