افغانستان شناسی

افغانستان و فقدان حافظه تاریخی

نویسنده: محمدمحق

تاریخ بشر آکنده از رویدادهای خوب و بد، گوارا و ناگوار، و تلخ و شیرین است. فلسفه نگارش تاریخ و ثبت رویدادها این است که از تکرار لغزش‌ها خودداری شود و تجارب سودمند گذشته تدوام پیدا کند. حافظه تاریخی از طریق ثبت و نگارش رویدادهای تاریخی شکل می‌گیرد و آگاهی همگانی را به پختگی و شکوفایی می‌رساند. از این جهت است که آثار باستانی، مدارک تاریخی، و شواهد عینی رویدادها اهمیتی ویژه در جهان دارد، و کشورها به حفظ و نگهداشت آن‌ها توجه خاص نشان می‌دهند. از این گذشته، در کشورهای رشد یافته کوشش می‌شود که آن بخش‌هایی از تاریخ که با زندگی امروزشان پیوند مستقیم دارد در قالب تندیس‌ها، نمادها، سنگ‌نوشته‌ها، داستان‌ها، فیلم‌ها، شعرها، نمایشنامه‌ها و مانند این‌ها به نمایش گذاشته شود تا حافظه تاریخی دچار فراموشی نشود و به تکرار خطا و بروز فاجعه بیش‌تر از یک بار اجازه ندهد.

در افغانستان حافظه تاریخی وجود ندارد، زیرا آثار فراوانی از گذشته در اختیار نداریم. این را هنگامی می‌توانیم دریابیم که به موزیم‌های جهان سری بزنیم و ببینیم که چگونه و با چه دقتی از تاج شاهان تا شمشیر جنگاوران تا آثار قلمی نویسندگان تا فراورده‌های هنری هنرمندان نگهداری می‌شود. چنین آثاری است که مرز واقعیت و افسانه را برجسته می‌کند و اجازه نمی‌دهد روایت‌های ساختگی از گذشته به جای واقعیت‌های تاریخی بنشیند. در افغانستان، در مقایسه با سایر کشورها آثار بسیار اندک و ناچیزی از گذشته داریم، و از آن‌چه وجود دارد هیچ استفاده‌ای در بازخوانی گذشته صورت نمی‌گیرد، هرچند که این آثار اندک برای بازخوانی گذشته کفایت هم نمی‌کند. طبیعی است که در فقدان مدارک تاریخی، گذشته به تخته سفیدی می‌ماند که هر کس می‌تواند نقش دلخواه خود را بر آن ترسیم کند و مثلا از تمدن پنج‌هزار ساله و مانند این‌ها بسراید، اما واقعیت تلخ این است که ما حتی از همین دیروز و پریروز خود اسناد کافی در اختیار نداریم، از همین صد و پنجاه سال اخیر، از سند مرز دیورند گرفته تا اسناد مربوط به جنبش مشروطیت، جنبش اسلام سیاسی، جنبش چپ، جهاد در برابر شوروی، ظهور طالبان، سقوط جمهوریت و نحوه تصمیم‌گیری‌ها در تاریکخانه‌های رهبری طالبان.

در غیاب آثار معتبر و قابل آزمایش، هر کس می‌تواند روایت خاص خود را مطابق با خیالات و تمنیات خویش بسازد و به عوض تاریخ عرضه کند، کاری که شماری از قلم بدستان سیاسی برخی از جنبش‌ها کرده‌اند، که هرچند در جای خود سودمند است، اما نمی‌تواند بازتاب‌دهنده وقایع عینی تاریخی باشد. هنگامی که آثار و مدارک تاریخی کافی وجود ندارد و تلاش برای بازخوانی گذشته به صورت روشمند و پذیرفته شده انجام نمی‌شود، حافظه تاریخی نیز دچار گسست‌ها و آشفتگی‌های فراوانی می‌شود، البته اگر چیزی به نام حافظه تاریخی اساسا وجود داشته باشد. فقدان حافظه تاریخی است که زمینه تکرار لغزش‌ها و فاجعه‌ها را فراهم می آورد، و در نتیجه آن، دولت‌ها در این خطه به صورت پیهم سقوط می‌کنند، جنگ‌ها به صورت دورانی شعله‌ور می‌شوند، چیزی به نام ثبات، توسعه، ترقی و بالندگی در این جامعه پدیدار نمی‌گردد، و زندگی یک ملت از چنگ بحران‌ها و طوفان‌های بی‌پایان رهایی ندارد.

اگر ما حافظه تاریخی می‌داشتیم و از آن‌چه در سال‌های نود میلادی گذشته رخ داد درس می‌گرفتیم جمهوریت به فساد و تباهی در نمی‌غلتید، طالبان دوباره به قدرت بر نمی‌گشت، کشور به این بن‌بست و بی‌سرانجامی نمی‌رسید، و مردم به این درماندگی گرفتار نمی‌شدند.

نمایش بیشتر

سیمرغ

سیمرغ یک نهاد فرهنگی و اجتماعی است که با اشتراک جمع کثیری از اندیشمندان، فرهنگیان و نویسنده‌گان در حوزه تمدنی و فرهنگی فارسی_ پارسی تشکیل گردیده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا