قصههای زندان مخوف طالبان
سیمرغ به به نقل از خبرگزاری مقاومت: زندانهای گروه طالبان از نظامیان پیشین، فرهنگیان، هنرمندان، خبرنگاران و کنشگران اجتماعی پر است، قرار اطلاعات که رسانهها منشتر کرده اند، هزاران جوان که اکثریت شان از اقوام تاجیک هستند در زندانهای مخوف طالبان، شکنجههای هولناک را تجربه میکنند.
این جوانان بدون انجام جرمی از سوی طالبان بازداشت شده اند و بی سرنوشت در زندانهای طالبان شکنجههای شدید و خطرناک تحمل میکنند که اکثریت شان زیر این شکنجهها جان های شان را از دست داده اند. شماری از جوانان که از سوی طالبان بازداشت شده اند، با گذشت ماهها و حتا سالها میگذرد، اما از سرنوشان خبری نیست.
من در این گزارش روایت مردی را آوردهام که ۹ ماه زندان طالبان را با شکنجههای خطرناک آن تحمل کرد، او با قید ضمانت سگنین جانی و مالی از زندان طالبان آزاد شد، اما آنچه بر او در زندان این گروه گذشته فراموش ناشدنی است و هر لحظه ذهن او را میآزارد.
بنا به دلایل امنیتی او به نام مستعار فرهاد در این گزارش یاد آوری خواهد شد، این مرد کنشگر اجتماعی است و به دلیل نقد گروه طالبان در شبکههای اجتماعی و رسانهها بازداشت شده است.
فرهاد روایت بازداشت شدن اش را به دست نیروهای خشن طالبان چنین بیان کرد: نیمههای یک روز بهاری بود که به یکبارگی دروازه خانه به شدت باز شد و مردان مسلح نقاب دار وارد خانه شدند، این مردان با لت کوب و تهدید تفنگ من را از خانه بیرون کردند، آنان در مقابل چشمان خانوادهام به شدت من را لت کوب کردند، زمانیکه با لت کوب از خانه بیرونم کردند، دیدم بیرون دروازه دستکم ۲۰ تفنگدار نقاب پوش چهار طرف را گرفته بودند، گویا به بازداشت جمع از تروریستان آمده باشند.
طالبان بدون تفهم اتهام، چشمان من را بستند و با لت کوب به مقصد نامعلومی بردند، کمتر از یک ساعت داخل موتر بودم و هر لحظه با مشت و میل تفنگ از من پذیرایی میکردند؛ سپس از موتر پیاده کردند، پس از چند دقیقهای خود را در میان یک اتاق یافتم.
هنوز چند لحظهای نگذشته بود که مستنطق(بازپرس) طالبان وارد اتاق شد و چشمان من را باز کردند، چند فقره اتهام را به من وارد کرد و گفت تو باغی و مخل نظم و امنیت هستی. طالبان از تمامی فعالیتهای رسانهای من و انتقادهایم از این گروه اسناد تهیه کرده بودند و بنا بر آن شکنجههای متفاوت را به من اجرا کردند. آنان میگفتند که اعتراف به همکاری با جبهه مقاومت کنم، اما من گفتم یک فرد مستقل و با یددگاه مستقل هستم و هیچ دستوری از جانب مقاومت و یا کسانی دیگری دریافت نکردم.
یک طالب سیلی محکمی به گوش من زد و شکنجههای آنان از اینجا آغاز شد، حدود ۴۰ روز در زندان استخبارات این گروه شکنجه و عذابهای متفاوت را تجربه کردم. من تنها نبودم، جوانان دیگری نیز در این زندان بودند که به اتهام همکاری با مقاومت و انتقاد از گروه طالبان به سر می بردند. کشیدن ناخن، گذاشتن میان یخچال، سوزن زدن به بدن و گذاشتن آلت تناسلی در میان دروازه از بدترین شکنجههای طالبان بود. من هر شبانه روز شکنجه میشد، شکنجهها جسمی و روحی بود. من و ما در زندانهای طالبان با انگیزه قومی بودیم، از هیچ شکنجه و جنایت در برابر ما دریغ نمیکردند. دو بار آلت تناسلی من را به دروازه گرفتند، فکر کردم دیگر زنده نخواهم ماند. از دارو و داکتر خبری نبود و دسترسی به هیچ چیزی نداشتیم. ۴۰ روز در اتاق تاریک و جای نامعلوم به سر بردم، جوانان زیادی بدون انجام جرمی در شکنجهگاه های طالبان بودند و هر روز شکنجه جدید تری را تجربه میکردند.
پس از انکه طالبان موفق به دریافت اطلاعاتی از نزد من نشدند، پرونده ام را به دادگاه شان منتقل کردند که به اساس حکم دادگاه این گروه به یکی از زندانهای محلی طالبان در یکی از استانهای شمالی کشور منتقل شدم. شکنجه در زندان متفاوتر از روزهای تحقیق است. در زندان شکنجه روحی شدید شدم که با گذشت چهارماه از آزادی ام، هنوز آنچه برمن گذشته سخت میآزاردم.
فرهاد گفت پس از گذشتاندن ۹ ماه حبس در زندان طالبان با قید ضمانت سنگین و چهارمیخ کردن تمامی خویش، قوم و نزدیکانم، من را از زندان آزاد کرد. این کشنگر اجتماعی گفت که رسانهها و نهاد های حقوق بشری نیز در آزاد سازی او از زندان کمک کردند.
این فعال اجتماعی میگوید طالبان حدود ۵۰ نفر از بزرگان منطقه و ۴ دوکاندار را ضمانت گرفتند و اجازه دادند که من از زندان آزاد شوم، اما آنان حد و حدود من را تعین کردند و از گفتگو با رسانه ها و انتقاد از این گروه به گونه کامل ممنوع شده ام و هر زمانیکه بخواهند باید در دادگاه آنان حاضر شوم. هرچند او اکنون آزاد شده، اما نگران حال و امنیت خانواده و دوستانش است که از او ضمانت کردند.