رویدادهای مهم

طیاره مرگ: نقشه ترور احمد مسعود چگونه شکست خورد؟

نویسنده: فخر‌الدین خالبیک

قسمت اول:

بر اساس طرح مشترک سرویس‌های استخباراتی جهانی، قرار بود در 15 آگست 2021 با اشغال کابل توسط طالبان، تمام رهبران ضدطالب، از جمله احمد مسعود از صحنه سیاسی افغانستان حذف شوند.

یادداشت: این داستان برگرفته از شهادت و اعترافات افرادیست، که مستقیماً شاهد ماجرا بوده‌اند. تا کنون تصمیم گرفته شده، که نامی از آنها برده نشود. در ابتدا علل سقوط پنجشیر به منظور روشن شدن اذهان خوانندگان، به ویژه در خارج از افغانستان، مطرح خواهد شد. در ادامه‌ در مورد حوادث میدان هوایی ملکی و نظامی کابل و در مورد دیدارهای نظامیان با احمد مسعود در 15 آگست صحبت خواهیم کرد. در آخر از نشست های پاکستان با حضور رهبران تاجیک و هزاره ضدطالب خواهیم گفت.

پیشگفتار

با سقوط مزار شریف به دست طالبان در 14 آگست 2021، آخرین میخ عملاً به تابوت جمهوری غنی کوبیده شد. انتظار می‌رفت، که حداقل شهر کلیدی شمال، که پایگاه سه نیروی قدرتمند نظامی-سیاسی-جمعیت اسلامی استاد عطا محمد نور، جنبش ملی مارشال عبدالرشید دوستم و حزب وحدت محمد محقق به حساب می‌آمد، طلسم “فتوحات” طالبان شکسته شود. این انتظار فقط در داخل افغانستان نبود. کشورهایی که به طور سنتی از مقاومت ضد طالبان حمایت می‌کردند و تا آن لحظه گامهایی در این راستا برداشته بودند و نمی‌خواستند شمال به دست طالبان، ارتش نیابتی خدمات ویژه غرب و پاکستان بيفتد، نیز چنین انتظاری را داشتند. شمال باید مقاومت می‌کرد. اما واقعیت این بود، که مزار شریف خیلی راحت و سریع تسلیم شد و شمال، که مهمترین پایگاه ضد طالبان بود، به دست طالبان افتاد.سقوط مزار شریف نقطه عطفی در تحولات سراسری شد، که در یک ماه گذشته سراسر افغانستان را فرا گرفته بود. این فرضیه که امریکا و غنی قدرت را به طالبان واگذار خواهند کرد، تأیید شد. طرح تسلیم افغانستان، که طی 20 سال گذشته پیگیرانه اجرا شده بود، به مرحله نهایی خود نزدیک می‌شد. تاریخ جنگ‌های افغانستان در دهه‌های اخیر ثابت می‌کند، که سقوط مزار شریف همواره زمینه را برای سقوط کابل فراهم کرده است. اما این بار کابل خیلی زود سقوط کرد، یک روز بعد و این یک واقعیت بسیار جالب در تاریخ افغانستان است.استخبارات منطقه و جهان برای تکمیل کل نقشه با یک ضربه مرگبار نهایی، طرحی را تهیه کردند، که اجرای آن آخرین امید به مقاومت را از بین می‌برد و طالبان را به تنها و بی رقیب برنده تقریباً نیم قرن جنگ افغانستان در جهان تبدل می‌کرد.این طرحی بود برای حذف همه رهبران جبهه ضدطالب، اول از همه احمد مسعود-امید تازه برای افغانستان و منطقه برای مقابله با اشغالگری و تروریزم و همچنین مانع جدیدی برای خدمات ویژه جهان در اجرای طرح “جهش بزرگ” به سمت آسیای مرکزی. اجرای آن نه تنها افغانستان، بلکه افکار عمومی جهان را شاکی می‌کرد.

اکبرخان کابل گرد آمدند.

موضوع از این قرار بود: سقوط کابل اجتناب‌ناپذیر است، اما پنجشیر، پایگاه اصلی مقاومت ضد طالبان، برای از دست ندادن افغانستان چه باید بکند؟دو گزینه پیشنهاد شد: 1) تسلیم یا 2) مقاومت. اکثراً به استثنای دو عالم دین راه دوم را انتخاب کردند. آن دو هم روی گفتگوهای صلح با طالبان تمرکز کردند. آنها این را با این واقعیت توجیه کردند، که پنجشیر آمادگی و فرصت جنگ با طالبان را ندارد، طبعاً مقاومت به معنای خودکُشی است. اما این دو نمی‌فهمیدند، که آیا طالبان پنجشیر را به عنوان طرف مذاکرات اعتراف می‌کنند و آیا آنها بر سر میز مذاکره خواهند نشست یا خیر.به هر حال، هیچ کس سخنان روحانیان را جدی نگرفت، زیرا آنها کاملاً خالی از منطق بودند. وقایع بعدی و حمله طالبان به پنجشیر نیز ثابت کرد، که این گروه در عین جنون و خودمحوری، مست از پیروز‌ی‌ها، هیچ جناحی را در مقابل خود نمی‌شناسند و نمی‌بینند.در واقع کسانی که از همان ابتدا می‌گفتند که فقط ایالات متحده را به عنوان یک طرف می‌شناسیم و فقط با آنها مذاکره می‌کنیم که به آن دست یافتند و به توافق رسیدند، هرگز “رهبران فاسد” پنجشیر را طرف حساب نمی‌کنند. تنها فردی که به او بی‌اعتنایی کردند احمد مسعود، پسر احمدشاه مسعود، دشمن قسم خورده آنها بود. ملاهای پرتاب شده از قرون وسطی او را “جوان بی‌تجربه” می‌دانستند، هرچند سرویس‌های استخباراتی خارجی که از آنها حمایت می‌کردند، چنین فکر نمی‌کردند.طالبان و پاکستان کینه خود را از پنجشیر داشتند. آنها می‌خواستند انتقام شکست شرم‌آور خود در مقاومت اول (1996-2001) را بگیرند، قبر احمدشاه مسعود را فتح کنند و نه تنها او را از دل و دیده مردم حذف کنند، بلکه اسطوره شکست‌ناپذیری دژ مقاومت را نیز از بین ببرند.از سوی دیگر، پاکستان و امریکا هرگز اجازه نمی‌دادند، که طالبان از حمله به پنجشیر عقب‌نشینی کنند، زیرا سازمانهای استخباراتی آنها همراه با حکومت‌های کرزی و غنی، همه کار را انجام داده بودند، تا این دره نتواند مقاومت کند و در اولین حمله اشغال شود.

ز قلعه مقاومت تا منطقه توریستی

سازمانهای استخباراتی ایالات متحده (CIA) و پاکستان (ISI) با همکاری ریاست امنیت حکومت‌های کرزی-غنی و شبکه حقانی، پنجشیر را در طول 20 سال جمهوریت به طرز ماهرانه‌ای دستکاری کرده بودند. در این دوره به استثنای حمایت طالبان پنجشیری، مانند قاری قدرت‌الله، سازمانهای افراطی و تروریستی، مانند حزب تحریر، داعش، القاعده و گروه‌های مشکوکی مانند حمید خراسانی در این دره ایجاد و تقویت شدند. جامعه پنجشیر از درون تکه-تکه شده بود.در پنجشیر اسلحه و مواد غذایی کافی برای مقاومت طولانی وجود نداشت، زیرا امریکای‌ها تمام انبارهای باقیمانده از دوره اول مقاومت به رهبری احمدشاه مسعود را از بین برده بودند. بر اساس برنامة DDR (disarmament، demobilization، and reintegration) -خلع سلاح، غیرنظامی سازی و ادغام مجدد) که پس از ورود امریکا و ناتو از سال 2003 در سراسر افغانستان تطبیق شد، تمام زرادخانه‌های پنجشیر بیرون آورده شد و جالب این که به دست دو پنجشیری-محمد قسیم فهیم، وزیر دفاع، و بسم‌الله محمدی، رئیس ستاد ارتش وقت، دره خالی از سلاح و عملاً خلع سلاح شد.

نویسنده این سطور در سال 2006، روزنامه‌نگار معروف رزاق مأمون را در دیدار با مارشال فهیم همراهی می‌کرد. وقتی مامون از او پرسید: “چرا پنجشیر را خلع سلاح کردی؟ آیا نمی‌فهمی که پشتونها روزی با همان جاذبه عبدالرحمانی به سرزمین‌های تاجیکان باز می‌گردند؟”،قسیم فهیم بسیار عصبانی و ناراحت شد. یادم هست که وی پاسخ داد: “تو به این گپ‌ها چه کار داری؟ بس است تفرقه‌اندازی! ما باید یک ملت بسازیم!”‏ ddr-برنامه خلع سلاح افغانستان محصول مرکز rand، یک سازمان امریکایی بود که برنامه‌های را به عنوان یک مرکز تحقیقات استراتژی برای دولت، ارتش و سازمانهای استخباراتی ایالات متحده توسعه می‌دهد. کدر اصلی آن برای افغانستان زلمی خلیلزاد بود. کل سیاست افغانستانی کاخ سفید از آغاز دهه 90 بر اساس دیدگاه او بنیاد یافته است. این سیاست تا امروز ادامه‌ دارد و نقش مستقیم خلیلزاد در اجرای آن بر همه جهان آشکار است. نمونه بارز آن توافق دوحه با طالبان در سال 2020 است، که در نتیجه آن طالبان به قدرت رسیدند. بزرگترین دستاورد ddr خلع سلاح فرماندهان ضد طالبان بود که تحت معرکه سیاسی موسوم به “هذف جنگسالاران” از صحنه سیاسی افغانستان توسط سازمانهای حقوق بشر-“تکنوکرات‌های” غرب پس از سال 2001 انجام شد. از سوی دیگر، این برنامه حتی برخی از فرماندهان ضد طالبان را به آغوش طالبان انداخته است، که قاری فصیح‌الدین و مخدوم عالم از نمونه‌های بارز آن هستند. نمونه پنجشیری آن قُوماندان ملک‌خان دره است، که دو شهرستان-دره و آبشار را بدون جنگ در سپتامبر گذشته به طالبان تسلیم کرد. ملک‌خان از فرماندهان احمدشاه مسعود در دوران جهاد و مقاومت اول بود. او در ماه می به جبهه مقاومت بازگشت، اما در آن زمان توسط همرزمانش به رهبری مارشال فهیم فراموش شد و همین امر باعث شد تا به طالبان بپیوندد.امر‌الله صالح، معاون اول رئیس جمهور غنی و بسم‌الله‌خان محمدی، که در سه ماه اخیر جمهوریت وزیر دفاع بود، نیز در سقوط پنجشیر نقش داشته‌اند. علی‌رغم التماس‌های مکرر بزرگان، آنان ندانسته یا عمداً از دادن اسلحه به خیزش‌های مردمی در پنجشیر خودداری کردند، هرچند، که همه امکانات را در اختیار داشتند. برای رعایت نجابت، وارد جزئیات نمی‌شویم.در دوره مقاومت اول فقط یک راه موتر رو در پنجشیر وجود داشت-جاده اصلی. اما طی 20 سال گذشته، بر اساس برخی طرح‌ها، از جمله prt ناتو، پنج راه دیگر از طریق دربند (از جانب ولایت کاپیسا)، چیلانک (پروان)، خاواک (بغلان)، انجمن (بدخشان)، قسماً گذرگاه آریب (از جانب ولایت نورستان) تا حدی بازسازی شد که وسایل نقلیه می‌توانستند از آنها حرکت کنند. به آنها چند راه آبیر پیاده از طریق گردنه‌های عبدالله‌ خیل، الله اکبر، آبشار، زرد (از ولایت تخار) و پارنده اضافه می‌شود. تمام این مسیرها در آغاز جنگ برای اشغال پنجشیر تحت کنترل طالبان بود.در یک کلام، پنجشیر در مقایسه با مقاومت اول کاملاً محاصره شده بود. در آن زمان ولایات بدخشان و تخار عقبه قابل اعتماد جبهه بودند، مّا اکنون بیشتر نیروهای طالبان به فرماندهی قاری فصیح‌الدین بدخشی در این ولایات منتظر حمله به پنجشیر نشسته بودند.

در مجموع، پنجشیر عملاً نتوانست جلو طالبان را بگیرد، گروهی را که ایالات متحده تمام امکانات یک ارتش 350-هزارنفری (85 ملیارد دالر بر اساس آمار رسمی) را در اختیارش قرار داد. این گفته که دژ مقاومت از درون شکست خورد، کاملاً درست است. در طول 20 سال عمر جمهوریت، زمانی که در ولایات اطراف پنجشیر، مثلاً، در بدخشان، نورستان و پروان، از سوی استخبارات امریکا، پاکستان و حکومت‌های کرزی-غنی، برنامه طالب و داعش سازی تطبیق می‌شد و جداسازی صورت می‌گرفت، این دره روز به روز تبدیل به یک “منطقه توریستی” می‌شد و رهبران آن با خانه‌ها و ماشین‌ها و حتی لباس‌های مجلل و شیک بین خود سبقت می‌کردند، حتی در این هم که چه کسی می‌تواند بیشتر به کرزی، غنی و به ویژه زلمی خلیلزاد چاپلوسی کند. طالبان و حامیان آن‌ها-امریکا و پاکستان همه‌ی اینها را به خوبی می‌دانستند و به شکست بی‌شک پنجشیر باور داشتند. طبعاً مذاکره با مقاومتی که دست خالی داشت، نه تنها منطقی نبود، بلکه از نظر آنها یک اشتباه فاحش راهبردی تلقی می‌شد.وقت آن رسیده بود که عقده تاریخی خود را آشکار کنند، انتقام شکست خود را از احمدشاه مسعود در اولین حمله بگیرند و افسانه شکست‌ناپذیری دژ مقاومت را که در آن روزها شب وروز در شبکه‌های اجتماعی توسط جوانان تاجیک-پنجشیری و غیرپنجشیری هی تشویق می‌شد، برباد دهند.از سوی دیگر، در طول سالیان گذشته، آموزگاران پاکستانی با این افسانه که پنجشیر “دره کفر” و پنجشیری “کافر” است، ذهن و روح پشتون-طالبان در جنوب افغانستان و خیبر پختونخوا را تزریق و تحریک می‌دادند. به همین دلیل جنگ با آنان را “جهاد” می‌دانستند. بعداً یکی از علمای طالب در تلویزیون “طلوع” به این موضوع اعتراف کرد. فیلمی نیز از شخصی منتشر شده است که به ژنرال مبین طالب می‌گوید: “پنجشیری ها حتی در زمان پیامبر، صحابه‌ها را مورد آزار و اذیت قرار می‌دادند ”.البته، تاریخ “کفر ” خواندن پنجشیر و پنجشیریان به دوران جهاد و احمدشاه مسعود برمی‌گردد و سابقه‌ای جالب و طولانی دارد، که در مقاله‌ای دیگر در باره آن صحبت خواهیم کرد.نگارنده این سطور با کسانی، که سقوط پنجشیر را به گردن فرماندهان جبهه مقاومت، از جمله صالح محمد ریگستانی، رئیس داوود، گل حیدر و دیگران می‌‌اندازند، به شدت مخالف است.سقوط پنجشیر به دلایل ذکرشده اجتناب‌ناپذیر بود.

برگرفته از سایت سنگر

نمایش بیشتر

سیمرغ

سیمرغ یک نهاد فرهنگی و اجتماعی است که با اشتراک جمع کثیری از اندیشمندان، فرهنگیان و نویسنده‌گان در حوزه تمدنی و فرهنگی فارسی_ پارسی تشکیل گردیده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا