بخش سوم
- 4. اصطلاحات و مفاهیم کاربردی در اندیشه سیاسی اسلامی
مذهب: در لغت، روش، طریقه، شیوه، مسیر و.راه و رسم، مکتب و مسلک را گویند و در اصطلاح عبارت است از روش و طریقه خاص در فهم مسائل اعتقادی و با استنباط احکام عملی از کتاب و سنت، مانند مذاهب اشعری و غیره.
امت: این واژه در طول تاریخ اسلامی تغییرات یافته است. در قرآن کریم امت به معنای گروهی از مردمان است که یکی از رسالات و ادیان الهی بر آنان ناز شده باشد. در ابتدای پیدایش اسلام امت به معنای گروهی که رسالت پیامبر را پذیرفته بودند یا به تعبیری برای مسلمانان به کار میرفت. اما پس از این که اساسات دولت اسلامی مدینه گذاشته شد؛ واژه امت در پیمان مدینه کار برد بزرگتری پیدا کرد چون بر علاوه مسلمانان تمام جوانب پیمان را اعم از مهاجرین مسلمان، انصار مدینه و قبایل یهود را شامی میشد. که پس از عهد شکنی یهودیان امت دوباره به کاربرد قبلی آن بکار رفت.
امت (به عربی: أمة) در زبانهای فارسی و عربی دارای دو معنای متضاد است. در فارسی، به گروهی از انسانها امت میگویند لزوماً در یک منطقه جغرافیایی یا یک کشور زندگی نمیکنند و ممکن است ساکن کشورهای مختلف باشند ولی به یک آیین مشترک باورمندند دقیقاً تعریفی که در گذشته به امت اسلامی اطلاق میگردید. ولی در عربی استاندارد مدرن، درست برخلاف این تعریف، امت با Nation مترادف است و اعضای امت ممکن است دارای دینهای مختلفی باشند. مانند الامة الافغانی که به معنای همه دارندگانِ تابعیت افغان است، یا الامة العربیة به معنای Arab Nation، یا منظمة الأمم المتحدة که به معنای سازمان ملل متحد است. در فارسی برای این مفهوم کلمه ملت به کار میرود در حالی که در عربی، ملت به معنای دین و مذهب میباشند.
خلافت: خلافت از مصدر خلف مشتق شده است. این واژه در قرآنکریم به همین جانشین خداوند بر روی زمین آمده است. دو نقطه مترادف دیگر با خلیفه بکار برده شده است نخست امام بود که اصولاً به معنای پیش نماز است اما معنای پیشوا و و رهبر را بخود گرفت و اصطلاح دیگر مربوط به خلافت امیرالمومنین است که مسئولیت سیاست، جنگ و سپاهیگری را نیز بر آن افزوده است.
خلافت خلافت یا امامت کبری به معنی حکومت جهانی اسلام که مسلمانان را در عرصههای سیاسی، اقتصادی، علمی و فرهنگی، اجتماعی داخلی و بین المللی با الهام از آیین الهی رهلی میکند. زعامت سیاسی که اسلام تأیید و پیشنهاد میکند، از لحاظ نحوۀ گزینش، مسئولیتها و شروط از تمام نظامهای حکومتی که در جهان موجود است- اعم از دموکراسی، استبدادی و-…. تفاوت کامل دارد، و اگر در بعضی موارد و جزئیات با نظامهای دیگر شباهت داشته باشد، ولی بصورت کلی از اساس با آنها اختلاف دارد.
اهمیت خلافت وزعامت سیاسی در اسلام طوری است که داشتن یک زعامت سیاسی وبیعت به آن مانند: جهاد، قضا و…از جملۀ فرایض کفائی است بر عهده امت، در صورت تقصیرگناه آن متوجه تمام افراد امت اسلامی میباشد؛ زیرا وجود یک زعیم سیاسی به عنوان امیر و یا خلیفۀ مسلمانان در حقیقت مرکز قوت و رمز وحدت مسلمانان و مظهر یکپارچگی امت اسلامی است، امیر و یا خلیفۀ شرعی کسی است که امور مردم را اداره، و دستورات الهی را بجا میگزارد، و مسلمانان را در امور داخلی وخارجی رهبری نموده، وقیادت جهاد را بر عهده دارد. (راجی، 1394: 21)
- دین و اندیشه سیاسی
دین پدیدهای است که همه ما با آن آشنا هستیم. دین نوعاً مسلتزم تصدیق وجود واقعیتی قدسی و الزام در اطاعت از آن است، و نیز آئینها و مناسکی را در بر میگیرد که ارتباط میان انسان و آن واقعیت قدسی را بر قرار میکند و تاثیری گسترده دارد. در جهان بینی متدینان و نگرش آنها به جایگاه شان در جهانی که در آن زندهگی میکنند. شمار زیادی از ادیان با ملیونها و بلکه ملیاردها طرفدار در جهان و جود دارند و بر طرقی گوناگون برای رسیدن و نزدیک شدن به آن باور دارند یا از طریق وحی مستقیم از خود آن واقعیت یا از طریق گواهی افرادی که به نحوی خاص با آن خو گرفته اند. (آراگون، 1399: 2 – 1) دکتر سید حسین نصر ادیان زنده جهان را به چهار گروه تقسیم میکند: «ادیان سامی، ادیان هندی، مسالک و مشارب چینی و مذاهب محلی و ملی که به یک قوم و ناحیه اختصاص دارند.» (نصر، 1382: 15) و هرکدام از این ادیان بزرگ به نوبه خود شامل ادیان، فرقهها و مذاهب مختلف میشودند. اما ادیان پر نفوذ و مهم جهان همان ادیان سامی (به ویژه اسلام و مسحیت) و هندی میباشند.
دین بر این فرض متکی است که نیروهای نا مرئیای وجود دارند که دست عقل به دامن آنها نمیرسد و خود دین مجموعهای از اعتقادات و رفتارهای جمعی است که هدف آنها رستگاری و تاثیر گذاری بر این نیروها به قصد تحصیل بعضی نتایج است به این اعتبار پدیده دین یک وجه کلی هستی انسانی است و عنصر دین و عنصر اجتماعی حکم دو کلی را دارند که تا حدی مصادیق آنها اشتراک دارند. (کامبانی، 1397:34) به نظر میرسد باورهای ایمانی شکل متفاوتی داشته باشند یا آنچه ممکن است باورهای عقلانی بنامیم، باورهای که نمونههای برجسته آنها باورهایی است که مبتنی بر مشاهده و تأمل عقلانی هستند، باورهای که در علوم تجربی و ریاضیات بح چشم میخورند. این تفاوت زمانی درد سر ساز میشود که باورهای ایمانی با باورهای عقلانی تضاد پیدا کند. (آراگون، 1399: 3)
واژه دین در زبان عربی در چهار معنی بکار میرود: 1. غلبه، سلطه و حکمرانی، 2. اطاعت، بردهگی و فرمانپذیری، 3. شریعت، قانون، طریقه، مذهب، ملت و عادت، 4. قضاوت محاسبه، جزا و پاداش. قرآنکریم، حکم دین را در همان معانی چهارگانه به کار برده است؛ در آیه «قُل اِنی اُمرت اَن اَعبُدَالله مُخلِصاً لَهُالدین. زمر ایه 110» به معنی اول و دوم استعمال شده است و در آیه «اِن اَعلَمَ اِلالله اَمَرَ اَلا تَعبُدو اِلا اِیاه ذالکالدین القیم. یوسف آیه 40» دین به معنی سوم استعمال شده و در آیه «مالک یومالدین» دین به معنی چهارم اطلاق گردیده است. اما از نگاه اصطلاحی، دانشمندان پیشین اسلامی، دین را چنین تعریف کرده اند: دین عبارت است از آنچه که خداوند وضع کرده تا خردمندان را با اختیار خودشان به سوی در زمان حال و رستگاری و فلاح در آخرت رهنمایی کند. (اشرفی، 1389: 11)
بر بنیاد تعریف فوق این تعریف صرف به ادیان که مدعی حقانیت آسمانی هستند مصداق پیدا میکند. در خصوص پیوند سیاست و دین کریستان دلاکامبانی در «کتاب فلسفه سیاست در جهان معاصر» برای فهم رابطه این دو عنصر سه رویکرد اصلی یا حقیقت اصلی را مطرح میکند: اول آن که جوامعی وجود دارند که در آنها عنصر سیاسی کاملاً جذب عنصر دینی شده است. به عبارت دیگر قدرت دنیوی در قدرت روحانی و معنوی مستحیل گشته است. دولت در جوامعی که دین در آنها حکم مسلط را پیدا کند تئوکراسی یا حکومت خدا و یا یزدان سالاری نامیده میشود.
متخصصان علوم اسلامی تعریف ویژهای از سیاست در قالب شریعت ارائه میکنند، «سیاست شرعی عبارت از: اداره امور داخلی و خارجی دولت اسلامی در پرتو احکام و مقررات و قواعد کلی شریعت به نحوی که مصالح علیای دولت تحقق یافته و از خطر مصئون بوده باشد.» (راجی، 1394: 4) و بر اساس این تعریف ویژگیهای نظام سیاسی اسلام را چنین بر میشمارد: 1) ربانی بودن:
الف- ربانی بودن منبع و مآخذ یعنی نظام سیاست اسلامی مانند سایر برنامههای آن، آئین ربانی و پیام الهی است که توسط جبرئیل به خاتم پیامبران فرستاده شده است. که از تضاد مصئون مانده بی طرفی را اصل قرار داده و باعث احترام به نظام اسلامی شود و همچنان نخات از اسارت و بردگی را در پی دارد. ب – ربانی بودن هدف: نظام سیاسی اسلام بعدی از ابعاد سعادت آفرین اسلام است که آرمان علیا و هدف نهای اش را با اجرای قوانین او برقراری پیوند و رابطه نیکو با خداوند. و دستیابی به رضایت و خوشنودی او تشکیل میدهد. (راجی، 1394: 11)
2) نظام جهان شمول و فرا زمانی: نظام سیاسی اسلام که جز جدائی ناپذیر برنامه اسلامی است، فرا زمانی و جهانشمولی اش این نظام را از سایر نظامها تشخیص میدهد، این نظام متعلق به ملتی ویژه و یا کشوری ویژه نیست. (راجی، 1394: 12) و 3) نظام متوازن و میانه رو: که با چنین رویکردی نظام سیاسی مورد نظر این اندیشمندان درون دینی گویا تا اکنون به صورت درست پس از زمان پیامبر و خلفای راشدین نتوانست شکل گیرد.
در کلیه جوامع دیگر قدرت سیاسی، در حدی که از قدرت دینی متمایز است مجبور است برای حفظ استقلال خود با عنصر دین، مذاکره و بده بستان بکند و مصالحه و سازشهای بکند و برای بقای این قسم مصالحهها باید مبارزه نماید. بنابراین آنچه در همه جای جهان عمومیت دارد و عقلاً هم اولی است، این است که میان عنصر سیاسی و عنصر دینی، همزیستی مسالمت آمیز وجود ندارد. (کامبانی، 1397: 35) میان این دو رقابت وجود دارد. قدرت زمانی میتواند خود مختار باشد که دنیا را به حاشیه براند و یا بر عکس دین زمانی مستقل میشود که بکوشد اراضی مفتوحه توس سیاست را پس بگیرد. وضعیتی پیش میآید که دین به جز از سیاست در باره چیز دیگری سخن نمیگوید. «به زبانی سخن میگوید که زبان سیاست نیست.» (کامبانی، 1397: 36)
سر انجام آنکه یک مورد نظری (تئوریک) دیگری هم میتواند پیش بیاید (و آن فرضیه حکومت الهی است) یعنی در مورد جامعهای در که در آن دین کاملاً جذب سیاست میشود و در نتیجه اصلا محوه شده از بین میرود. (کامبانی، 1397: 36)
- 1. نگرش بیرون دینی
دین در اندیشههای ایرانی باستان و عربی به مفهوم راه و روش، کیش، قانون، داوری، اطاعت و غیره بکار برده شده است. آلن بیرو در مورد دین چنین تعریفی دارد: میتوان دین را گرایش شدید انسانها به سوی وجود و ذات خداوند یا نیروی برین و یا احساس ساده وابستگی به آنان به منظور تبیین علل وجودی خویش در جهان و بازیابی معنای برای هستی دانست. اگر هرکدام را جداگانه بررسی کنیم میتوانیم بگوئیم که:
1) دین گرایش شدید انسانی به عالم بالا یعنی اعتقاد به یک نیروی برین و یک امر متعالی است.
2) احساس ساده وابستگی به آن عالم یعنی در دین افراد در این جهان به آن نیروی ماورای که به آن باور پیدا کردند.
3) به منظور تبیین علل وجودی خویشتن در این جهان که یکی از راههای آن اعتقاد پیدا کردن به ماوراء و ارتباط بر قرار کردن به امر ماورایی است.
4) بازیابی معنی برای هستی، یعنی انسان در این دنیا دنبال معنی است، بدون معنی زندهگی در این دنیا پوچ است. و یکی از کارویژههای عمده دین معنی دهی به زندهگی انسان است.
از تعریف بیرو معلوم میشود که محور دین وجود نیروهای فرا طبیعی به ویژه خدا یا خدایگان است که هستی با ارجاع به آن تبیین میشود. با دین ارجاع هستی ما معنی پیدا میکند. بنابرین پذیرش این باور به نیروهای ماورائی سه کار کرد یا وجه دارد:
1- وجه معرفتی یا کارکرد معرفتی دین است که به شکل باورها و اعتقادات به وجود نیروی ما فوق طبیعی نمودار میشود. یا به این اعتقاد و باور است، عدهای میخواهند این را عقلانی بسازند اما این امر غیر مقدور و شدنی نیست، زیرا وجه عمده دین به باور و اعتقاد بر میگردد که لزوماً باور عقلانی نیست.
2- وجه عملی دین است: یعنی دین بصورت یکسری الزاماتی است که نیروهای ماورائی در عمل ایجاد میکند که وجود این دو وجهه در تعریف لغوی دین نیز دیده میشود.
3- وجه سوم روانشناختی و احساسی است: انسان در برابر نگرانیهای ناشی از نیروهای طبیعی یا اضطراب زندهگی بشر ملجا و پناه گاهی را در نیروهای طبیعی جستجو میکند.
دین اسلام طوری که از قرآن به عنوان عمدهترین منبع این دین مشخص شده است: نگاه تک بعدی و در خدمت قرار گرفتن کل نظام معرفت شناختی اسلامی در خدمت شریعت و نگرش فقاهتی حاکم است نصر حامد ابوزید اندیشمند نو اندیش دینی باور دارد که کل مجموعه احکام شرعی، دسمت کم آنچنان که در مذهب فقهی اصل سنت بیان شده است، بر اساس اصول پیش گفته به دست آمده است. این بدان معنا است که شریعت محصول بشر ساخته است و هیچ امر الهی در آن وجود ندارد. هیچ کس نمیتواند اعتبار این احکام را فرا زمانی و فرا مکانی بداند. (ابوزید، 2015: 131) میتوان گفت آن دسته از آیات قرآنی که به نظر میرسد دلالتهای شرعی دارند و پایه و مبنای شریعت قرار میگیرد، از نظر منابع سنتی به حدود 500 آیه قرآنی میرسد. بر اساس این آیات که مجموعه یک ششم، با 16 در صد کل قرآن میرسد، فقیهان نظام معرفتی قیاس و استنباطی خود را بنا میکنند. اگر تنها 16 در صد قرآن بر جسته شده و در کانون توجه قرار گیرد بر سر 84 در صد باقی مانده چه میآید؟ … مابقی قرآن تنها نقش کمکی در حمایت از نظام فقهی شریعت ایفا میکند. (ابوزید، 2015: 132) بنابرین در نگاه اسلام از بیرون شریعت به واسطه فقه شناخته میشود.
- 2. نگرش درون دینی
علامه طباطبایی: تفسیر المیزان را نوشت، او تعریفی از دین دارد و میگوید: دین عقاید و یکسلسله دستورات عملی و اخلاقی است که پیامبران از طرف خداوند برای راهنمایی و هدایت بشر آورده اند، اعتقاد به این عقیده و انجام این دستورها سبب سعادت و خوشبختی انسان در دو جهان است.
مصباح یزدی: دین مجموعه عقاید، ارزشها و احکامی است که توسط خداوند برای هدایت بشر و تأمین سعادت دنیا و آخرت او تبیین و به وسیله پیامبر و ائمه به مردم ابلاغ شده یا به حکم قطعی عقل کشف گردیده است بنابرین میتوان گفت که:
- وجه هستیشناسانه: هر دین مجموعه اعتقادات بوده و این اعتقادات که در دین وجود دارد بیان نوعی هستیشناسی را در باره حکمت وجود که آغاز و فرجام جهان تحولات آن در این فاصله است.
- آداب و مناسک دینی: عمدتاً آئینهای فردی و جمعی را در بر میگیرد.
- دین مجموعهای از ارزشها و اخلاقیات است.
متفکران مسلمان از دو بعد وجه نظری و وجه عملی سخن میزنند که دین را میسازد.
وجه نخست: اعتقادات در واقع بیان واقعیات در مورد هستی است. به ویژه نقش که خداوند و موجودات ماوراء طبیعی در خلقت و تدبیر امور هستی و زندهگی پس از مرگ یا معاد دارند. این اعتقاد جوهره دین است اگر دین اعتقاد نباشد عمل کردن به آن معنی پیدا نمیکند.
وجه دوم: آموزههای دین احکام و ترکیبی است از آداب و مناسک و دستورالعمل به عنوان یک دین از پیروانش میخواهد تا اولاً به وحدانیت و یگانگی خداوند شهادت بدهد و خداوند را به عنوان مبداء نظام هستی در نظر بگیرد و این که خداوند بر تمام اعمال و رفتار انسان در این جهان ناظر است و روزی ما همه به او بازخواهیم گشت. و در روز قیامت در بارگاه خداوند ظاهر شده و پاسخگوی اعمال خودمان باشیم. در کنار آن اسلام آداب و اعمالی را نیز گفته است که بصورت جمعی و یا فردی ملزم به انجام آن هستند.
آیا اسلام آمده است که هم ارزشها را بدهد و هم روشها را برای ما تعیین نموده است یا اینکه ارزشها را به ما داده است و روشها را خودمان انتخاب کنیم؟ بنابرین بر حوزه انتظارات مان از دین خواهیم رسید. یعنی شیوه عقلانی عمل نمودن امر مهمی است یعنی نیاز ما چیست و دین به ما چه میدهد و در بین ادیان مختلف کدام دین بهتر میتواند نیاز و انتظارات ما را برآورده کند. بنابر انتظارات ما از دین با دو نوع توقع و انتظارات و دو رویکرد مواجه هستیم: یکی انتظار حد اکثری از دین و دیگری انتظارات حد اقلی از دین است.درین میان کسانی که نگاه حد اقلی از دین را مطرح میکنند، باورشان بر این است که هر دین باید بتواند یکی یا چند نیاز و خواست انسان را برآورده کند.
کسانی که نگاه حد اکثری را مطرح میکند باور به ناقص بودن و ناکامل بودن انسان دارد. چون ناقص باید همه چیز را از دین بگیرد زیرا وحی آمده است که به نوعی ما را کامل کند. اگر بر بنای این نگاه به سیاست و دین نگاه کنیم قرار است که همه چیز را از دین داشته باشیم؛ طبعاً یکی از مهمترین نیازهای بشر حکومت و شیوه تدبیر عمومی است، در واقع بحث مدیریت فضای عمومی جامعه است. بنابرین در صورتی که قایل به نگاه حد اکثری از دین باشیم قطعاً و طبعاً از دل دین سیاست بر بیاید.
در کنار این رویکرد، رویکرد دومی وجود دارد که آن رویکرد باورمند به این است که اسلام یک ذات دارد و یک عرض، اسلام یکسری محکمات دارد و یکسری متشابهات، اسلام یک دین است که یک وظیفه و کارکرد ویژه در حقیقت از آن انتظار میرود. فراتر از آن چیزی که دین به ما میدهد انتظار بیش از حد از دین در حقیقت بار اضافی به دوش دین گذاشتن است. این چیزها اساساً در زمره وظایف دین نیست.جوهر دین جز معنی بخشی به زندهگی انسان نیست، دین نیامده است که بگوید تو انسان چگونه شکمت را سیرکنی یا سایر تذکرات این چنینی، بلکه آمده است تا به زندهگی معنی و جهت
دهد. نو اندیشان دینی بین دو وجهه دین قایل به تفکیک اند، یکی وجه ارزشی دین است دیگر وجه روشی؛ در نگاه قبلی که نگاه حد اکثری دین بود هم ارزش و هم روش را از دل دین در آورده اند، ولی در نگاه حد اقلی دین ارزش را مطرح میکند و روش را بخود انسان واگذار نموده است.
در آموزههای اسلامی ارزشگذاریهای زیاده پیرامون این وجود دارد که انسان را به سمت نیکویی سوق دهد و توجه به تقوا، فروتنی، خدا پرستی، دوری از تکبر، غرور و سایر ارزشهای اخلاقی و اجتماعی نموده است که در پرداختن به هر کدام آن یک عالم معنی بخشی را در قبال دارد. آیات زیادی از این دست آمده است که به انسانها جهت و ارزش زندهگی را نشان داده و به زندهگی معنی بخشد. در مقابل یکسری مورادی به عنوان احکام نیز هستند که به پیروانش سازوکارهای را پیرامون سعادت دنیوی را نشان دهند که در قرآن وجود دارد. مثلاً اجرای عدالت به شیوههای که در احکام شرعی معین گردیده که حقیقت امر این معنی را میدهد که ما در مناسبات بین خودمان پابند به عدالت باشیم. لذا احکام از این دست به تاریخ تعلق میگیرد و چیزی از ارزشهای اسلامی را نمیکاهد زیرا این سازوکارهای که بیان شده است فروعات تاریخ مند دین است نه اصول و جوهر ارزش دینی که چنین احکام شرعی تصریح شده در قرآن برای نظم اجتماعی تابع تاریخ و برداشت متحول ما از جامعه بوده و تاریخ مندی آن تغییر میکند.
خلاصه این که انتظار ما را از دین به سطحی برسانیم که بتوانیم آنچه را از این نهاد مهم زندهگی نیازمندیم به دست بیاوریم لذا انتظار از دین حد اقلی است نه حد اکثری چون دین صرفاً به ما مسیر و ارزشهای والای زندهگی را نشان میدهد و انتظار ما نیز از دین در این حد باشد. بیش از این انتظار داشتن از دین یعنی بار اضافی بر دین تحمیل کردن است که دین از عهده آن بر نمیآید. بنابرین چون اسلام نیامده است که شیوه حکومت کردن را بیاموزد و با شیوه تعامل با بیگانگان را آموزش بدهد لذا در اسلام چیزی به نام سیاست نداریم، اما اسلام آمده است ارزشهای حاکم بر حوزه حکمرانی را به ما بگوید اما سازوکار بر قراری این ارتباط را به انسان واگذار کرده و این خود ما هستیم که باید این کار را انجام دهیم.
عمدهترین منبع چنین آموزههای سیاسی نیز سیره پیامبران است که نمیتوان منکر آن شد. پیامبر را باید در وجوه مختلف دیده شود. یک وجه آن نبوت پیامبر است و رسول که در این وجه پیامبر واسطه بین خدا و بشر است و چیزی که بشر نیاز دارد را از خداوند گرفته و به بشر انتقال میکند وجه بشری پیامبر که میگوید منم مثل شما بشری هستم. وجه سیاسی پیامبر که به در خواست مردم مدینه حکومتی تشکیل داده است نه به دستور خداوند.