سیاسی و اجتماعی

بنیاد گرایی

توضیح یک بنیادگرا

نویسنده: عبدالحفیظ منصور

بنیادگرایی معادل«فندامنتالیسم» است و ریشه تاریخی آن به گرایش پروتستانت‌های آمریکایی در قرن بیستم بر می‌گردد. رو تون؛ 1399: 1)

پروستانت‌ها بین سال‌های 1910 تا 1915 یک سلسله چیزهایی بنام«بنیادها»منتشر کردند که پس از آن هواداران این جزوه‌ها به بنیادگرا با وجودی که از این واژه به کثرت استفاده می‌گردد. به نظر صاحب این قلم، از مفهوم بنیادگرایی شفاف سازی صورت نگرفته است و ابهاماتی در آن وجود دارد. به عاریت گرفتن یک مفهوم سیاسی-اجتماعی از یک محل و تسری دادن آن با سایر کشور های منطقه است، تا ناسازگاری‌های آن، تبارز یابد.
بنیاد گرایی از دید منتقدانش یک فحش و ناسزاست. (روتون، 1399:7) از همین امر در پاره ای از کشورها بجای بنیادگرایی، اصول‌گرایی را بکار می‌بندند. و اما مشخصه‌های که بسیاری از پژوهشگران غربی  برای بنیادگرایی بر می‌شمارند:

  1. بنیادگرایی را با«دین» پیوند می‌دهند، از این رو در موارد فراوان، بنیادگرایی دینی را به کار می‌بندند.
  2. عمده‌ترین مشخصه‌ی آن، واکنش در برابر نوگرایی شناخته شده است.(اندرهی وود، 1398: 498)محققان معتقد اند، که عوامل چهارگانه موجب ظهور و رشد بنیادگرایی می‌شود که شامل:

۱-روند غیر مذهبی کردن. ۲- عصر پسا استعمار. ۳- شکست سوسیالیسم. ۴-جهانی شدن.

  1. بنیادگرایی به عدم تمایز میان دین و سیاست تاکید دارد. (همان: 502).
  2. روح بنیادگرایی مخالف تقسیم بندی ساحات زندگی به حوزه خصوصی و حوزه عمومی می‌باشد.(همان: 504).
  3. بنیادگرایی دین را به عنوان مجموعه‌ی از اصول اساسی و تفسیر ناپذیربه شمار می‌رود(همان: 507). آن هم به ظاهر نصوص دین اکتفا میاورد. (همان: 508).
  4. بنیادگرایان، نگاه دولت محور دارند و بدین باور اند که کسب قدرت دولتی همه‌ی امور به وفق مراد شان می‌چرخد، این برداشت آن‌ها را ستییزه جویی کرده است. (همان: 513).
  5. بنیادگرایان نگاهی مانی گونه دارند؛ آن گونه است که جهان دارای خیر و شر می‌باشد، از نور و تاریکی تشکیل یافته است و بنابر این بنیادگراها همیشه یک«غیر خودی» دارند و آن را خط آفرین پنداشته و با او در مجادله است. (همان: 514).

نقد و وضاحت

از آن جایی که من یک بنیادگرا هستم و به یک سازمان اسلامی پیوند دارم، سازمانی که از دید صاحب نظران غربی بنیادگرا خوانده می شود. بنا بر این به خود اجازه می دهم، تا روی این برداشت‌ها وضاحت بدهم.

  • دلیل آن برایم روشن نشد، که چرا بنیادگرایی را به دین پیوسته اند، در حالی که اگر مراد از تحجر و افراط گرایی و خشونت ورزی بوده باشد. چنین اعمالی را در فاشیزم و مارکسیسم نیز می خوانده اند.
  • گفته شده، بنیادگرایی دین را مجموعه‌ای از اصول اساسی و تغییر ناپذیر به شمار می آورد. واقعیت این است، که اندکی از باورهای دین ثابت اند، هم‌چون توحید و معاد وجود دارد، و موارد عبادات و معاملات همیشه عرصه‌ای برای و تغییر و تحول بوده است. دلیل این که اجتهاد باید صورت بگیرد، همین قبول تفسیر پذیری در فروعات دین است.
  • گفته شده بنیاد گرایان معتقد به عدم تمایز میان دین و سیاست می‌باشند. نویسنده بدین بارو است، که دین یک پدیده اجتماعی است. این تعریفی است که همه جامعه شناسان به آن معترف اند و انسان موجود سیاسی است. لذا چطور می‌توان دیندار بود، اما با مردم کاری نداشت و سیاسی بود، در سیاست دست نزد؟ این تضاد ماهوی را چطور می‌توان حل کرد؟ درست این است که عرصه امور دینی را با عرصه امور حکومتی تفکیک باید کرد. حکومت از طریق قانون اداره یابد و مدیریت گردد، نه از طریق صدور فتاوی دینی. قانون به وسیله نمایندگان در مشورت با متخصصین ساخته می شود، نه از جانب شورای علمای دینی.
  • گفته شده بنیاد گرایی مخالف تقسیم زندگی به حوزه خصوصی و حوزه عمومی می‌باشد. چنین پنداری درست نیست. واقعیت این است که برای همه به صلاح می‌داند، هم در حوزه خصوصی و هم در حوزه عمومی، انسان به فضایل آراسته باشد. نباید سرنوشت یک ملت را در اختیار کسانی گذاشت که از رهگذر اخلاق شخصی ضعیف و ناتوان اند. اسلام با انسان گرایی افراطی که انسان را صاحب اختیار بی حد و حصر خود می‌شماررد، موافق نمی باشد. نه در جان، نه در عقل و نه در مال، نه در شرف از این رو خودکشی را منع قرارر داده است و انتحار را محکوم کرده است. مصرف موادی که به عقل صدمه می‌زند، در اسلام حرام است. از این بابت کسی نباید دعوا کند؛ به شما چه ربط، من خودم و اختیارم!
  • قمار در دین حرام است اسلام قابل قبول نیست، اجرای کارهایی مانند تن فروشی ناجایز است و اسلام اجازه‌ی آن را نمی‌دهد. و نمی‌توان زیر نام حوزه خصوصی به آن مبادرت ورزید.
  • گفته شده که بنیادگرایان نگاه دولت محور دارند، مگر چه گناهی در این نگاه نهفته است؟ تلاش برای کسب قدرت برای همه ستودنی است، برای مسلمانان نکوهیده تر است. اگر جماعتی با رای مردم در الجزایر، مصر، ترکیه، تونس قدرت دولتی را پس از سال‌ها کار خدماتی در میان مردم بگیرند، چه عیبی دارد؟

منابع:

  • اندرهی وود(1398)، درامدی بر ایدولوژی های سیاسی: از لیبرالیسم تا بنیادگراییی، ترجمه محمد رفیعی مهرابادی. مرکز مطالعات سیاسی و بین المللی. چاپ هشتم.
  • رو تون…..(1399)فاندامنتالیسم، مترجم، بیژن اشتری، نشر- افکار جدید.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا