«نوروز» واژه فارسی است و به نخستین روز سال خورشیدی (21 ماه مارچ ماه میلادی) اطلاق می شود. راجع به آغاز جشن نوروز در میان آریایی ها اسناد مکتوب و معتبری در دسترس نیست؛ اکثریت را گمان بر این است که جشن نوروز اولین بار در زمان جمشید، از شاهان معروف سلسله پیشدادیان تجلیل شده است. روزیکه جمشید به تخت پادشاهی نشست، آن روز اول ماه فروردین (برج حمل) بود و از آن پس این روز را «نوروز» نام گذاشتند و جشن نوروز از جمشید به یادگار مانده است.
بنابرین نوروز اصولا ریشه و نماد دینی ندارد، بلکه مناسبت فرهنگی و اجتماعی بوده که در میان آریایی ها و از زمان جمشید تا امروز طی هزاران سال و در ادوار مختلف که ادیان متعدد مانند زرتشتی و اسلام در این حوزه حاکم بوده به عنوان یک مناسبت تمدنی و فرهنگی و نمادی از مدنیت و تاریخ این حوزه جشن گرفته می شود. بسیاری از علمای مسلمان نوروز را عید مذهبی و نماد دینی زرتشیان می انگارند که در متون دینی مسلمانان به نام «مجوس» یاد می شوند؛ بنابرین تجلیل از نوروز را که از منظر آنان نماد دینی آتش پرستان است، حرام و ناروا می دانند.
اما با مراجعه به منابع موثق و تحقیق در کتب تاریخ، واضح می گردد که نسبت دادن نوروز من حیث نماد دینی زرتشیان درست و دقیق نیست، زیرا گفته می شود که زرتشت حدود هزار سال قبل از میلاد می زیسته است، یعنی حدود 3000 سال قبل از امروز؛ این در حالیست که سلطنت جمشید و آغاز جشن نوروز را مورخان و باستان شناسان حدود شش هزار سال قبل از امروز تخمین می زنند. دلیل دیگر اینکه نوروز مناسبت دینی زرتشتیان نیست، در «اوستا» کتاب مقدس زرتشتیان هیچ اشاره ای به «نوروز» نشده و در شاهنامه فردوسی نیز جزئیات زیادی در باره این جشن وجود ندارد.
جالب است که بیشترین آثاری که به تفصیل به این موضوع پرداخته، آثار زبان و ادبیات فارسی بعد از اسلام است که از جشن نوروز به عنوان یکی از نهادهای سلطنت جمشید یاد می کنند. در تاریخ ثعالبی، الآثار الباقیه ابو ریحان البیرونی، تاریخ طبری محمد بن جریر، اخبار الطوال ابوحنیفه دینوری، تجارب الامم ابن مسکویه، المعجم فی آثار ملوک العجم شرف الدین قزوینی، روضة الصفا میرخواند، فارسنامه بلخی، تاریخ بلعمی و آثاری از این دست، راجع به جشن نوروز اشارات دقیقی شده است.
در زمان پیامبر (ص) نوروز در میان اعراب حجاز شناخته شده نبود، و برای اولین بار صحابه با نوروز بعد از آن آشنایی پیدا کردند که ایران در زمان عمر فاروق توسط سپاهیان اسلام فتح گردید. کتب سیرت و تاریخ خلفاء از آشنایی مردمان شبه جزیره عرب در زمان سه خلیفه اول چیزی نمی گویند و علی بن ابی طالب (رض) نخستین خلیفه ایست که در عراق با اسم نوروز یا نیروز آشنا می شود و از حلوا و فالوده (نوعی از شیرینی) که فارسیان مقیم عراق به مناسبت نوروز تهیه کرده و به وی هدیه داده بودند، تناول می کند.
ابوبکر بیهقی (وفات: 458 هـ) از محمد بن سیرین روایت می کند: «إنّ عَلِيًّا رَضِيَ اللهُ عَنهُ أتِيَ بِهَدِيَّةِ النَيروزِ ، فقال: ما هذه؟ قالوا: يا أميرَ المؤمنين! هذا يَومُ النَيروزِ، قال: فَاصنَعُوا كَلَّ يَومٍ فَيرُوزاً». السنن الكبرى (9/532). در روایتی دیگر عین حکایت در مورد مهرجان (مهرگان) آمدنیز آمده که حضرت علی از حلوا و شیرینی که به این مناسبت به ایشان هدیه شد خورد و حتی آرزوی تجدد نوروز یا مهرگان را در هر روز نمود. به این ترتیب می بینیم که علی (رض) تجلیل از نوروز و مهرگان و اهدای شیرینی به این مناسبت را انکار و رد نکرد.
تجلیل از نوروز و مهرگان بعد از علی رضی الله عنه ادامه یافت و تقدیم هدایا به این مناسبت در میان خلفا نیز مرسوم و معمول گردید. جاحظ، ادیب معروف دوره عباسی می گوید: «هدیه دادن در نوروز و مهرگان در زمان معاویه معروف بود و در طول دوره امویان رواج داشت تا اینکه عمر بن عبد العزیر آنرا لغو کرد.» یعنی تجلیل از نوروز در زمان علی در سالهای 35 – 40 در عراق مرسوم بوده و هدیه دادن به خلفا تا زمان خلافت عمر بن عبد العزیز (99 – 101 هـ) معمول بوده است. در دوره عباسیان که ایرانیان نفوذ قابل ملاحظه ای در دستگاه خلافت داشتند، تجلیل از نوروز و مهرگان رونق بیشتر یافت و از آن زمان تا امروز در میان پیروان ادیان مختلف حوزه تمدنی نوروز که امروز شامل 12 کشور می شود، با تفاوت های کم و بیش، تندی و کندی تجلیل و جشن گرفته می شود.
مخالفان برگزاری نوروز بیشتر به حدیث انس بن مالک رضی الله عنه تمسک می جویند که آنرا أبو داود (1134) و نسائی (1556) در سنن روایت می کنند: «قَالَ: قَدِمَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ الْمَدِينَةَ وَلَهُمْ يَوْمَانِ يَلْعَبُونَ فِيهِمَا ، فَقَالَ : مَا هَذَانِ الْيَوْمَانِ ؟ قَالُوا : كُنَّا نَلْعَبُ فِيهِمَا فِي الْجَاهِلِيَّةِ . فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ : « إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَبْدَلَكُمْ بِهِمَا خَيْرًا مِنْهُمَا : يَوْمَ الْأَضْحَى ، وَيَوْمَ الْفِطْرِ». ترجمه: انس (رض) می گوید: رسول الله (ص) به مدینه آمد و مردم مدینه دو روزی داشتند که در آن تفریح و بازی می کردند؛ پیامبر گفت: این دو روز چیست؟ گفتند: ما در زمان جاهلیت (قبل از اسلام) در این دو روز بازی و ساعت تیری می کردیم؛ رسول الله (ص) گفت: در بدل این دو روز خداوند به شما دو روز بهتر را تعیین کرده که روز عید قربان و روز عید فطر است. برخی از شارحان حدیث، این دو روز را نوروز و مهرجان تفسیر کرده اند.
حدیث انس حدیث صحیح است، چنانکه ناصر الدین البانی در السلسلة الصحيحة (2021) آنرا آورده است و در سند و متن آن اشکالی وجود ندارد، تنها اشکالی که در حدیث وجود دارد مبهم بودن آن دو روز است که اهل مدینه آنرا موعد تفریح و بازی خود می دانستند و شارحان حدیث آن دو روز را نوروز و مهرگان گفته اند.
تعریف نوروز و مهرگان در حدیث انس، تفسیر و فهم شارحان حدیث است؛ زیرا در نص حدیث از دو روز ایام جاهلیت عرب یاد شده که به احتمال قوی دو روز پی در پی بوده اند، و میان نوروز و مهرگان شش ماه فاصله زمانی هست. بنابرآن آن دو روز دوره جاهلیت مربوط به رسم و رواج های اعراب قبل از اسلام بوده است نه روزهای نوروز و مهرگان که فارسی ها جشن می گرفتند و تا آن زمان در حجاز شناخته شده نبود، چون اگر نوروز و مهرگان نزد اعراب آن روزگار معروف می بود، امکان نداشت که اهل مکه از آن بی خبر باشند. نکته دیگری که درین باره قابل تأمل است اینکه نوروز و مهرگان دو مناسبتی هستند که پیوند ناگسستنی با تحولات طبیعت و تغییرات آب و هوا در چهار فصل سال دارد، در حالیکه اقلیم حجاز فقط دو فصل تابستان و زمستان دارد و از بهار و خزان و تغییرات فاحش طبیعت و از فصول چهارگانه سال خبر و اثری نیست.
دومین دلیلی که مخالفان در تحریم تجلیل نوروز به آن استدلال می کنند حدیث عبد الله بن عمر رضی الله عنهما است که ابوداود در کتاب اللباس (512) از وی روایت می کند که پیامبر (ص) می فرماید: «مَن تَشَبَّهَ بِقَومٍ فَهُوَ مِنهُم». از منظر محالفان، تجلیل از نوروز و مهرگان در اصل تقلید از کفار مجوسی و تشبه به آنان است، بنابرین حرام است. این حدیث از نگاه سند و متن مشکل ندارد، اما مشکلی که وجود دارد واضح نبودن ضوابط و معیار تشبه به کفار است که در این حدیث منع شده است. أبو داود این حدیث را در کتاب لباس آورده، به این معنی که أبو داود تشبه به کفار را در پوشیدن لباس و آراستن ظاهر می دانسته است. برخی از علماء گستره تشبه به کفار را توسعه داده و منظور پیامبر (ص) از تشبه را آراستن ظاهری و پوشیدن لباس و عمل کردن به اخلاق و سلوک آنان و تقلید از راه و روش آنها می دانند.
علماء تشبُّه به کفار را به دو قسم تقسیم کرده اند: تشبُّه حرام و تشبُّه مباح.
تشبه حرام عبارت از فعل چیزیست که آن چیز در اصل از ویژگی های دین کفار بوده و فاعل آن از آن آگاه باشد. این گونه تشبه و تقلید حرام است و احیانا گناه کبیره شمرده می شود، بل برخی آنها – بنابر دلایل شرعی – به درجه کفر می انجامد.
قسم دوم تشبه جایز است که آن کار در اصل از کفار نباشد اما کفار نیز آنرا انجام دهند. این نوع تشبه و تقلید از مسلمانان شرعا ممنوع نیست، اما مشروط به شروط می باشد که در ذیل به مهمترین آن اشاره می شود:
1 ـ فعل مذکور از جمله سنت ها و شعایری نباشد که کفار به آن شناخته شوند.
2 ـ اینکه تقلید و تشبه به کفار منجر به مخالفت به یکی از أمور شریعت اسلام نگردد.
3 ـ هدف از انجام دادن آن کار، موافقت با اعیاد کفار نباشد.
(کتاب السنن والآثار فی النهی عن التشبه بالکفار ، سهیل حسن ص 58 – 59)
در باب تحریم نوروز به حدیث ثابت بن ضحاك (رض) هم استدلال شده که أبو داود آنرا در کتاب الأیمان والنذور (3133) آورده است: «قَالَ نَذَرَ رَجُلٌ على عهدِ رَسُولِ اللهِ صلَّى اللهُ عَلَيهِ وَسَلَّمَ أن يَنحَرَ إبِلاً بِبَوانةَ، فَأتى النَّبِيَّ صَلّى اللهُ عَلَيهِ وَسَلَّم فَقَالَ: إنِّي نَذَرتُ أن أنحَرَ إبِلاً بِبَوانَةَ، فَقالَ النَّبِيُّ صَلّى اللهُ عَلَيهِ وَسَلَّم: “َهل كانَ فِيها وَثَنٌ مِن أوثانِ الجاهِلِيَّةِ يُعبَد؟ قالوا: لا ، قال: فَهَل كان فِيها عِيدٌ مِن أعيادِهم؟ قالوا: لا ، قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: أوفِ بِنَذرِك فإنه لا وَفاءَ لِنَذرٍ في مَعصِيَةِ اللهِ ، ولا فِيما لا يَملِكُ ابنُ آدَمَ ” طبراني ، معجم كبير (1431) و حافظ ابن حجر ، بلوغ المرام (5041)
ترجمه: مردی در زمان رسول الله (ص) نذر کرده بود که شتری را در منطقه «بوانه» ذبح کند؛ نزد پیامبر (ص) آمد و گفت: من نذر کرده ام در بوانه شتری را ذبح کنم؛ پیامبر (ص) گفت: آیا در بوانه کدام بتی از بت های جاهلیت بوده که پرستش شود؟ گفتند: نه؛ گفت: آیا در آنجا موعدِ عیدی از اعیاد کفار بوده؟ گفتند: نه؛ پس رسول الله (ص) گفت: به نذر خود وفا کن، زیرا وفا به نذر در نافرمانی خداوند جواز ندارد و نه در چیزی که بنی آدم مالک آن نباشد.
مخالفان که نوروز را عید مجوسیان آتش پرست می انگارند، تجلیل از آنرا بنابر این حدیث حرام می دانند. هرچند حدیث صحیح است، اما تطبیق حکم این حدیث در مورد نوروز درست و دقیق نیست؛ زیرا قبلا گفته شد که نوروز و مهرگان دو مناسبت فرهنگی تمدنی و تاریخی است، نه نماد دینی زرتشتیان و شعایر مذهبی آنان، چون هزاران سال قبل از ظهور زرتشت در منطقه جشن نوروز وجود داشته است.
مخالفان همچنان به گفته عبد الله بن عمرو بن العاص (رض) هم استدلال کرده اند: «مَن مَرَّ بِبِلادِ الأعاجِمِ فَصَنَعَ نَيروزَهُم وَمِهرَجانَهُم وَتَشَبَّهَ بِهِم حَتّى يَمُوتَ وَهُوَ كَذلِكَ، حُشِرَ مَعَهُم يَوَمَ القِيامَةِ»این اثر را بیهقی در باب «کراهة الدخول علی أهل الذمة فی کنائسهم والتشبه بهم یوم نیروزهم ومهرجانهم» (السنن الکبری 9/392) آورده است. از تبویب وی معلوم می شود که منظور عبد الله بن عمرو از تشبه به کفار در پیروی از نمادهای دینی آنها است. تقلید از مجوسیان در تجلیل از نوروز و مهرگان به شکل و شیوه خاص مجوسیان، در واقع تشبُّه و تقلید از نمادهای دینی مجوسیان است، زیرا در ادامه می گوید: «وَتَشَبَّهَ بِهِم حَتّى يَمُوتَ وَهُوَ كَذلِكَ»، اگر نفس برگزاری نوروز و مهرگان و حضور در مراسم آن تشبه می بود، نیازی به ذکر جمله «وتشبه بهم» نبود.
در عدم جواز تجلیل از نوروز آثار زیادی از صحابه و تابعین آمده، اما هیچ کدام آنها نتوانسته از فلتر علما حدیث صحیح بیرون شود، بل آثاری که درین باب ذکر شده شدیدا دچار ضعف بوده و جدا منکر هستند. حرف درست درین موضوع جواز به برگزاری نوروز است؛ زیرا اگر تجلیل از نوروز در اسلام حرام می بود، هرگز هدیه دادن به این مناسبت حلال نمی بود، در حالیکه قبلا روایت بیهقی را ذکر کردیم که علی (رض) و خلفای بعد از وی و همچنان تابعین هدیه نوروزی را پذیرفته اند.
از سوی دیگر نوروز از آئین خاص زرتشی نبوده و از جمله اعتقادات اساسی آن نیست، هیچ دلیلی وجود ندارد که آن دو روزی را که پیامبر (ص) در حدیث انس بدیل آنها را دو عید قربان و فطر را تعیین کرد، نوروز و مهرگان باشد؛ زیرا اهل مدینه و مسلمانان بعد از آن با نوروز و مهرگان آشنا شدند که فارس (ایران) در زمان عمر بن خطاب فتح شد و بعد از آن بود که این دو روز – چنانکه در روایت حسن بصری آمده – در مدینه در زمان تابعین معروف شد و هدیه دادن به این مناسبت مرسوم گردید. در زمان خلافت معاویه بن ابی سفیان اعطای هدایای نوروزی به خلفا و حاکمان معمول بود تا اینکه عمر بن عبد العزیز این رسم و عادت هدیه دادن به خلفا را ممنوع قرار داد.
در میان قبایل ساکن شبه جزیره عربستان معیار سنجش و محاسبه تواریخ ماه های قمری بود، از اینکه ماه های قمری همه ساله در حال تغییر هستند و تعیین تاریخ پرداخت خراج از روی ماه های قمری به سبب سیال بودن آن دشواری های خود را داشت، بنابرین دستگاه خلافت در ابتدای امر نوروز موعد تاریخ پرداخت خراج اهل ذمه مقرر کردند، اما از اینکه نوروز فصل رسیدن کشت و جمع آوری محصولات کشاورزی نبود، بنابرآن از هشام بن عبد الملک، خلیفه اموی خواسته شد تا موعد نوروز را یک ماه بعدتر به تعویق اندازد؛ اما هشام از آن شانه خالی کرد و گفت: می ترسم این کارم شامل این قول خداوند نشود: “إنما النسيء زيادة في الكفر “تا اینکه معتضد، خلیفه عباسی در سال 282 موعد نوروز را به 11 جون به عقب انداخت که در تاریخ به «نیروز معتضدی» یاد می شود.
معتضد همچنان مردم را از انجام کارهای مشابه به رسم و عادات مجوسیان در نوروز مانند افروختن آتش، آب پاشیدن و غیره چیزها منع کرد و دهقانان را از دادن هدیه نوروزی به مالکان زمین. (رجوع شود به مقاله مفصل تحت عنوان: «الاحتفال بالربیع النیروز والمهرجان» منتشره در سایت مجلس العقيدة والقضايا الفكرية المعاصرة)
ذکر این نکته نیز ضرور است، وقتی نوروز در اصل خود نماد دینی نیست و به هیچ دینی پیوند عقیدتی ندارد، پس نمی توان به آن قدسیت قایل شد. هرگاه نوروز به عنوان نمادی از فرهنگ، مدنیت و هویت این حوزه تجلیل شود و زمینه ساز شیوع فسق و فجور نباشد، با توجه به دلایلی که در بالا ذکر شد، از نظر من مشکل شرعی ندارد. پایان