مصاحبه ها
مصاحبه شان رایان با احمد مسعود رهبر جبهه مقاومت ملی افغانستان (بخش دوم)
مترجم: محمدنسیم نصوح
مروری بر زندگی و میراث احمد شاه مسعود و احمد مسعود
رایان:
تشکر. اجازه دهید وارد مصاحبه شویم. دوست دارم با یک معرفی شروع کنم:
فرمانده احمد مسعود، رهبر جبهه مقاومت ملی افغانستان، پسر فرمانده احمد شاه مسعود، فرمانده انقلابی ضد شوروی. به تعقیب ترور پدرش از سوی القاعده فقط چند روز پیش از حملات 11 سپتامبر 2001، مسعود در نهایت به پادشاهی بریتانیا رفت و در آن جا آموزش های نظامی را در «آکادمی نظامی سلطنتی سندهرست» فراگرفت و همچنان در دانشگاه «کینگز کالج لندن» رشتهی مطالعات جنگ را خواند. در سال 2016 مسعود به افغانستان برگشت و رئیس اجرائی «بنیاد مسعود» شد که از شاگردان نخبه در سراسر افغانستان حمایت و پشتیبانی می کند. در سال 2018 بطور رسمی وارد کارزار سیاسی افغانستان شد و یک جنبش سیاسی را در مسیر [آرمان های ] پدر که « افغانستان غیر متمرکز – با به رسمیت شناختن کثرت و تنوع قومی – فرهنگی آن» بود، خلق کرد. به تعقیب روی کار آمدن طالبان در آگست 2021 از تخلیهی افغانستان سرباززد و بجای آن به میدان جنگ سابق پدر در درهی پنجشیر رفت تا «جبهه مقاومت ملی» را علیه حاکمیت سختیگرانهی طالبان شکل دهد که به حیث نیروی پیشقراول در برابر نفوذ رو به رشد تروریسم بین المللی عمل کنند. در واقع، سوء قصد هایی زیادی به جانش شده و سرگرمی هایش: «شعر فارسی و ستاره شناسیست». در حقیقت، بسیار مایل بود تا رشتهی اختر شناسی را دنبال کند تا اینکه دستی به شانهاش خورد تا به نام پدر کشورش را رهبری کند، موضوعی که محتوای کتاب جدیدش: « بنام پدرم» شد.
موانعی که قبل از شروع مصاحبه می خواهم از سر راه مان برداریم این است که هدیه هایی به شما دارم:
مسعود: اوه، تشکر.
رایان:
این [لوح] از طرف شهر ایلما – واشنگتن است که نامگذاری روز 9 هم سپتامبر را بعنوان «روز مسعود» از طرف آن شهر نشان میدهد.
مسعود: تشکر بسیار زیاد.
رایان:
خواهش می کنم. و همچنان می خواهم به اطلاع تان برسانم که شهر ما – در فرانکلین ایالت تنسی نیز عینکار را کردهاند که خیلی جالب است ببینید. [تقدیم لوح ]. و یک تحفه دیگر بابت جایگاهی که دارید، می دانم که از نظر امنیتی بسیار حساس هستید این (گوشی مبایل ) فکر می کنم همه مان «اریک پرینس» را می شناسیم، این مبایل را او توسعه داده و از من خواست به شما تقدیم کنم. ما مسایل امنیتی تان را جدی گرفتیم و نیز تمام این مصاحبه را در آن برگزاری کردیم، این مبایل را گوگل، آمازون، یا بیوتیک با دارا بودن چندین پلتفرم محرم، ردگیری کرده نمی توانند.
مسعود:
تشکر بسیار زیاد. و لطفا از جانب من هم از ایشان تشکر کنید. تحفهی ارزشمندیست.
رایان:
حتما. امنیت و محرمیت از نگرانی های همیشگی این روزهاست، خوب، کس دیگری را شایسته تر از شما ندیدم.
مسعود:
تشکر زیاد.
رایان:
خوب. شروع کنیم، صادقانه خدمت عرض کنم از این که مصاحبه را پذیرفتید، غافلگیر شدم چون می دانستید پدر تان با انجام یک مصاحبه ترور شد، دوست دارید کمی وارد آن داستان شوید؟
مسعود:
در طول عمر پدرم تلاشها و سوءقصد های زیادی به جانش شد. از آنجمله کا جی بی از بدنام ترین دستگاه های جاسوسی، بار ها تلاش کرد تا ترورش کند و او زنده ماند. پس از آن، طالبان و القاعده به کرّات تلاش کردند تا سرانجام موفق شدند. باوجودیکه به پدرم هشدار هایی مبنی بر مصاحبه ها و دوربین ها داده می شد، اما او همیشه می خواست پیام مردمش را تا حد امکان به هرجا که می توانست برساند تا توجهات را به افغانستان جلب کند؛ چون افغانستان به توجه نیاز داشت. با این حال، من فکر می کنم او احساس می کرد رسانیدن پیام مردم افغانستان و بیان وضعیت اسفبار آن، ارزش خطر کردن دارد. و این درست همان کاریست که من می کنم و جدا از آن، شما را می شناسم.
رایان:
عالی. می توانیم کمی هم وارد این بحث شویم، می خواهم برای مخاطبان مان زمینه تاریخی را اندکی معرفی کنم؛ برای اینکه عدهای در مورد پدر تان نمی دانند و به موازات آن در مورد خود شما. شمار دفعاتی که در افغانستان بودهام در دستم نیست. اولین فرودم را در میدان هوایی کابل به یاد دارم، از راستای چهارراهی مسعود عبور کردم، میدان چشم نوازی بود و مکان های زیادی را مشاهده کردم که به نام پدرتان نامگذاری شده بود، می توانید وارد میراث های بجا مانده از پدر تان شوید و این که میراث او چه حوزه هایی را شامل می شود؟
مسعود:
حتما. اولترازهمه، پدرم همواره بخاطر نبوغ نظامیاش معروف بوده؛ زیرا او توانست در برابر حملات بزرگ و پیاپی شوروی ها و تروریسم جهانی بایستد. همچنان او توانست درآن هرجومرج باعث وحدت و نقطهی ثقل جنگ و مبارزه علیه شوروی ها و تروریسم شود. در افغانستان؛ بسیاری ها او را به عنوان « قهرمان ملی افغانستان» می شناسند که کشور را بارها دربرابر تجاوز، بحران، و هرجومرج حفظ کرده و در عین حال، ثابت کرد که از نبوغ سیاسی بلندی هم برخوردار است. دورنگری او بگونهی مثال، آگاهی از وقوع حادثهی مانند 11 سپتامبر که ماه ها قبل از اتفاق آن، ایالات متحده آمریکا و دنیا را هشدار داد که: «اوضاع افغانستان دامن آمریکا را می گیرد و فاجعهای رخ می دهد» و دقیقا هم آن تراژدی اتفاق افتاد. بهاینترتیب، دورنگری، کاریزما، صداقت و فداکاری های او در قبال مردمش هرگز به وی اجازه نداد کشورش را ترک کند و سرانجام هزینه نهایی را به قیمت جانش پرداخت. بناً، ایثارگری، کاریزما و عشق و سخت کوشی او نسبت به مردمش نه تنها میراثی از وی به جا گذاشت، بلکه دریچهای امیدی را رو به فردا های ما گشود، می توان گفت: «بهترین میراث او امیدوار نگهداشتن مردمش به فردای روشن است». نتیجه اینکه، پدرم سمبول امید مردمش و ارزش هایش تعالی روحیه و امید آن ها بود. دشمنانش مانند جنرال های روسی او را می ستودند. تا جایی که عشق و محبوبیت او در سراسر جهان از آرژانتین گرفته تا کوریای جنوبی و تا جاپان را، درنوردید. کسانی که او را می شناختند شیفتهی دیدگاه، اهداف و تقلای او برای فعلیت بخشیدن به آن ارزش ها بودند. در اصل، او مرد اصول و ارزش ها بود.
رایان:
به آگاهی من، او در 9 سپتامبر 2001 درست دو روز پیش از حملات 11 سپتامبر، از سوی اسامه بن لادن ترور شد، شما می دانید چرا او را پیشتر از 11 سپتامبر ترور کردند؟
مسعود:
البته، القاعده برنامهی تصرف افغانستان را داشت تا در نهایت از آن طریق بتواند خلافت اسلامی خود را که درواقع خلاف همه موازین و ارزش های اسلامی است، در جهان توسعه دهد. آنان دریافتند مانعی سد راه شان است. برای صورت دادن چنین پلانی به قلمرو نیاز داشتند و بهترین میدان برای آن ها کشور جنگ زدهای مانند افغانستان بود که قبلاً از زمان مبارزه در برابر جماهیر شوروی آنجا حضور داشتند، با این وضع، دریافتند که این کشور جنگ زده بهترین مکان برای تمرینات نظامی، استخدام نیرو و اساساً سکوی پرواز توسعه و گسترش [ایدئولوژی ] و جنگ شان در سراسر جهان است. اما یگانه موردی را که در نظر نگرفته بودند، حضور مردی بنام احمد شاه مسعود بود که علیه ایدئولوژی توسعه طلبانه آن ها مقاومت تشکیل داده و نماد اسلام معتدل بود که اکثریت مسلمانان از آن پیروی کرده و هیچ سنخیتی با اسلام افراطی از نوع القاعده و دیگر گروه های تروریستی نداشتند. با این حال، او برای القاعده خیلی ها خطرناک تر از آمریکا و سایرین بود؛ چون از اکثریت مسلمانان نمایندگی کرده و عملاً در میدان نبرد با آن ها اعلان جنگ داده و توانسته بود بار ها در میدان رزم شکست شان دهد. ما شواهد ویدئویی و تصویری زیادی داریم از اسارت تروریست های القاعده در نزد پدرم که شما می توانید از یوتیوب هم پیدا کنید، پدرم آن ها را به قصد اثبات این که در این جنگ القاعده و طالبان همدست هستند، اسیر نگهمیداشت. در میان اسرا، جنگجویانی از چچن و از مناطق مختلف آفریقا دیده می شد این نشان می دهد که تروریسم جهانی به همراهی طالبان علیه پدرم در جنگ بودند.
رایان:
پس همه سازمان های تروریستی دست را یکی کرده و علیه پدر تان می جنگیدند؟
مسعود:
و موفقیتی نداشتند. پدرم به یاری همرزمانش و سایر مردم افغانستان سال ها به تنهایی با طالبان و دیگر گروه های تروریستی همپیمان شان مانند القاعده جنگید. سرانجام، مقاومت و ایستادگی او، القاعده و طالبان را به این نتیجه رساند که وی در میدان جنگ شکست ناپذیر است؛ چنانکه شوروی ها به عین برداشت رسیده بودند. لهذا، القاعده تغییر تکتیک داد و برنامه چیدند که او باید ترور شود. در برنامه های اول، دوم، سوم موفق نشدند و در نهایت همین القاعده که بحران و تراژدی 11 سپتامبر را مرتکب شد، دقیقا همین گروه برنامه ترور پدرم را به منصهی اجرا گذاشت. با این وصف، باورم این است که این دو حادثه به هم مرتبط اند؛ زیرا اگر اولی اتفاق نمی افتاد، دومی به وقوع نمی پیوست یعنی اگر ترور پدرم موفقانه نبود، حادثهی 11 سپتامبر اتفاق نمی افتاد. با حمله به آمریکا به دیگر همرزمان شان گفتند: «ببینید! ما حتی آمریکا را ضربه زدیم» و با این وضع توجه دوستان را شان را به وارد شدن به افغانستان جلب کردند. با خود گفتند: « احمد شاه مسعود را از بین بردیم و حالا افغانستان مالما و پناهگاه ماست». خوشبختانه با مداخله جامعه جهانی و کمک نیروهای جبهه مقاومت ملی، طالبان تارومار شدند. و [در نهایت] این همهی رویداد هایی بود که پس از ترور پدرم به وقوع پیوست.
رایان:
باور دارید آن ها همچنان او را ترور کردند چون می دانستند که آمریکا و ناتو از مقاومت پدر تان حمایت خواهند کرد؟
مسعود:
البته، طالبان و القاده می دانستند که بدون کمک، احمد شاه مسعود شکست ناپذیر است، تصور کنید که پشتوانهای کمکی هم داشته باشد! خوب، برنامهی اول شان این بود که از شرّ احمد شاه مسعود خلاص شوند؛ چون در غیر این صورت، آنزمان احمد شاه مسعود توانسته بود حتی بدون کمک و پشتیبانی نه تنها این که علیه آن ها مقاومت کند بلکه در سال های اخیر مقاومت اول در برابر طالبان، به یاد دارم که پدرم در حال تعلیم و آموزش «افسران پولیس» بود و این امر به منظور حملات تهاجمی بالای دشمن نه بلکه بمنظور گرفتن شهر ها و برقراری نظم و امنیت بود. پدرم در صدد بازپسگیری سایر مناطق کشور وتأمین نظم بود. پدرم در بسیاری از مصاحبه هایش به این امر اشاره و تاکید داشته است که حالا طالبان قادر به موفقیت از راه نظامی نیستند و از امروز رو به شکست هستند. طالبان و القاعده پلان ترور را روی دست گرفتند و با این ترور اولین حملهی انتحاری در تاریخ افغانستان را رقم زدند.
رایان:
واو!
مسعود:
بلی. قبلاً سابقه نداشت. به همین دلیل بود که ما از قبل هیچ تجربه و برنامهی برای خنثی سازی آن نداشتیم و اصلاً نمی دانستیم چنین حملهای شنیعی قرار است صورت بگیرد.
رایان:
قبل از مصاحبه به ذهنم رسید که در واقع پدر تان پیش از ترور شدنش، از وقوع یک حمله قریب الوقوع بالای خاک ایالات متحده آمریکا، هشدار داده بود. تا آنجا که من می دانم ناشنیده گرفتند و حالا بیست و چند سال بعد از آن، شما عینهشدار را دارید، درست؟
مسعود:
همچنان نادیده می گیرند!
رایان:
هشدار یک حمله قریب الوقوع دیگر را همچنان ناشنیده می گیرند؟
مسعود:
متأسفانه بلی. مثل اینکه تاریخ تکرار می شود. ما همه می دانیم که ایمن الظواهری کجا مخفی بود و می دانیم که چگونه سیف العدل (رهبر القاعده) از دوستان، همکاران و همرزمانش دعوت می کند که به افغانستان بیایند که بهشت امن شان شده است. ما نمی توانیم نادیده بگیریم که در تازه ترین حادثهای ترسناک در آمریکا بسیاری از تروریست ها از مرز های جنوبی وارد خاک ایالات متحده شده و خوشبختانه دستگیر شدند. تصور کنید که یک لحظه تاخیر می کردند، چه می شد؟
رایان:
خوب، نگرانی من این است که تنها هشت نفر آن ها دستگیر شدند، فرض می کنید که چه تعدادی از آنها قبلاً وارد آمریکا شدهاند و این پروسه ادامه داشته باشد؟
مسعود:
به باور من خیلی نگران کننده است.
رایان:
می دانم تعدادی از مأموران اطلاعاتی برجستهای را تحت فرمان دارید، آیا آن ها مسایلی از این قبیل را پیگیری می کنند؟
مسعود:
در این مرحله، بنابر محدودیت منابع، بیشتر روی آنچه در افغانستان رخ می دهد، متمرکز هستیم. می توانیم بسیاری از این قبیل موارد را در افغانستان تعقیب کنیم اما خارج از مرز های افغانستان با در نظر داشت منابع محدود، توان عملیات به آن سطح را نداریم. صادقانه بگویم، ماخیلی دور هستیم اما همه نشانه ها گواهی می دهد که افرادی از خارج بخاطر تمرینات نظامی به افغانستان می آیند و اینکه از افغانستان به کجا عازم می شوند؟ نمی دانم. در داخل افغانستان می دانیم که این پروسه روان است؛ آمده تمرین می بنند و می روند، به کجا؟ منابع کافی برای تعقیب شان نداریم.
رایان:
فکر می کنید، چرا افغانستان مرکز عمدهی تمرین تروریسم است؟
مسعود:
چون فاقد یک حکومت مشروع است. چون رژیمی که فعلا در کابل حاکم است، همان ایدئولوژیی را حمل می کند که دیگر گروه های تروریستی.
رایان:
آیا افغانستان تنها کشوری است که چنین وضعیتی دارد؟
مسعود:
بلی، امروزه عمده ترین کشور از این نگاه است. در حال حاضر 21 گروه تروریستی در افغانستان فعالیت دارند. از آنجمله القاعده، جیش العدل، تی تی پی، انصارالله، جنبش اسلامی ازبکستان، اویغور ها و بسیاری از گروه های تروریستی منطقهای و بین المللی دیگر، در افغانستان فعال اند.
رایان:
تفاوتی میان داعش، القاعده و طالبان وجود دارد؟
مسعود:
بلی. تفاوت این جاست که داعش خیلی جوان است و از تجارب القاعده و طالبان برخوردار نیست. لهذا، نمی توانند نیات سوء خود را همچون القاعده و طالبان مخفی نگهدارد. القاعده و طالبان از آغاز ظهور شان تا به حال، آموختهاند که اگر هویت اصلی شان را نشان دهند، به مقاومت داخلی و خارجی مواجه خواهند شد. بناً، مجبورند تا برنامه ها و اهداف شان را محدود و محلی نگهدارند و بگویند که: « نه ما کاری به کار کشور های دیگر نداریم ما فقط می خواهیم ایدئولوژی و طرزفکر خود را بالای مردم افغانستان تحمیل کنیم وبس». اما داعش خیلی جوان است و برنامه های خود را همگانی می کند اما از نظر ایدئولوژی، دو روی یک سکهاند. شان، بگذار حرفی را برایت بگویم، تفاوت فعالیت های داعش با طالبان در چیست؟ چه چیزی داعش را بدتر از طالبان می سازد؟ هرکسی می گوید طالبان و داعش تفاوت دارند، به چالش می کشم. یک عمل یا یک فعالیت داعش را نشان بدهید که طالب انجام نمی دهد و آن را نسبت به داعش بهتر می نمایاند؟
رایان:
هیچ فکری در این مورد نمی توانم. تنها فکری که می توانم این است که داعش تازه تولد است و فجایع که به انسان ها روا می دارد را نسبت به طالبان بیشتر عمومی و جهانی می کند. اما این نظر من است.
مسعود:
البته. شما کاملاً درست می فرمایید چون داعش صبر استراتژیکِ طالبان را در مخفی نگهداشتن اهداف و برنامه هایش ندارد. اما طالبان و القاعده پس از بیش از سی سال تجربه جنگی از آگاهی و توانایی مخفی نگهداشتن اهداف و برنامه های بلند مدت شان، بر خوردارند.
رایان:
خوب، آمریکا به طالبان حمایت مالی ارائه می دهد. به اطلاع من، هفته وار 40 تا ۸۷ میلیون دالر مستقیما به سازمان تروریستی طالبان پرداخت می شود؛ گروهی که ایالات متحده آمریکا و جبهه مقاومت بیشتر از بیست سال با آن جنگیدند. سوالم این است: کمی با دید باز تر به موضوع نگاه کنیم، طالبان از افغانستان چه می خواهند؟
مسعود:
هدف طالبان کنترل نهایی افغانستان و تحمیل خود بر گرده های مردم است؛ یعنی، مردم را تهدید کنند که انتخابی دیگری ندارید و باید ما را بپذیرید و از اینطریق، دیکتاتوری رادیکال و افراطی خود را در افغانستان تأسیس و به تربیت گروه های تروریستی –زیرمجموعه شان پرداخته تا زیر بیرق های گوناگون صادر کنند. نشانه های آشکاری از همکاری میان طالبان و تی تی پی (طالبان پاکستان)، طالبان و انصار الله تاجیکستان، طالبان و القاعده، وجود دارد … خوب، آن ها چه کار می کنند؟ می خواهند قلمرویی داشته باشند تا در آن علمیات، مانور، استخدام و تمرین نظامی کرده و ایدئولوژی شان را صادر نموده و توسعه دهند. بطورمثال، بر اساس شواهدِ دولت پاکستان، پس از روی کار آمدن طالبان در افغانستان، حملات تروریستی در آن کشور پنجبرابر درصد افزایش داشته است. پیروزی طالبان دیگر گروه های تروریستی را تشویق نموده و به آن ها جرئت داده که بگویند: «اگر به جنگ، کشتوکشتار افراد بیگناه، حملات انتحاری و ارتکاب فجایعی از این دست ادامه بدهیم، در نهایت ابر قدرتی مانند آمریکا به دوحه یا جای دیگری خواهد آمد تا با ما بنشیند و ما را بعنوان یک واقعیت و تنها گزینه پذیرفته و هفتهوار ۷۰ میلیون دار هم به حساب مان واریز کند». با این وضع، چرا نباید تی تی پی به برنامه جاه طلبانهاش ادامه دهد؟ وقتی در همسایگی برادر شان را می بینند که عین کار را کرد و به چیزی که می خواست رسید. خوب، چرا ایالات متحده به طالبان کمک مالی می کند؟ من نمی دانم. امروز شنیدم کانگرس لایحهی را تصویب کرده تا پول مالیات دهندگان را به طالبان متوقف کند. خبر خوبی است . امیدوارم این اتفاق بیفتد و واقعاً عملی شود. و برخی توجیهاتی از سوی مسئوولین می شود که «ما کمک ها را به طالبان نمی دهیم بلکه به سازمان های غیر دولتی می دهیم که به مردم کمک می کنند».
از زمان اشغال طالبان، 900 سازمان غیر دولتی زیر اداره آن گروه تأسیس شده است. از سوی دیگر، در زمان حکومت جمهوری باوجود همه مشکلاتی که داشت، حمایت ها بویژه حمایت های مالی آمریکا شرطی بود. مثلاً، می گفتند: «این مقدار کمک تان می کنیم و در عوض شما باید بگویید که در آمد های ملی تان را کجا مصرف می کنید». امروزه طالبان 2.5 میلیارد دالر در آمد داخلی دارند به استثنای قاچاق تریاک، تنها درآمد های مشروع کشور از طریق بندر ها، مالیات و سایر منابع مالی داخلی 2.5 میلیارد دالر می شود. همچنان آن 70 میلیون یا 87 میلیون دالری که هفتهوار به دسترس طالبان قرار می گیرد هم بدون قید و شرط است. از آن ها پرسیده نمی شود که این همه پول را کجا مصرف می کنید؟ طالبان همهی 2.5 میلیارد دالر درآمد داخلی را ظالمانه به مقصد سرکوب و ویرانی مردم افغانستان و مستحکم کردن هرچه بیشتر سلطهی خودشان و دیگر گروه های تروریستی در افغانستان استفاده می کنند تا مدرسه های جهادی بیشتری تأسیس کنند و مردم را بیشتر از پیش رادیکالیزه کنند. بنابراین، همهی این درآمد ها برای تحکیم قدرت شان و کمک به گروه های تروریستی منطقهای و بین المللی شان به مصرف می رسد.
رایان:
به فهم شما، گروه تروریستی طالبان بجز ایالات متحده، همپیمانانی دیگری هم دارد؟
مسعود:
خوب، به باور من طالبان در حال حاضر هیچ دوست استراتژیکی ندارند. روابطی که تا هنور با طالبان ایجاد شده، طالبان را همپیمان کوتاه مدت می بینند تا دوست استراتژیک. با این حال، من فکر نمی کنم آمریکا همپیمان آنان باشد اما حتی فکر اینکه در این سه سال اخیر آمریکا به نحوی در یک رابطه مثمر با طالبان بوده هم اسفبار است. نمی دانم طالبان چه منفعتی به آمریکا دارند اما تاهنوز به مردم افغانستان بجز ضرر و تباهی نبودهاند. به علاوه، رابطه طالبان با پاکستان، کشوری که سال ها پناه گاه امن آن ها بود، به تیرگی گرویده است؛ چون طالبان برنامه دارند تروریستم شان را در همه جا گسترش دهند. لذا، به نظر من رابطه شان با کشور های دیگر نه استراتژیک بلکه تکتیکی است. آنچه در افغانستان جریان دارد همه را وحشتزده کرده و در عینحال، در طول سال های جنگ طالبان علیه آمریکا، با سرمایه گذاری برخی از کشور ها به منظور کشتن سربازان آمریایی، یک سری تجارب مشترک میان طالبان و آنها ایجاد شده بود.
رایان:
چین چطور؟ می دانم پس از خروج ایالات متحده، چین سریعا به افغانستان رفت و مذاکراتی را روی مسایلی همچون استخراج معادن «لیتیوم» با طالبان آغاز کرد. چینایی ها آشکارا علاقمندند ایالات متحده آمریکا منابع انرژی سبز (تجدید پذیر) را از آن جا وارد کند. آیا می دانید چین در صدد همپیمانی با طالبان یا دیگر سازمان های تروریستی باشد؟
مسعود:
خوب، از چینایی ها بسیار ناامید هستم. به نظرم در روشنی پالیسی هایی که دارند، حتی اگر از طالبان خوشش شان نیاید هم به نحوی آن ها را گزینهی مناسبی برای جایگزینی ناتو در افغانستان می پندارند. این در مورد سیاست های جغرافیایی؛ اما موضع ما راجع به منابع افغانستان بسیار واضح است، هر کشوری که در تلاش مذاکره یا توافق با طالبان به منظور استخراج این سرمایه ها و معادن باشد، دزدی و غارت محسوب شده و مورد تأیید مانیست و با سر کارآمدن حکومت مشروع در افغانستان، مسئوول قلمداد خواهند شد. اگر کشور ها خواهان برقراری رابطه سالم با افغانستان هستند باید برای زمینه سازی آمدن یک حکومت مشروع بر سر قدرت، همکاری کنند. طالبان مشروع نیستند. جای بسیار تأسف است که استراتژی های شان در قبال افغانستان خیلی سطحی و غیر مسئوولانه است. بناً، روابط این کشور ها با طالبان خیلی یکجانبه بوده و افغانستان را بعنوان سرزمین معادن و ذخایر طبیعی می بینند تا استفاده کنند و این امر از جانب ما، غارت محسوب می شود.
رایان:
می گویید چینی ها دست به اعمار زیرساخت هایی زدند؟
مسعود:
نه. از اعمار زیر ساخت در افغانستان خبری نیست. اما می بینم که حضور دارند و دست به فعالیت هایی می زنند، شرم است، چین باید بداند در غیاب حکومت مشروع حضور و فعالیتاش در افغانستان قابل قبول نیست.
ادامه دارد…