سیاسی و اجتماعیتحلیل و تبصره سیاسی

مسعود؛ مسلمان اعتدال گرا یا افراطی التحریری

نویسنده: عمران مرزبان

احمد شاه مسعود از به‌نامترین فرماندهان جهاد افغانستان است. او مبارزه مسلحانه اش را با امکانات ناچیز از کوهای هندوکش آغاز کرد و مدت ۱۴ سال در مقابل ارتش شوروی سابق و نظام تحت حمایت آن در افغانستان مبارزه مسلحانه نمود. پس از پیروزی مجاهدین و ایجاد دولت اسلامی افغانستان به وزارت دفاع رسید. پس از بوجود آمدن تحریک طالبان، مسعود علیه این گروه تا آخرین لحظات عمرش مبارزه کرد و در نهایت به تاریخ ۹ سپتامبر ۲۰۰۱ توسط حمله انتحاری دو تن عرب که خود را گزارشگر معرفی کرده بودند، در خواجه بهاءالدین ولایت تخار به شهادت رسید. از مسعود به عنوان مردی با اراده، دیندار اعتدال گرا و مبارزی کم‌نظیر یاد شده است. لویه جرگه ۲۰۰۴ برای او لقب «قهرمان ملی افغانستان» را داد. با آنکه بیشتر از دو دهه از شهادت او می‌گذرد، اما کمبود او هر روز بیشتر از گذشته در میان هوادارانش حس می‌شود. بویژه در شرایطی کنونی که طالبان بار دیگر بر افغانستان حاکم گردیده اند. پس از شهادت مسعود، افراد و جریان‌های بسیاری تلاش کرده تا از نام و کارنامه او صاحب جاه و جلال و مقام و منصب شوند. در این میان اما جریان حزب التحریر – که از آن به عنوان شاخه نرم گروهای تروریستی یاد می‌شود – تلاش نموده تا اهداف خود را در میان هوادارانش با هدف مبارزه مسعود یکی بخواند. در مطلب حاضر به این موضوع می‌پردازیم و اینکه چقدر این روایت حزب التحریر درست است؟ آیا مسعود یک مسلمان میانه رو بود یا یک افراطی التحریری؟

حزب التحریر دقیقا در سال ۲۰۰۳ به افغانستان آورده شد. این حزب تلاش نموده تا نوجوانان را در سرزمین مقاومت بویژه میان تاجیک‌ها (جاییکه بیشتر مخالفین طالبان و القاعده نفوذ دارند) هدف قرار داده و از آنها سربازگیری کند. پس از برقراری دولت جدید در افغانستان بیشتر نزدیکان و یاران احمد شاه مسعود دنبال چوکی، مقام و منصب رفتند و کارنامه و ارزش‌های که مسعود به آن پابند بود را تا اندازه ای فراموش کردند. در چنین اوضاعی، حزب التحریر با استفاده از فرصت وارد افغانستان گردید تا زمینه ساز پیوستن نوجوانان به جریانهای افراطی و تروریستی شود. از آنجاییکه باشندگان این مناطق با طالب و القاعده حساسیت جدی دارند، این حزب تلاش کرده خود را دنباله رو احمد شاه مسعود جاه زند. کارنامه مسعود را تا اندازه ای تأویل نموده و او را مجاهد و مبارزی معرفی نموده که امروز حزب التحریر می‌خواهد.

نوجوانان احساساتی‌ای که از بی‌عدالتی‌های روزگار به تنگ آمده، به این فورمول ساده حزب التحریر که راه حل تمام ناهنجاری‌ها و چالش‌های جامعه اسلامی را ایجاد خلافت اسلامی می‌داند، باور کردند. این جوانان که سطح دانش و مطالعه شان اندک است، جز جزوه‌ها و رساله‌های چاپ شده توسط حزب التحریر، نوشته‌های مخالف را اصلا نمی‌خوانند چون باور دارند که آنچه را که حزب التحریر به خور شان می‌دهد، حقیقت محض است. تبلیغات حزب التحریر و تأویل کارنامه احمد شاه مسعود سبب شد تا تعدادی از نوجوان در افغانستان به آن بپیوندند. این موضوع را زمانی بیشتر متوجه شدیم که گروه طالبان در سال ۲۰۲۱ پشت دروازه‌های پنجشیر رسیده بودند و مردم پنجشیر آمادگی مقابله را می‌گرفتند؛ در این زمان افراد این حزب از داخل تبلیغات وسیعی به ضد جبهه مقاومت (به رهبری احمد مسعود) به راه انداختند و مردم را از مبارزه باز داشتند.

نوجوانان حامی حزب التحریر که بزرگان خانواده شان (پدران، کاکاها و …) سربازان احمد شاه مسعود بوده اند و او را هم‌چون یک مبارز بی‌بدیل، رهبر واقعی و قهرمان ملی کشور شان دوست داشتند، با یک تناقضی روبرو بودند که راه پدران را پیش گیرند یا راه حزب تازه واردی که با واقعیت‌های عینی جامعه و فرهنگ آن کاملا بیگانه است، اما زیر لباس دین خود را جاه زده و عضویت آن را وظیفه هر مسلمان آگاه می‌داند. اینجا بود که حزب التحریر دست به ابتکار جالبی زد که از یک سو این تناقض را در ذهن هوادانش از بین برد و از سوی دیگر شهرتش را بیشتر نمود. ابتکار این حزب این بود که تأویلی در کارنامه احمد شاه مسعود آورده و اهداف خود را با اهداف او یکی جلوه دهد. مسعود را یک مسلمان افراطی‌ای که خواهان ایجاد دولت [خلافت] اسلامی بوده، دشمنی دیرینه با غرب داشت، و برای ایجاد دولت اسلامی (دولت مورد نظر حزب التحریر) حاضر به هر نوع قربانی دادن بود، به معرفی گرفت. نوجوانان حامی حزب التحریر که نظر به فرهنگ حاکم در حزب التحریر، توان پرسشگری و کند و کاو بیشتر را ندارند، این فورمول ساده را پذیرفته و به اصطلاح تناقض در ذهن شان از بین رفت. امروز بیشتر هواداران حزب التحریر باور دارند که احمد شاه مسعود اگر زنده می‌بود، حامی حزب التحریر بود. یا بر عکس اگر حزب التحریر در زمان او در افغانستان می‌بود، او حتما آن را می‌پذیرفت. شاید بیجا نباشد که این ابتکار حزب التحریر را مشابه به عملکرد خوارج در صدر اسلام بدانیم.

به تازگی نوار دیداری ای از احمد شاه مسعود به نشر رسیده که در سال ۱۳۷۶ در ضیافتی که به شمول او، استاد ربانی، استاد خلیلی، مارشال دوستم، استاد محقق و دیگر بزرگان جبهه متحد در دره کیان (ظاهراً خانه سید منصور نادری) حضور دارند. در کنار جلسات رسمی، در بخشی از این ضیافت آوازخوانان محلی آهنگ می‌سرایند و مهمانان نه تنها اعتراضی نمی‌کنند، بل از ساز و آواز لذت می‌برند. بیشتر اعضای حزب التحریر که نظر به ارزش‌های این حزب هر نوع ساز و آواز را در اسلام حرام مطلق می‌دانند، با دیدن این نوار دچار تردید شدند. آنان بجای پذیرفتن این حقیقت که احمد شاه مسعود ساز و آواز را نه تنها که حرام نمی‌دانست، بل خودش آهنگ می‌شنید. او علاقمند صدای احمد ولی بود و باری در یکی از مصاحبه‌هایش گفته بود: «موسیقی احساسات درونی انسان را بر می‌انگیزد». آنان بجای پذیرفتن حقیقت و یا کندوکار درباره شخصیت و کارنامه او، به حاشیه پردازی پرداختند. از آنجایی‌که شنیدن موسیقی در باور این افراد حرام مطلق است، از سوی هم مسعود در باور آنها به عنوان یک رهبر ایده آل و هم‌سطح اولیا می‌باشد که (به اصطلاح گناه!) شنیدن موسیقی و اشتراک در بزم ساز و آواز توسط چنین شخصیتی بعید می‌باشد. جالب است این فراد در نخست استدلال شان این بود که نوار بریده شده و در حضور مسعود اصلا کسی آهنگ نخوانده است. پس از چندی که بریده شدن نوار غلط از آب درآمد، اینبار استدلال شان این بود که مسعود به احترام میزبان اعتراض نکرده و خاموشی اختیار کرده است. حتا نشر چنین نواری را در شرایط کنونی شیطنت آمیز خوانده، ادعا کردند که این نوار به هدف بدنام سازی و صدمه زدن بر شخصیت مسعود توسط شبکه‌های کفری و رسانه‌های وابسته به آنها به نشر رسیده است. همانند این هزار و یک دلیل دیگر بافتند، اما این نکته ساده را نپذیرفتند که مسعود با آواز خوانی و موسیقی مشکلی نداشت. صوفی مجید پنجشیری آوازخوان مشهور پنجشیری با آهنگ‌ها انقلابی اش انگیزه دهنده خوبی برای مجاهدین بود. سربازان مسعود در سنگر هایشان آهنگ‌های انقلابی صوفی مجید را – که با دمبوره و غیچک می‌نواخت – می‌شنیدند. بزم‌های ساز و آواز به وفور در دوره مسعود (جهاد و مقاومت) در مناطق زیر سیطره اش برپا می‌شد. در زمان مقاومت نگارنده بارها شاهد قرصک سرایی در محافل گوناگون در پنجشیر بوده است. اعضای حزب التحریر حاضر اند هر توجیهی را بپذیرند جز اینکه مسعود با ساز و آواز مشکلی نداشت و خودش نیز هراز گاهی آهنگ می‌شنید. چون این افراد ذهنیتی خشک دارند و تنها داستان‌های را باور می‌کنند که از آدرس حزب به خور شان داده می‌شود. حتا اگر این روایت‌ها افسانه‌ای بیش نباشند.

یکی از ویژگی‌های احزاب و جریان‌های افراطی این است تا پیروان‌شان را نسبت به جامعه بدبین سازند. حزب التحریر هم دقیقا همین کار را کرده است. امروز نوجوانان علاقمند به این حزب جز خود و دیگر اعضای این حزب، دیگر هیچ کسی را پیرو واقعی مسعود نمی‌دانند. تمام یاران، دوستانش را معامله‌گر، دزد، نوکر غرب، «چوچه غرب» و حامی سیکولاریزم می‌دانند، و تنها این حزب التحریر است که ارزش‌های مکتب مسعود را پاسداری و پاسبانی می‌کند.

از گفته‌های بالا می‌توان این‌گونه نتیجه گرفت که حزب التحریر همانند جریان خوارج در صدر اسلام، با تأویل در رأی، عملکرد و کارنامه مسعود، تلاش نموده تا نوجوانان احساساتی‌ای که از یک سو دارای دانش اندک اند و از سوی دیگر از ناملایمات روزگار و بی‌عدالتی‌های زندگی عقده بسیاری در سینه دارند، تلاش نموده تا مسعود را طوری به آنها معرفی کند که هدف اساسی مبارزه مسعود ایجاد دولت [خلافت] اسلامی بود. دقیقا همان چیزی که حزب التحریر در سر دارد. نوجوانان بی‌سواد یا کم سواد توسط این حزب هدف قرار گرفته و جذب این جریان شده اند. آنچه را که حزب التحریر به خور شان بدهد، طوطی‌وار آن را از بر کرده و بدون اندک مطالعه و پرسش، روز تا شام علیه مفاهیم مردم سالاری، سیکولاری، کثرت گرایی، انتخابات وغیره سخن گفته و رساله‌های خشک و خالی حزب التحریر را نشخوار می‌کنند. بی‌خبر از اینکه مسعود یک مسلمان میانه رو بود. او هم موسیقی می‌شنید و هم باورمند به انتخابات بود.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا