تحلیل و تبصره سیاسی

ویژه گی های رژیم طالبان؛

نویسنده: هارون بدخشانی

گروه طالبان از زمان  تسلط دوباره شان بر افغانستان، کارهایی را انجام داده‌اند که زنده‌گی را بر مردم  افغانستان تلخ کرده‌ است؛ از چگونه‌گی شکل دادن حکومت و انحصارگرایی مطلق تا مانع شدن دختران از رفتن به مکتب و وضع محدودیت‌ها برای دانش‌‌جویان در دانشگاه‌ها.

هر آبی را سرچشمه‌ای و هر شاخچه‌ را ریشه‌ای هست؛ با توجه به این‌که اعمال و رفتار طالبان ناشی از نوعیت رژیمی می‌شود که خود آن را در افغانستان ایجاد کرده و نسبت به آن خویشتن را متعهد می‌گیرند، بدین ملحوظ آنچه ایجاب می‌کند این است که ویژگی‌های رژیم حاکم طالبان در افغانستان با توجه به عمل‌کرد شان بررسی شود.

در این نوشتار به‌گونه واضح به ویژه‌گی‌های رژیم این گروه پرداخته می‌شود. 

طالبان گروه قومی و آمیخته با فرهنگ بدویت و قبیله‌ای اند که با کثرت‌گرایی فرهنگی و سیاسی، فرهنگ شهری و ارزش‌های انسانی عصر مدرن، سر ستیز دارند. این گروه نماینده‌ فرهنگ بدوی و سنتی جامعه عقب‌مانده قبیله‌ای‌اند تا نماینده فرهنگ شهری و انسانی.

طالبان با بینش منحط و بسته و در عین حال، فهم ناقص از دین و آموزه‌های شریعت اسلامی، افغانستان را به زندان تبدیل کرده‌اند و از همه می‌خواهند تا ذهن، فکر، فرهنگ، رفتار، کردار و سر و صورت‌شان را با آن‌چه این‌ها حق می‌پندارند، آراسته بسازند.

 رژیم طالبان قومی ولی با چتر دین و دینداری «دین ناشناخته‌ و خشن بدویت» در یک سال و ده ماه گذشته، خلاف روح دین و تعالیم عقلانی دینی، مکاتب دخترانه را بسته‌اند و مساجد و عبادت‌گاه ها را مبدل به مراکز تبلیغ افراط‌گرایی کرده‌اند و با اخراج استادان چیزفهم و روشن‌فکر از مراکز اکادمیک، دانشگاه‌ها را خالی از فکر و اندیشه کرده اند.

این گروه در دروغ‌گویی و خاک‌پاشی در چشم ملت و مردم روی ابلیس را سفید و دست شیطان را از پشت بسته است؛ در حالی که هفته‌وار بسته‌های میلیون دالری امریکایی‌ها را دریافت می‌کنند، ولی مبلغان و سخنگویان‌شان در رسانه‌های شنیداری و دیداری، امریکا را دشمن شکست‌خورده خطاب می‌کنند و خود را مجاهدین فاتح میدان.

 برجسته ترین ویژگی‌های رژیم گروه طالبان

الف: نامشروع بودن

اندروهیوود، استاد علوم سیاسی، که سابقه ۲۰ سال تدریس در دانشگاه‌های انگلستان را دارد، مشروعیت را به معنای اعلام قانونی بودن و در معنای گسترده، بر حق بودن معنا می‌کند و می‌گوید که این مشروعیت است که به یک نظم و یا فرمان خصلت اقتدار یا الزام را می‌دهد، و قدرت را به اقتدار تبدیل می‌کند.

در عصر حاضر، اما شناخته‌شده‌ترین تعریف رایج مشروعیت، تعریفی است که ‏ماکس وبر بیان کرده است. وی به این باور است که مشروعیت، مظهر پذیرش ذهنی‌ـ‌درونی قدرت‏ حاکم نزد افراد جامعه است؛ لذا مفهوم مشروعیت یعنی این‌که حاکم برای اعمال قدرت چه مجوزی دارد و مردم برای اطاعت و پیروی از حاکم چه توجیه عقلی و یا هم شرعی ارائه می‌دهد؟‌ حاکم بر چه مبنایی حق حاکمیت و اعمال قدرت سیاسی پیدا کرده و از کدامین منبع مشروعیت کسب کرده است؟

به همین دلیل مسأله مشروعیت‌یابی نظام‌های سیاسی در همه ادوار تاریخ برای حکومت‌ها و نظام‌های فرمانروایی(دینی یا غیر دینی) حایز اهمیت بوده است؛ طوری که حکومت‌های غاصب و غیرمشروع همانند رژیم طالبان نیز همواره در تلاش بوده‌اند تا به نوعی حاکمیت‌شان را از مشروعیت کاذب و دروغین در نظر عامه‌ مردم بیارایند و سلطه نامشروع‌شان را مشروع جلوه دهند.

آن‌چه طالبان در بحث مشروعیت نظام‌شان به آن تمسک ‌می‌جویند، نظریه «استیلا ، زور و غلبه» بر مراکز قدرت است. یعنی کسانی که قدرت جسمی و نیروی بدنی و روانی بیش‌تری دارند، حق خواهند داشت بر جامعه حکومت کنند و نیازی هم به رأی و رضایت مردم ندارند. این نظریه از طرف بعضی علمای اسلامی در یک وقت معین مطابق خواست زمامداران، خلاف شرع و دین و نیز خلاف عقل، وجدان بشری و ارزش‌های انسانی طرح شده است و دلیل شرعی هم در تقویت این دیدگاه ارایه نشده است.

به قول دکتر حسین بشریه، این طیف از علما نقشی به جز از استحکام بخشیدن پایه‌های قدرت پادشاهان نداشتند/ ندارند؛ بنابراین، رژیم گروه طالبان نه مشروعیت مردمی دارد و نه هم مشروعیت شرعی و دینی.

 ب: عدم موجودیت قانون

موجودیت قانون برای حیات و نظم اجتماع بشری، یک امر مسلم و انکار ناپذیر است. قانون، وظیفه‌ا‌ی جز برقراری نظم و تأمین عدالت در اجتماع را ندارد و در موجودیت قانون می‌توان عدالت را پاس داشت و از ظلم، استبداد، انحصار و خودکامه‌گی زمامداران بیمار، متعصب، خشونت‌پیشه و قبیله‌گرا جلوگیری کرد و به مظلومان و محرومان پناه‌گاه داد و از رشد ظلم و انارشیزم در جامعه جلوگیری کرد.

در عصر حاضر هیچ سرزمینی به استثنای «افغانستان» بدون قانون اداره و کنترل نمی‌شود؛ با در نظر داشت این‌که طالبان از رأس تا قاعده نماینده فرهنگ بدوی و قبیلوی‌اند و با قانون و قانون‌پذیری کاملاً بیگانه و سر ستیز دارند، پس می‌توان نظام بی‌قانون بودن این گروه را از استثناهای تاریخ بشر محسوب کرد.

 ج: قومی بودن

یکی از ویژه‌گی‌های برجسته رژیم طالبان قومی بودن آن است. با توجه به اینکه رهبری و سخنگویان این گروه همیشه این واقعیت را انکار کرده و می‌کنند و شعار فریبنده دین و شریعت، وحدت و اتحاد را سر می‌دهند؛ اما رویکرد مردمی‌شان بدتر و شدیدتر از سلف‌شان، عبدالرحمن خان، است و در دیگرستیزی روی گل‌محمد مهمند را سیاه تر و قبیح‌تر کرده‌اند.

از رأس تا قاعده همه مسئولان رژیم بربری و بدوی طالبان متعلق به یک قوم و گروه می‌باشد و در عین حال در حکومت تک‌گرایی و گروهی خود‌شان به شدت تصفیه قومی و برکنار کردن کارمندان بلندرتبه و پایین‌رتبه سایر اقوام جریان دارد و پشتون و طالب بودن به عوض شایسته‌گی و توانایی تبدیل به معیار استخدام در اداره‌های حکومت «امارت اسلامی»‌شان شده است؛ از طرف دیگر، رفتار فاشیستی‌شان در مقابل زبان فارسی و حذف و پایین کشیدن تابلوی‌های مشاهیر، شعرا و دانشمندان فارسی زبان از دیوارهای دانشکده زبان و ادبیات دانشگاه کابل و برای چندمین بار شکستن سنگ مقبره قهرمان ملی در پنجشیر و توهین کردن به بزرگان سایر اقوام، همه نشان‌دهنده قومی بودن رژیم این گروه در افغانستان است.

 د: بی‌سوادی و جهالت مسوولان

بارزترین و مصیبت‌آورترین ویژه‌گی رژیم این گروه جهل اکثریت قاطع رهبری و مسوولان‌شان نسبت به علوم عصری و حتی شرعی است. اکثر رهبران، وزیران، والی‌ها و ولسوال‌های این گروه را کسانی  تشکیل می‌دهند که اندک سواد ابتدایی خواندن و نوشتن را دارند و حتا در اجرای کوچک‌ترین مسأله و موضوع اداری در اداره‌های حکومتی به مشکل برمی‌خورند و در رسیده‌گی کردن به مشکلات اداری مردم ناتوان‌اند و ظرفیت و توانایی رسیده‌گی درست و به‌موقع را ندارند؛ در چنین حالتی، مردم در رسیده‌گی کاری و اداری‌شان در سردرگمی بسر می‌برند.

جهل همراه با تدین و زهد خشک طالبان در جامعه افغانستان مصیبت‌بار است و چه بسا این‌که هر خواست جاهلانه و خودخواهانه خویش را دینی و اسلامی می‌پندارند و  مردم را به پذیرش و به انجام آن با زور سلاح مجبور می‌سازند و هم در موارد آن‌چه خود حکومت داری می‌گویند، برای مردم و شهروندان درد سر ساز شده است و در بسا موارد به عوض حل و مرفوع کردن ضرورت و نیازهای مردم، برعکس ناآگاهی گروه طالبان سبب می‌شود تا بر مشکل شهروندان افزوده شود.

جهل، تحجر و دگم‌اندیشی و انعطاف‌ناپذیری آمیخته با فرهنگ بدوی و قبیله‌ای جامعه‌ی سنتی پشتون بن‌مایه اصلی این گروه می باشد و با حاکم شدن‌شان در کابل سبب بدبختی و درد و رنج بی‌شماری برای ملت و جامعه‌ ماتم‌زده افغانستان شده است.

 ه: بدگمانی به دیگران

یکی دیگر از مشخصات رژیم قرون وسطایی گروه طالبان بدگمانی نسبت به غیرخودی‌ها و سایر مردمی است که با این گروه همفکر و همراه نیستند. این گروه با تقسیمات خودی و غیرخودی و  دید سیاه و سفید، افغانستان را تبدیل به زندان کرده است که با کوچک‌ترین تردید و سوءظن، ده‌ها انسان بی‌گناه را به کام مرگ می‌کشاند.

با توجه به بدگمانی این گروه، در حال حاضر زندان‌های افغانستان پر از آدم‌های بی‌گناه، به ویژه مردمان تاجیک‌تبارِ ساکن شمالی و پنجشیر است که بی هیچ دلیل موجه و منطقی‌ای توسط افراد و مسوولان گروه طالبان گرفتار و زندانی شده‌اند و بدون هیچ‌گونه پاسخ‌گویی نسبت به سرنوشت زندانی‌ها، آنان را در شرایط وخیم و حالت نامعلومی قرار داده و بر خلاف تمامی دستورات قرآن و حدیث و ارزش‌های انسانی و حقوق بشری از ده ها انسان سلب آزدی و حیات کرده‌اند.

 و: تعامل غیرانسانی با اسیران و مخالفان

یکی دیگر از ویژه‌گی‌های گروه متحجر طالبان این است که با مخالفان سیاسی و اسیران جنگی در حالی‌که مسلمان و هم‌وطن‌شان‌ هستند، به‌گونه‌ای برخورد می‌کنند که درنده‌گان وحشی در برابر حیوانات جنگل نمی‌کنند.

کسانی‌که از زندان‌های این گروه رها شده‌اند، از تعذیب و شکنجه و زجرکشی زندانیان حکایت‌هایی می‌کنند که مو بر بدن راست می‌شود و گوش و هوش انسان توانایی شنیدن آن‌ها را ندارد. شاک دادن زندانیان با وسایل برقی، از پا آویزان نمودن، لت‌و‌کوب با کیبل‌های آهنین، ساعت‌های متوالی الی دو روز و سه روز بی‌خواب کردن، بیرون کشیدن ناخن‌های دست و پای، کَندن گوشت بدن با انبر و غیره از شکنجه‌هایی است که در زندان‌های طالبان انجام می‌شود.

بسا زندانیان پس از رهایی عقیم و به اختلالات عصبی و معلولیت‌های متنوع گرفتار شده‌اند که حتا در مواردی به مرگ آن‌ها انجامیده است.

دختران و زنانی که در جاده‌های کابل شعار آزادی سر می‌دهند، علاوه از اینکه خود‌شان را زندانی و توهین و تحقیر می‌کنند، در بسا موارد برادر، شوهر یا پدرهای‌شان را به زندان می‌افکنند و خطاب به ‌آن‌ها می‌گویند: شما غیرت، ایمان و وجدان دارید؟

فراتر از این‌که طالبان پروژه سازمان‌های استخباراتی منطقه است و ابزار دست قدرت‌های بزرگ بین‌المللی‌اند، کم‌سوادی و کج‌فهمی این گروه نسبت به شریعت اسلامی باعث شده است تا اصول و ارزش‌های دینی را با سبک زنده‌گی قبیلوی به اشتباه بگیرند و فهم‌شان از دین را درست و فهم دیگران را اشتباه بخوانند.

نمایش بیشتر

سیمرغ

سیمرغ یک نهاد فرهنگی و اجتماعی است که با اشتراک جمع کثیری از اندیشمندان، فرهنگیان و نویسنده‌گان در حوزه تمدنی و فرهنگی فارسی_ پارسی تشکیل گردیده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا