در تمامی این دوره ها، شخصیت های معروفی از تاجیک ها در علوم انسانی و طبیعی و علوم دینی تبارز کردند و آثار عظیم را به جا گذاشتند. برخی از آن ها عبارت بودند از:
بوعلی سینا، زکریای رازی، جلال الدین محمدبلخی، فردوسی طوسی، امام غزالی، امام ابوحنیفه، البیرونی، ابونصر فارابی، امام بخاری، جابر بن حیان طوسی، ابوسعید ابوالخیر، رودکی سمرقندی، ناصر خسرو، خیام نیشاپوری، نظامی گنجوی، عطار نیشاپوری، حافظ شیرازی، سعدی شیرازی، کمال خجندی، عبدالرحمن جامی، برادران جوینی، ابوزید بلخی، فرخی سیستانی، منهاج السراج جوزجانی، ابوعلی احمد بلخی، امام فخر رازی و غیره.
تضعیف و سقوط تاجیک ها در عرصۀ دولت و حاکمیت:
تاجیک ها در واقع پس از سامانیان و غوریان در عرصۀ دولت داری و دولت سازی به عنوان رهبر و محور دولت تضعیف شدند. با تجزیۀ خراسان در سه دولت شیبانی، صفوی و بابری و با اقتدار احمدشاه ابدالی از فرماندهان نادرافشار در خراسان، نقش تاجیک ها در مرکز و محور قدرت و دولت تضعیف شد و حضور آن ها در رهبری دولت و حاکمیت ها ناپدید گردید. هر چند که تاجیک ها در تمام دوره ها و سده های رهبری خانواده های غیر تاجیک، به خصوص در دورۀ خراسان اسلامی محروم از قدرت نبودند و نقش و حضور گسترده و پر رنگ در اقتدار دولتی داشتند. به ویژه از لحاظ فرهنگی و اداری نقش بسیار برجسته در بدنۀ قدرت ایفا کردند. علی رغم آن، تاجیک ها پس از تجزیۀ خراسان و تشکیل دولت ابدالی یا درانی نتوانستند رهبری اقتدار سیاسی و دولت را به دست بگیرند.
پس از تجزیۀ دولت خراسان و در تمام سالها و سده های اخیر، جابجایی های تباری، تصرف مناطق و تغییر نام اماکن و مناطق بدون مقاومت تاجیک ها انجام می شود. هیچ شورش و مقاومت جدی برای دست یابی به قدرت سیاسی و تصاحب دولت از سوی جوامع تاجیک در افغانستان واقع نشد. حتی تاجیک ها خود را مستحق و شایستۀ حکومت کردن نمی بینند و نمی دانند، هر چند که در جنگ و شمشیر، مهارت و شجاعت نشان می دهند. مثلاً در جنگ دوم با انگلیس ها وقتی انگلیس ها را در شمال کابل و شمالی شکست می دهند، عبدالقادر اوپیانی از فرماندهان و رهبران آن ها منتظر آمدن امیر و امیر زادۀ محمدزایی و یا سدوزایی می باشد. او در سکه های که ضرب می زند، می نویسد:
می کنم دیوانگی تا بر سرم غوغا شودسکه بر زر می زنم تا صاحبش پیدا شودو قتی صاحبش امیر عبدالرحمن می آید، او را به پادشاهی برمی گزیند.
چرا چنین شد؟
پرسش اصلی و بسیار مهم این است که تاجیک های دولت ساز و مدنیت ساز که این همه دولت و خانوادۀ حکومت گر و آن همه عالم و دانشمند در حوزۀ وسیع و بزرگ جغرافیایی آریانا و خراسان داشتند، چه شد که یکباره ضعیف و منزوی گردیدند و از رهبری و محور اقتدار و حاکمیت ناپدید شدند؟
عامل انزوا و تضعیف تاجیک ها در دسترسی به رهبری و محوریت اقتدار سیاسی و دولت طی سده های اخیر در جغرافیای وسیع حوزۀ خراسان به شمول فرا رودان بصورت کل، و بصورت خاص در افغانستان در دو عامل خارجی و داخلی قابل مطالعه بررسی است:
الف – عوامل خارجی:
بریتانیا و روس ها، عوامل خارجی تضعیف و سقوط اقتدار فرهنگی و سیاسی تاجیک ها:
بدون تردید دو قدرت استعماری بریتانیا و بعد روسیۀ بلشویک و کمونیست به عنوان عوامل خارجی نقش بسیار اصلی در تضعیف و راندن تاجیک ها از قدرت و حاکمیت و تضعیف زبان و فرهنگ آن ها، به خصوص زبان فارسی دری به عنوان زبان مادری و اصلی تاجیک ها داشتند. هر دو دولت استعماری، تاجیک ها، زبان و فرهنگ مسلط تاجیک ها را در حوزۀ جنوب آسیا و آسیای میانه مانند دو تیغ یک قیچی، قطع کردند.