تحلیل و تبصره سیاسی

روس ها و تاجیک ها

محمد اکرام اندیشمند

وقتی در سال 1922 قانون اساسی اتحاد شوروی تصویب شد، مناطق آسیای مرکزی که ترکستان روسی نام گرفته بود به استثنای بخارا و خیوه به عنوان جمهوری خود مختار سوسیالیستی جزو جمهوری سوسیالیستی فدراتیف روسیه قرار گرفت. سپس در مارچ سال 1924 طرح ادغام جمهوری خلق بخارا و خلق خوارزم  به اتحاد شوروی عملی شد. بر مبنای این طرح، مرز بندی های جدید سیاسی و جغرافیایی با تشکیل جمهوریت های سوسیالیستی جداگانه در کشور اتحاد شوروی با نام و هویت های ملی در جهت گویا حل عادلانۀ مسئله ملی بوجود آمد. اما در این راه حل و تقسیم بندی مرزها، تاجیک ها نه تنها به عدالت نرسیدند که قربانی  بی عدالتی روسهای بلشویک شدند.

تاجیک ها نخست به عنوان یکی از ملت های ساکن در این حوزه از داشتن نمایندگان رسمی و ممثل اراده و مطالبات خود در کمیسیون موظف بر سر تشکیلات و تقسیمات جدید ملی و اداری محروم شدند. سپس اگر عناصری از تاجیک ها به عضویت کمیسیون در آمدند، به جای دفاع از حقوق تاجیک ها در مباحث و تصمیمات کمیسیون، دیدگاه نمایندگان دولت شوروی را بیان می کردند و خود را بلشویک تر از بلشویک های روسی نشان می دادند.

در قدم بعدی جمهوری خود مختار تاجکیستان در چهارچوب جمهوری سوسیالیستی ازبکستان تشکیل شد. شهرهای بخارا، سمرقند، ترمذ، اندیجان، وادی سرخان دریا، فرغانه و غیره شهر ها و مناطقی که اکثراً تاجیک نشین بودند، از جمهوری تاجیکستان بیرون ماندند. به خصوص شهر بخارا که اکثریت باشندگان آن تاجیک ها بودند، مرکز فرهنگی و سیاسی تاجیک ها شمرده می شد، از قلمرو تاجیکستان منتزع گردید. و این، در واقع جدا کردن سر تاجیک ها از بدنشان بود که برخی از نویسندگان و نخبگان فرهنگی تاجیک در ماوراءالنهر آن را، “تبر تقسیم” خواندند.

در تقسیم بندی جدید آسیای مرکزی بخش شرقی بخارا به تشکیل جمهوری تاجیکستان اختصاص یافت و یک دهکدۀ کوچک به نام دوشنبه که کمتر از صد نفر جمعیت داشت، پایتخت آن معرفی گردید. تاجیک ها در شهر های اصلی شان در بخارا، سمرقند و ترمذ زیر فشار قرار گرفتند تا از هویت ملی و زبان خود صرف نظر کنند. سال های بعد تاجیک ها در ازبِکستان مجبور شدند تا خود را در تذکره تابعیت یا شناسنامه، ازبیک بنویسند. تعلیم و تربیه و آموزش به زبان فارسی یا زبان تاجیکی در میان جمعیت تاجیک های ازبکستان ممنوع شد. مکاتب و دانشگاه های تاجیکان مسدود گردید. سپس جمهوری تاجکستان در اکتوبر 1929 به جمهوری جداگانه سوسیالیستی شوروی ارتقا یافت.

  • انگلیس ها و تاجیک ها:

دولت بریتانیا یا انگلیس ها در قرن 19 که از سوی مشرق و جنوب بسوی افغانستان پیش آمدند، نیز برخورد مشابه همچون روسیۀ تزاری و روسیۀ بلشویکی در برابر تاجیک ها داشتند. انگلیس ها از همان آغاز ورود، افغانستان را کشور و سرزمین با هویت قومی می دیدند و حتی نام خراسان را به افغانستان که از سوی باشندگان این سرزمین به شمول پشتون ها عنوان می شد، نادرست می پنداشتند و نمی پذیرفتند. در حالی که عبدالحی حبیبی(1984 – 1910) نویسنده و مورخ معاصر افغانستان می نویسد:

«مردم افغانستان مخصوصاً پشتو زبانان کوچی وقتی که  از مساکن خود در ولایات  ننگرهار و پختیا( پکتیا) و غزنی و قندهار در زمستان بسوی شرق حرکت می کنند و در آنجا از سرزمین های کوهستانی خود به مراتع  تاریخی قدیم در وادیهای دریای سند پای می نهند چون مردم  بومی از وطن اصلی شان بپرسند گویند از خراسان آمدیم و در وادی پیشین بین هند و باغ و قلعه سیف الله تا کنون جایی بنام خراسان کاکر نامیده می شود که وسعت شرقی این نام را می رساند.»(جغرافیای تاریخی افغانستان، اثر عبدالحی حبیبی، چاپ کابل، بنگاه نشارتی میوند سال 1378، ص316)

اما جنرال استورات الفنستون که در راس هیات انگلیسی در اکتوبر 1808 به دربار شاه شجاع کابل می رود و بعداً کتاب سلطنت کابل را نوشت با نام خراسان برغم آنکه می گوید ساکنان این سرزمین، کشور خود را خراسان می خوانند، مخالفت می کند. او می نویسد:«نامی که توسط ساکنان سرزمین بر تمام کشور اطلاق می شود خراسان است اما واضح است که به کار بردن این نام درست نیست؛ از یکسو تمام سرزمین افغانان در محدودۀ خراسان داخل نیست و از سوی دیگر در بخش مهم آن ایالت، افغانان ساکن نیستند.»

از سوی دیگر اولین بار در مکاتبات و معاهدات رسمی با دولت های خارجی، واژه افغانستان را “لارد اکلند” زمام دار هند برتانیایی در نامۀ خود به عنوانی شاه شجاع در آگست 1838 میلادی(جمادی الاول 1204 هجری قمری) بکار برد.

انگلیس ها در تمام دوران استعمار بریتانیا که دولت انگلیسی هند را تا 1947 در شبه قاره هند تشکیل دادند، در جهت تضعیف تاجیک ها در افغانستان عمل کردند. سیاست آن ها از دوران استعمار و سلطۀ استعماری شان بر شبه قاره هند، دخالت و پیشروی بسوی افغانستان تا سال 1919 و بعد از آن تا اکنون در رابطه با افغانستان، با دیدگاه و رویکرد معطوف به حاکمیت قومی، تدوین و استوار گردید. آن ها سپس این سیاست را به وارث و جانشین سیاست های استعماری خود، ایالات متحده امریکا منتقل ساختند. تبعییت از این رویکرد و سیاست انگلیس ها و وارث سیاست های استعماری شان امریکایی ها در حوادث سلطنت حبیب الله ککانی و محمدنادرشاه ، دولت مجاهدین و امارت طالبان و حکومت پسا طالبان، به روشنی قابل مشاهده و مطالعه است.

نمایش بیشتر

سیمرغ

سیمرغ یک نهاد فرهنگی و اجتماعی است که با اشتراک جمع کثیری از اندیشمندان، فرهنگیان و نویسنده‌گان در حوزه تمدنی و فرهنگی فارسی_ پارسی تشکیل گردیده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا