بخش چهارم
گستره معنایی 10: خراسان چونان اسطوره و تاریخ؛
خراسان به عنوان سرزمین تاریخی از روزگاران طولانی جزء اسطورههای دینی و غیر دینی و تاریخ بوده است، برخی از این تلقیهای اسطورهیی و تاریخی از خراسان به قرار زیراند:
الف: خراسان در اسطورههای حضرت نوح علیه السلام؛
در روایت دینی از تاریخ زندگانی بشر عقیده بر آن است که نوح علیه السلام پدر ثانی بشر است، و پس از طوفان نوح، این پسران او بودهاند که به اعمار زمین در مناطق مختلف آن پرداختهاند.
أبو محمد عبد الله بن مسلم بن قتيبة الدينوري (المتوفى: 276هـ) در کتاب «المعارف» مینویسد: «برخی در حرم فرودآمدند، برخی به شام، از میان آنها عمالقهاند، امتهایی که در سرزمینهای گوناگون پراگنده شدند، از میان آنان فرعونهای مصر و جبابرهاند، از میان آنها پادشاهان فارس و اهل خراساناند، برادر آنها أمیم بن لاوذ بن إرم بن سام بن نوح به سرزمین فارس فرود آمد. نژادهای فارسی همه از فرزندان اویند (المعارف، ج1، ص 28).»
ب: خراسان در اسطورههای ذوالقرنین؛
ذوالقرنین دز اسطورههای مطرح روایت دینی تاریخ است. او چونان شاه جهانگیر دانشمندان را فراخوانده تا مصداق او را بجویند، هر کی از ظن خویش و با استنادهای خود مصداق تاریخی از او دادهاند.
در کتاب «المنتظم فی التاریخ الملوک والأمم» آمده است که هنگامی که ذوالقرنین از سرکوب ستمگران برگشت، قصد سرزمینهای خراسان کرد، هنگامی که به رود بلخ رسید، به کار آن پرداخت …. (المنتظم فی التاریخ الملوک والأمم، ج1، ص 299). سپس کارنامههای او را شرح داده که در خراسان چی کارها کرد و سپس به سراندیب رفت و … نیاز دیده نشد که در این مقاله آورده شوند.
ج: خراسان در اسطورههای بنی اسرائیل؛
بنی اسرائیل از اقوام تاریخی مهم روزگارند. اسطورههای آن ها به یمن دیانت یهودی و مسیحی و همچنان قرآن کریم عالمگیر شده است، چی این که در روایات و تاریخی اسلامی پدیدهٔ بنام «اسرائیلیات» سرکشیده است.
جمال الدين أبو الفرج عبد الرحمن بن علي بن محمد الجوزي (المتوفى: 597هـ) نویسندهٔ کتاب «المنتظم في تاريخ الأمم والملوك» مینویسد: «حسن گفت: حضرت سلیمان علیه السلام در کوههای بیت المقدس صبح میکرد، از آنجا به اصطخر (منطقهٔ در فارس) پرواز میکرد، سپس از اصطخر پرواز میکرد و در قلعهٔ «خراسان» که آن را قلعهٔ سلیمان میگفتند، شب میکرد (المنتظم فی التاریخ الملوک والأمم، ج1، ص 151).»
د: خراسان در اسطورههای ایرانی؛
ایران سرزمین بزرگ تاریخی است. همچون دیانت و تمدن به آن نگاه شده است. اسطورههای ایرانی از اسطورههای معروف تاریخ بشر است. مسعودی مینویسد:« فارسیان و پادشاهان آنها به هر علت با پادشاهان ترک جنگهایی داشتند و این جنگها را «بیکار» یعنی «پیکار» نام گذارده بودند، که به معنا جهاد کردن میباشد، و با امتهای دیگر نیز جنگها داشتند. پیکارهای رستم بن دستان و إسفندیار در سرزمینهای خراسان، سجستان و زابلستان بسیار معروف است (التنبیه والإشراف، ج1، ص 82). آشنائی بیشتر با این اسطورهها در شهنامه فردوسی بسیار لذت بخش است و نوستالژی خراسانی تولید میکند.
هـ: خراسان در اسطورههای اسکندر؛
روایات فتوحات جهانگیرانهٔ سکندر مقدونی سراسر تاریخ بشر را به خود مشغول داشته است. این روایات در تاریخ ایران زمین و خراسان زمین نیز معروف است. خراسان در این فتوحات از جایگاه بلند برخوردار بوده است. در کتاب « الأخبار الطوال» آمده است که سکندر دوازده شهر آباد کرد: اسکندریه در سرزمین مصر، شهر نجران در سرزمین عرب، شهر مرو در سرزمین خراسان، شهر جی در سرزمین اصفهان، شهری در ساحل بحر که صیدودا نام داشت، شهری در سزمین خراسان بنام جروین، شهری در سزمین چین بنام قرنیه و دیگر شهرها در سرزمین روم (الأخبار الطوال، ص 39).
و: جایگاه خراسان در تاریخ ساسانیان؛
تاریخیترین روایت ایران و خراسان از ساسانیان شروع میشود، در تاریخ ساسانیان خراسان از جایگاه بلند برخوردار بوده است، به طوری که یکی از چهار حصه قلمرو آنها به شمار میرفته است. در واقع میتوان گفت که ساسانیان نام رسمی خراسان را گذاشته بودند و از جمله معماران خراسان به شمار میروند.
در کتاب «المنتظم فی التاریخ الملوک والأمم» آمده است: «برخی از دانشمندان گویند که خراسان از «خر» نام شمس گرفته شده است، یعنی مطلع الشمس یا آفتاب برآمد. مرز خراسان از دامغان تا کنار رود بلخ و عرض آن از مرز زرنج تا مرز گرگان، و شهرهای بزرگ آن عبارت از: نیشاپور، مرو، هرات، بلخ اند. از مرز یا ناحیهٔ عراق نخستین شهر آن نیشاپور است که آن را شاپور ذوالأکتاب بنا کرده بود (المنتظم فی التاریخ الملوک والأمم،ج1، ص 136).»
ز: جایگاه خراسان در فتوحات اسلامی؛
خراسان در فتوحات اسلامی از آن جایگاه بلند برخوردار است که کوفه برای ایران (سرزمینهای فارس) داشت، خراسان این چنین جایگاه را در فتح ماوراء النهر داشت. عبد الشافى محمد عبد اللطيف نویسندهٔ کتاب « السيرة النبوية والتاريخ الإسلامي» مینویسد: «زمانی که از فتح سرزمینهای ماوراء النهر توسط مسلمانان سخن زده میشود، شایسته است که به شکل کوتاه از نظریهٔ عام فتح اسلامی و از فتح ایران (سرزمینهای فارس) به صورت خاص سخن زده شود. زیرا لشکرهای فتح اسلامی که به فتح ماوراء النهر رفتند، هما نا از سرزمین خراسان (شمال شرق ایران) حرکت کردند که به مرکز یا پایتخت اصلی برای فتح ماوراء النهر تبدیل شده بود. همین نقش را بصره و کوفه در فتح ایران داشتند (سیرة النبویة والتاریخ الإسلامی، ص 255 ). این عصر را تا برآمدن سلسله شاهی خراسانیان میتوان انگاشت.
ح: تاریخ سلسلههای شاهی خراسانی؛
تاریخ سلسلههای شاهی خراسانی، بسیار شکوهمند و پر از فراز و نشیب است، در اینجا فقط به ذکر نام سلسلههای فارسی، ترکی، گورگانی و پشتونی بسنده می¬شود.
طاهریان (207 – 259)، صفاریان (247 – 393)، سامانیان (261 – 395)، غزنویان (344 – 583)، غوریان (1148 – 1215)، سلجوقیان (429 – 552)، خوارزمشاهیان (491 – 616)، آل کرت یا کرتیان (643 – 783)، گورگانیان (1526 – 1858)، صفویان (907 – 1135)، شیبانیان (1500 – 1599)، افشاریان (1163 – 1796)، هوتکیان (1709 – 1738) ابدالیان (1747 – 1826).
هدف از یادآوری این سلسلهها این بوده که برخی بر کل خراسان، برخی بر قسمت از خراسان حکومت فرمانروایی داشتهاند.
گستره معنایی11: خراسان چونان جغرافیای سیاسی تاریخی؛
خراسان از دوران اسطوره تا تاریخ، به عنوان یک جغرافیای سیاسی مطرح بوده است، در اینجا در دانش جغرافیایی دروه های گوناگون ، موقعیت خراسان به بررسی گرفته میشود.
الف:خراسان در سیاست جغرافیایی و جیوپولیتیک فارسیان قدیم؛
قدرتهای بزرگ طراحان نقشههایی جغرافیاییاند، فارسیان به عنوان یکی از بزرگترین قدرتهای جهان، جهان را به هفت اقلیم تقسیم کرده بودند، خراسان در جزء هشتم إقلیم سوم آن قرار داشت. ابن خلدون مینویسد: «نهر جیحون مبدأ آن بلخ است، که در جزء هشتم از إقلیم سوم قرار دارد. آنجا چشمههای فراوان قرار دارد که از آنها رود¬های بزرگ پدید میآیند و از جنوب به طرف شمال میروند، به سرزمینهای خراسان میریزند ، سپس به سوی سرزمینهای خوارزم به جزء هشتم إقلیم پنجم سرازیر میشوند (تاریخ ابن خلدون، ج1، ص 62).
ب: خراسان در دانش جغرافیای فارسیان و نبطیان؛
امپراتوریهای فارسی یا ایرانی از بزرگترین امپراتورهای تاریخ بشر است. این امپراتوری از بهر سلطه و هژمون شان برجهان سیاست جغرافیایی و جیوپولیتیک جهان را به خواست خود تعریف کرده بودند.
أبو الحسن على بن الحسين بن على المسعودي (المتوفى: 346هـ) نویسنده کتاب « التنبيه والإشراف» مینویسد: «ما ذهبت اليه الفرس والنبط في قسمة المعمور من الأرض وتسميتهم مشارق الأرض وما قارب ذلك من مملكتها خراسان وخر: الشمس فأضافوا مواضع المطلع اليها والجهة الثانية وهي المغرب خربران وهو مغيب الشمس والجهة الثالثة وهي الشمال باخترا والجهة الرابعة وهي الجنوب نيمروز وهذه ألفاظ يتفق عليها الفرس والسريانيون وهم النبط (التنبیه والإشراف، ج1، ص 28)؛ روش فارسیان و نبطیان در تقسیم آبادانیهای زمین این است که آن را به «مشارق الأرض» تقسیم کرده اند و مملکت (پادشاه نشینی) که به آن نزدیک است، خراسان است. «خر» به معنای آفتاب است، جایگاه های برآمدگاه را به آن افزودهاند، خراسان شده است، به معنای آفتاب برآمد. جهت دومی عبارت از مغرب است،که آن را (فارسیان) «خربران» گویند. این عبارت از آفتاب نشست است. جهت سوم شمال یا باختر است. جهت چهارم جنوب است که نیمروز است. این مصطلحات مورد اتفاق فارسیان، سریانیان یعنی نبطیان است.
ج: خراسان در سیاست جغرافیایی یا جیوپولیتیک محمد رسول الله صلی الله علیه وسلم؛
مردان بزرگ سیاست و دولت، خود جیوپولتیک و جغرافیایی سیاسی جهان را تعریف میکردهاند. حضرت محمد رسول الله صلی الله علیه وسلم به عنوان یک پیامبر دولتمرد و بنیانگذار تمدن اسلامی، به جغرافیای سیاسی و جیوپولیتیک جهان، نگاه ویژهٔ خود را داشته است.
محمد بن علي ابن القاضي محمد حامد بن محمّد صابر الفاروقي الحنفي التهانوي (المتوفى: بعد 1158هـ) در فرهنگ معتبر «موسوعة كشاف اصطلاحات الفنون والعلوم» به نقل از کتاب «لطائف أشرفی» آورده است که: «إنّ النبيّ صلى الله عليه وسلم قد قسّم العالم إلى قسمين: نصف شرقي ونصف غربي، ومن العراق النصف الشرقي كما أن بلاد خراسان والهند والتركستان وسائر بلاد الشرق داخلة في العراق، ومن الشام النصف الغربي ويشمل الشام ومصر وسائر بلاد الغرب؛ حضرت رسالت پناه صلى الله عليه وسلم عالم (جهان)را دو قسم كرده نصف شرقي ونصف غربي واز عراق نصف شرقي خواسته چنانچه خراسان و هندوستان و تركستان و سائر بلاد شرقي در عراق داخل اند و از شام نصف غربي خواسته چون شام و بلاد مصر و سائر بلاد غربي (موسوعة كشاف اصطلاحات الفنون والعلوم، ج1، ص 88).
این نقل نشان میدهد که حضرت محمد رسول الله چونان پیامبر سیاست شناس، به جهان نگاه سیاسی داشته و جهان را به دو نیمهٔ غربی و شرقی، تقسیم کرده است. همچنان که امروزه جهان به چهار نیمکرهٔ غربی، شرقی، جنوبی و شمالی در دانش جغرافیا تقسیم شده است. در جیوپولتیک حضرت محمد رسول الله، خراسان در نیمهٔ شرقی آن قرار داشته است.
د: خراسان نزد جغرافی دانان مسلمان؛
المطهر بن طاهر المقدسي (المتوفى: نحو 355هـ) نویسنده کتاب « البدء والتاريخ» مؤرخ و جغرافی دان بزرگ مسلمان در ذیل مدخل « خراسان» مینویسد: «طوله من حد الدامغان إلى شط نهر بلخ وعرضه من حد زرنج إلى حد جرجان ومدنها الكبار أربع نيسابور ومرو وهراة وبلخ ثم فوق بلخ إذا لم يعبر النهر ممالك منها طخارستان وختل وشغنان وبذخشان إلى حدود الهند من نحو باميان وإلى حدود تبت من نحو وخان وإن عبرت النهر أداك إلى الصغانيين من الترمذ إلى نخشب وكميذ وراشت تتاخم بلاد الترك الخرلخية ومن قبلهم يجيئهم الماء(البدء والتاریخ، ج4، ص 79)؛ درازای آن از مرز دامغان تا کنارهٔ رود بلخ، و پهنای آن از مرز زرنج تا مرز جرجان یا گرگان است. شهرهای بزرگ آن چهار اند: نیشاپور، مرو، هرات، بلخ، سپس فراتر از بلخ ، در صورتیکه رود (آمو) عبور نشود در آنجا ممالک (پادشاه نشینهای) طخارستان، ختل (ختلان) ، شغنان و بدخشان تا مرزهای هند جهت بامیان و تا مرزهای تبت از جهت واخان، و اگر رود (آمور) را عبور کنی به صغانیان ترمذ تا نخشب و کمید وراشت میرسی که با سرزمینهای ترکام خرلخی پیوست میشود و از آنجا آب فرود میآید.
گستره معنایی 12: خراسان چونان کشور پادشاه نشین؛
امروزه در میان دولت (State) و مملکت یا پادشاه نشین یا کشور شاهی (Kingdom) در علوم سیاسی فرق میگذارند. دولت مدرن، پدیدهٔ متأخر است، اما مملکت یا پادشاه نشین یا کشور شاهی تاریخی به درازای سیاسی شدن انسان و تشکیل حکومت توسط انسانها دارد.
از آنجائی که خراسان از سرزمینهای بسیار اسطورهئی و تاریخی به شمار میرود، در کتب تاریخ از آن به «مملكة خراسان » یا «کشور شاهی خراسان» یاد شده است.
أبو الحسن على بن الحسين بن على المسعودي (المتوفى: 346هـ) در کتاب «أخبار الزمان ومن أباده الحدثان، وعجائب البلدان والغامر بالماء والعمران» زیر عنوان « ذكر مملكة خراسان» یعنی «باب کشور شاهی خراسان» به شکل مستقلانه یاد میکند و از سلسلههای که بر آن فرمانروایی و شاهی کرده اند یاد میکند: «فاما ملوك خراسان مثل الصغد وغيرهم» (أخبار الزمان، ص 101 – 102)؛ اما پادشاهان خراسان مانند صغدیان و دیگران.
تا زمانی که سلسلههای شاهی به شکل امپراتوری زیست سیاسی داشتهاند، خراسان سرزمین آنها بوده است. در دوران اسلامی از طاهریان، صفاریان، سامانیان، غزنویان، غوریان، سلجوقیان، مغلویان، صفویان، هوتکیان و آخرین آنها ابدالیان میتوان یاد کرد.
در دوران تشکیل دولتهای مدرن است که نام خراسان توسط استعمار انگلیس و استعمار تزاری روس از پهنهٔ جغرافیایی سیاسی جهان برداشته شد.