داستان
-
فرشتگان و مگسها
نعمت فضلی در یک شب بسیار گرم و ملتهبِ تابستانی وقتی از دستشویی دوباره به اتاق خواب برگشت، بهروی تختخواب…
بیشتر بخوانید » -
اولین باری که فهمیدم عاشق ادبیات هستم
اولین باری که فهمیدم عاشق ادبیات هستم چهارم ابتدایی بودم و در روستایی پشت کوه بلند مانشت زندگی میکردم. یادم…
بیشتر بخوانید » -
سیری گذرا در داستان نویسی افغانستان
بخش سوم انیس و نخستین بیانیه ادبیات داستانی افغانستان در نوشتۀ قبلی دربارۀ زندگی انیس و رمانوارۀ ندای طلبۀ معارف…
بیشتر بخوانید » -
سیری گذرا در داستان نویسی افغانستان
بخش دوم خمسه اولیه در نوشتۀ قبلی درباره آغاز روند داستاننویسی مدرن افغانستان و رمانواره جهاد اکبر گفتیم. اکنون میپردازیم…
بیشتر بخوانید » -
سیری گذرا در داستان نویسی افغانستان
بخش نخست جهاد اکبر داستاننویسی مدرن افغانستان با نشر رمانواره جهاد اکبر مولوی محمدحسین پنجابی در سال 1298 هجری خورشیدی…
بیشتر بخوانید » -
لحظاتی که سالار خويش را کفن کردم
چشم انداز تاريک بود و هوا غمگرفته و غبارآلود. هليکوپتر با صدای يکنواخت و تکانهای اندک راه میپيمود و صدای…
بیشتر بخوانید » -
و اینهم آن خاطره
مدتی بود با “هفتهنامۀ کابل” کار میکردم. هرچند من مانند چند جوان دیگر، خبرنگار معمولی در آن هفتهنامه بودم، اما…
بیشتر بخوانید » -
قصههای زندان مخوف طالبان
سیمرغ به به نقل از خبرگزاری مقاومت: زندانهای گروه طالبان از نظامیان پیشین، فرهنگیان، هنرمندان، خبرنگاران و کنشگران اجتماعی…
بیشتر بخوانید » -
فریاد عشق در ازدحام شلیکها
آفتاب به افق میرسد. اواخر تابستان است و هوای گرم در ارتفاعات کوه، هنگام بالا رفتن عرق زیادی از…
بیشتر بخوانید » -
حالا ظلم اسم دیگری دارد: امارت
در مسیری پر پیچوخم به پیش میرویم. دره و جنگل را پشت سر گذراندهایم و حالا به یک کوتل مرتفع…
بیشتر بخوانید »