معرفی شخصیت ها

آمر صاحب پنجشیر

عبدالحفیظ منصور

در نبرد آب و آتش همیشه پیروزی از آب است، 18 سال تمام آمر پنجشیر بودن سنگینی کاری را نشان می‌دهد،که این مرد صبور و متحمل به سر رسانید، با اتفاق و بدون رنجش کسی، با دعا و تکبیر همگانی. چه سعادتی بالاتر از این است که در حیات در دیده مردم جای داشته باشی، و پس از مرگ  دعای خیر مردم بدرقه راهت باشد.

برای شکست ارتش قهاری هم‌چون ارتش سرخ چنین مردانی در کار است ، آرام ، مطمین،  بی غوغا، با قلبی آرام و پر از ذکر و یاد خدا. رهبری و مدیریت یک قوم آزاده، سلحشور، سرکش، مانند پنجشیر چه استعداد و پایداری شگفتی  می‌طلبد، که آن ظرفیت نصیب عبدالمحمود دقیق شده بود.

 او بود که در دشوارترین سال‌ها قرارگاه‌ها را مدیریت می‌کرد، میان مجاهدان‌ِ پر از خشم و کین ناشی از جنگ هماهنگی برقرار می‌داشت. در میان شان هم‌سویی ایجاد می‌داشت، به نیازمندی‌های شان باتمام وجود رسیدگی می‌کرد، گاهی که دستش تهی می‌بود در کنار هم‌سنگرانش زار زاری می‌گریست.

وجود سارنوال دقیق در آمریت پنجشیر یک هدیه‌ی الهی بود، وقتی شعله‌های جنگ زبانه می‌کشد، قبل از هرچیز قانون و مقررات شکسته می‌شود، آن که سلاح در دست دارد، بر محیط خود حکومت می‌کند، در چنین فرصتی، حق قربانی می‌شود و صدای مظلوم به جایی نمی‌رسد، پنجشیر مجاهدان سربکف و فرماندهان ناموری داشت، ولی وجود یک تن بعنوان حقوق‌دان و با تجربه در امر دادگستری نیاز اساسی بود. او بود که با فهم و دانش حقوقی اش نه گذاشت، حق قربانی شود و سلاحی که دروازه‌های عدالت را بگشاید، به اسباب ظلم و وحشت بدل گردد، نقش و سهم سارنوال دقیق، دقیقا از زاویه‌ی برقراری مقررات و دفاع از حق برجسته و انکارناپذیر، کاری که از عهده دیگران ساخته نبود.

هیچ انسانی از خودخواهی و خودنمایی تهی نیست، ولی پاره‌ی از انسان‌ها که از امداد غیبی برخوردار اند، و سرسری نهان با حضرت حق دارند، شب روند و خود نمایی شان را در حضور حضرت حق می‌کنند، و در میان خلق خدا، ساده اما محتشم و با شوکت‌تر ظاهر می‌شوند. همگان دیده اند، هنوز کسی آن روزها را فراموش نکرده است، که فرماندهان دبدبه‌هایی برخود می‌ساختند، به شمار دستیاران شان به  در چپ و راست، اضافه می‌کردند، آمرصاحب پنجشیر مگر تار و بودش را از جای دیگر سرشسته بودند، پاره‌ای از عطر فروردین و جرعه‌ای هم از کوثر، بی اعتنا به محافظ و کش و فش دنیا، غرق ادای مسوولیت جهادی خودش بود، بی‌تفنگ و بی‌محافظ، مگر این خصیصه‌ی اندکی است، چند تا از این‌گونه انسان‌های بهشتی سرشت می‌شناسی؛ ‌آمر جبهه پنجشیر باشی، هزاران فرد مسلح زیر دست داشته باشی، حاکم بر وضعیت هم باشی، بی‌ریا و بی‌تکلف زنذگی کنی، شان و شوکت دنیوی تورا وسوسه نکند!

مکتب دیده‌های فراوانی را می‌شناسم، همین‌که چند صباحی درس می‌خوانند، با سنت‌های بومی و عرفان اسلامی می‌گویند، و راه خود را از آن جدا می‌کنند. آنچه، عبدالمحمود دقیق را وزنه‌ی بیش‌تر بخشید این که، در عین تحصیل و کسب دانش مسلکی، آراسته با سنت‌های اسلامی استوار باقی ماند، و قلبش در گرو مولانا جلال الدین محمد بلخي باقی ماند. عرفان اسلامی را با جهاد اسلامی در آمیخت، نکته‌های صوفیانه را با راز های نظامی و استخباراتی در درون خویش پیوند داد و از آن دنیایی گسترده و دوست داشتنی ساخت، که باعث عزت بیشتر خودش و سربلندی هم‌سنگرانش گردید.

تا آن‌جایی که من آگاهی دارم، عبدالمحمود دقیق با لاف زدن بیگانه بود، در حالی‌که یک مجاهد عادی گاهی به وجد میاید و از قهرمانی‌های خود یاد می‌کند. کلمات ناتراش و رکیک به زبانش جاری نمی شد، از همین بابت او عنوانی “امر صاحب پنجشیر” را یافت و هر کسی  که به ملاقات او می رفت، با خرسندی از نزد او بیرون می شد، زیرا او  شخصیت مجاهد، امری دانشمند، انسان فرزانه و مودب، حکیمی صوفی مشرب و وارسته ملاقات می‌کرد، کم‌ترين چیزی که از این ملاقات نصیب هر کس می‌شد، ادب و فروتنی بود،که ازاو می‌آموخت. اوشهرت اش را در آمریت جبهه پنجشیردر دشوارترین وضعیت بدست آورد، و محبوبیتش را در ساده زیستی وتواضع اش.

از رهگذر شخصیت شناسی، انسان‌ها را به سه دسته تقسیم کرده اند: یک دسته کسانی اند که ظاهرشان درشت و باطن‌شان نرم و هم‌وار است.

دسته دوم آنهایی اند که ظاهرشان بسیار نرم است، ولی باطن‌شان بسان صخره‌ها محکم و نفوذ ناپذیر  می‌باشد. استاد ربانی و عبدالمحمود دقیق از این‌گونه بودند، گویی میان جوالی پنبه فولادی گذاشته باشی. دسته سومی شامل کسانی می‌شود، مانند کدو، درون و بیرون شان یکی است.

شخصیت فرهنگی، عرفانی، آمر صاحب پنجشیر، از جبهه، سیمای معتدل و چند پهلوی ارایه داشت، اشخاصی با گرایش‌های مختلف: علمای دینی، دانشگاهیان، روشن فکران، فرماندهان جهادی، متنفذین احساس راحت می‌کردند، و آمرصاحب پنجشیر این استعداد را داشت که با هریکی با درستی کنار آید و به قناعت شان بپرازد.

اگر احمد شاه مسعود (رح) بافراغ خاطر در شمال کشور در پی تأسیس وتوسعه‌ی شوری نظار بر آمد، در پنجشیر به وجود وکاردانی شخصیتی همچون عبدالمحمود دقیق باور کامل داشت. او را امین می دانست و از این بابت جبهه پنجشیر دغدغه‌ی به  خود را نمی داد .او به حیث یک پایه با اعتبار و ستون استوار در آن سال ها عمل کرد ،و این عملکردها بود  که پیروزی چشمگیری برای مجاهدین در پی آورد.

 هر کس معیاری برای برسی آشخاص دارد، معیار من در شناخت شخصیت‌ها این است که به خانواده‌ی طرف می نگرم، که در چی حال و احوالی قرار دارند. با زبانی وادای واژه‌هایی  نمی‌توان جایگاه اصلی کسی را ارزیابی گرد، در این میدان اشخاص حراف و عوام فریب از همه گویی سبقت می‌ربایند. وقتی با این ترازو آمرصاحب پنجشیر را وزن می‌شود ، وجود خانواده‌ی نیکو سرشت چه برادران و  چه پسران گواهی بر این می‌دهد گه ایشان آن چه در جمع می‌نمودند، در خفا و در جمع خانواده نیز بودند، در غیر آن طی  نمی‌توانست بی اثر باقی بماند، ما بر خود می‌بالیم، که چنین امری داشتیم، خودش آن ، خانواده اش این! خداوند درجات رفع نصیب شان کند.

منصور

29دلو/بهمن1402

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا