معرفی کتاب

اسلام و نو گرایی سیاسی در افغانستان

نویسنده: عبدالحفیظ منصور

اسلام ونو گرایی سیاسی در افغانستان، نوشته«اولیویه» روا نویسنده فرانسوی است که توسط ابولاحسن سرومقدم ترجمه شده است.

این اثر یکی از بهترین آثار در مورد جهاد مردم افغانستان می باشد، که از دید جامعه شناسانه نگارش یافته است. مولف، دارای گواهینامه ی کارشناسی ارشد در مورد افغانستان می‌باشد و برای تحریر این کتاب 5 بار به ولایات مختلف افغانستان سفر نموده و بسیاری مسایل را از نزدیک مشاهده کرده است.

اولیویه روا در این اثر مدعی است، که مردم افغانستان از نظر فرهنگی همان گونه که با مارکسیسم ضدیت دارند، با دولت نیز مخالف اند ( 25) . او می‌گوید، جامعه سنتی افغانستان نه تنها موافق و همراه دولت نیست، بلکه بصورت قطب مخالف آن می باشد. ( 34)
به باور نویسنده، قبایل متعدد و طوایف گوناگون این سرزمین را تنها اسلام است، که متحد و یکدست ساخته است، و این عامل یگانه، مرجع و پشتیبان مردم می‌باشد.
در این اثر به گرایش‌های مذهبی و تعدد قومی و فرهنگی به خوبی پرداخته شده ولی در فرجام چهار طبقه را در میان مردم مهم و اثر گذار می‌خواند، که عبارتند از: 1- علمای سنتی دینی 2- پیروان طریقت 3- اسلام گرا ها 4- سران قبایل.
در افغانستان قوانین شرعی و قواعد پذیرفته شده‌ی قبایلی، هردو جاری است، و در مناطق قبایلی جنوب افغانستان رسوم و و قواعد قبایلی ارجحیت دارد. به‌گونه‌ی مثال، شریعت اسلامی برای اثبات زنا 4 شاهد عینی را شرط می‌داند، ولی در پشتونوالی تنها«پیغور»کفایت می‌کند. شریعت اسلامی سهم زنان را در میراث معین ساخته است، اما در پشتونوالی زنان از میراث محروم اند. مهریه در شریعت اسلامی بعنوان قدردانی از زنان مطرح است، ولی قبیله نشینان پشتون آن را بحیث قیمت و بهای زن فهم می‌دارند. طلاق بحیث یک راه حل در اسلام مطرح است، اما در سنت قبایلی طلاق وجود ندارد، و حتی زنی که شوهر خود را از دست می‌دهد، خود نیز مانند سایر متاع به نزدیک‌ترین کس متوفی تعلق می‌گیرد. ( 63)
علمای سیاسی در عرصه‌ی سیاسی حرفی برای گفتن ندارند (80) با وجودی که نویسنده یک کارشناس توانا است، به نظر من او در حالی که بنیادگرایی و اسلام گرایی را از هم جدا می‌داند، ولی در ارائه‌ی مشخصه‌های آن‌ها توفیق چندانی نداشته است.
وقتی سخن از توصیف سران تنظیم‌های جهادی می‌رسد، جمعیت اسلامی، حزب اسلامی (حکمتیار) و حزب اسلامی(خالص)را اسلام‌گرا می‌خواند. از جبهه‌ی نجات ملی، محاذ ملی و حرکت انقلاب اسلامی بعنوان احزاب سنت‌گرا یاد آوری می‌دارد. مولف، در این اثر نشان می‌دهد، که شیفته‌ی استاد برهان الدین ربانی است و او را دارای پایگاه وسیع اجتماعی و سیاسی میان واسطه و آگاه به اوضاع و احوال کشور معرفی می‌کند. از فرماندهان مشهور جمعیت اسلامی مانند احمد شاه مسعود، محمد اسماعیل خان، استاد عبدالقادر ذبیح الله به خوبی یادآوری می‌دارد و کارنامه‌های آن‌ها را با جزئیات شرح می‌دهد. به زبانی می‌توان این اثر را دفاعیه جمعیت اسلامی خواند، که به قلم یک پژوهش‌گر اروپایی نوشته شده است. نفوذ و برتری جمعیت اسلامی را زاده‌ی دو عامل می‌داند یکی اندیشه و جهان بینی استاد ربانی، به گونه‌ای ایشان را به نقطه‌ی تقاطع سه شبکه قدرت در افغانستان که شامل علمای دینی، اسلام‌گرا و متصوفه می‌باشد تبدیل نموده است. عامل دوم، در استعداد و توانایی فرماندهان متعلق به جمعیت اسلامی که در گوشه و کنار افغانستان جبهاتی را ایجاد و رهبری می داشتند، وابسته است. در این کتاب، بصورت تقریبی بیشتر استدلال‌های سران جمعیت اسلامی را در مورد حزب رقیب شان، حزب اسلامی (حکمتیار) می‌توان بخوبی مشاهده کرد و بصورت حیرت آوری آن همه را در این کتاب می‌توان مشاهده کرد. برای خواننده جالب این است که چطور سران جمعیت اسلامی قادر شده اند، تا یک محقق سرشناس را به قناعت برسانند. من فکر می‌کنم که کتاب الیویه روا در معرفی جمعیت اسلامی افغانستان در غرب نقش مهمی ایفا کرده باشد. او در باره حزب اسلامی حکمتیار چیزی می‌نویسد که به باور من بسیار مبالغه آمیز است، استراتژی حزب عبارت است از احتراز از درگیری مستقیم با شوروی‌ها و برپایی پایگاه‌های مستحکمی چون قرارگاه در این کتاب علت تعدد احزاب جهادی را در بیم و هراس پاکستان می‌داند، که آن کشور از این بابت نگران بود، که در صورت عدم پیروزی مجاهدین افغانستان، مبادا بسان جبهه ی آزادی بخش فلسطین باعث درد سر برای آن کشور گردند. ( 194)
مهمترین فصل کتاب،«جنگ و جامعه »نام دارد، که در آن از تحولات اجتماعی ناشی از جنگ سخن می‌گوید، به عقیده‌ی نویسنده‌ی کتاب، جنگ 4 تغییر عمده را در ساختار اجتماعی افغانستان بمیان آورده است، و آن‌ها عبارتند از:

  • علمای دینی را به عرصه‌ی سیاست کشاند، و از انزوا بیرون آورد، به آن‌ها اعتبار و شهرت اجتماعی بخشید. ( 237) قبل از جهاد علمای دینی مقام فرودستی داشتند و در ردیف کسبه کارانی هم‌چون سلمان، گلکار، کلال و بافنده قرار داشتند از این رو در قبایل جنوبی حق اشتراک در جرگه‌های قومی را نداشتند و در مشرق بعنوان مشاور در جرگه شرکت می‌جستند، نه به حیث رای دهنده
  • جای قوانین و سران قبایل را فرماندهان جنگی گرفت. آن‌ها با نشان دادن مهارت‌های جنگی شان شهرت و پول بدست آوردند، و رهبری محلات را از دست متنفذین سابق گرفتند. (237)
  • جنگ‌ها به کوچ رویی ممانعت ایجاد کرد، از این رو شمار کوچی‌ها اندک گردید، و بسیاری از آن‌ها در مناطق زمستانی شان مسکن گزین شدند. ( 261)
  • جنگ باعث آوارگی میلیونی مردم افغانستان شد. میلیون‌ها تن به بیرون از کشور و میلیون‌ها تن دیگر بخاطر جنگ‌های مداوم در قراو قصبات، به شهرها نقل مکان کردند.

این کتاب که یک منبع کم نظیر در نوع خود می‌باشد، مطالب مفیدی در مورد قرائت‌های اسلامی، پایگاه‌های هریک از تنظیم‌های جهادی و شیوه‌ی رهبری آن‌ها دارد. به نظر من، نویسنده در بسا موارد به مطالبی خوبی پرداخته، که در عین مفیدیت به اصل مساله که همانا نوگرایی سیاسی است. بی ربط به نظر می‌آید، از جانبی نویسنده نتوانسته بر پایه‌ی آن‌ها، پیامدهایی اجتماعی آن را نشاندهی کند.

  • نقص و کاستی عمده‌ی این اثر آن است، که مترجم بسان فراوان مترجمان ایرانی در نسبت دقیق اسامی اشخاص و اماکن به اشتباه رفته است، بر این اساس می‌توان گفت که کتاب را برای بسیاری در افغانستان دور از فهم ساخته. به گونه‌ی مثال:
    مرنجانی – منجانی

مرزهی‌ها – کرزی‌ها
زبان پشتون – زبان پشتو
ابواب جمعی – ارباب جمعی
امیر حبیب الله کلکانی – بچه سقاو
خان بدون دستخوان وجود ندارد –   خان بدون دسترخوان وجود ندارد
گهیض – گهیح ( بامداد )
دانشکده الهیات – دانشکده شرعیات
خواجه ها از اعقاب خلیفه دوم عمر – خواجه ها از اعقاب خلیفه اول ابوبکر صدیق ( 65)
گوجار – گوجر
کنار – کنر
پیر تگار – پیر تگاب
کوه صفی – کوه صافی
شملی – شمالی
هدای ملا – هه ملا
سبغت الله – صبغت الله مجددی
نور الله مت – نور الله عماد
عبدالرحمن نیازی – عبدالرحیم نیازی
غلام ربانی آتش – غلام ربانی عطیش
مددی، در شرعیات کابل درس نداده تنها یک سخنرانی کرده است (112)
غلام نیازی – غلام محمد نیازی
نجرو – نجراب
حکمتیار اهل بغلان است – اهل کندز است ( 121)
سلطنت فقط از آن خداست – حاکمیت از آن خداست . ( 127)
برج متل – برگ متال
کورشهای سواد آموزی – کورس های سواد آموزی
چاخچرانی – چخچرانی
محاذ ملی – مهاز ملی
حفیض الله امین – حفیظ الله امین
پل شرخی – پل چرخی
قبیله خوجیانی – قبیله خوگیانی
سید جگلان – – سید جگرن ”
جگرن معادل سرگرد”
موغور – مقر
برک زهی ها – بارکزی ها
یک دادگاه بدوی – یک دادگاه ابتدایی (241)
فرخر- فرخار
کپیسه – کاپیسا
پهلوان انور – پهلوان احمد جان
اولسوالی – ولسوالی – ولس در ترکی به معنای مردم
ری جنگ – ری جند

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا