ایران و طالبان؛ فراز و فرودهای روابط ایران و طالبان (۱۹۹۵-۲۰۲۱)
نویسنده: عبدالله فرزان
ایران و طالبان؛ فراز و فرودهای روابط ایران و طالبان (۱۹۹۵-۲۰۲۱)
قسمت دوم
پیشینه روابط ایران و طالبان
افغانستان بخشی از سرزمین هایی است که به لحاظ تاریخی و فرهنگی در گستره سرزمین های ایران تاریخی و فرهنگی قرار میگرفته ودر قرون ۱۸ و۱۹ میلادی، به تدریج در پی سیاست های حائل سازی انگلستان میان هند و سرزمین های مجاورش، از ایران تجزیه گردید. پیش از آن این سرزمین همواره بخشی مهم از خراسان بزرگ را که خاستگاه بسیاری از بروندادهای فرهنگ ایرانی بود، در بر می گرفت. این سرزمین ها تا پیش از جدایی در میان ایرانیان بخشی از خراسان به شمار می آمد و بخش هایی از آن نیز به «کابلستان» شهرت داشت. اطلاق عنوان «افغان»- که نام تیره ای از قوم پشتون ساکن در این سرزمین بود- تنها در سال های پس از جدایی این سرزمین ها رواج و رسمیت یافت( مجتهد زاده، ۱۳۸۱).
ناگفته پیداست که به سبب وجود پیوندها و پیوستگی های کتمان ناپذیر فرهنگی، سیاسی، جغرافیای و اقتصادی، میان سرزمین افغانستان با ایران، در تمامی سال های بعد از پارچه و تقسیم شدن ایران بزرگ، نیز روابط و مناسبات پیوسته ای میان دو کشور وجود داشته است. اما در میان تمامی سطوحی که روابط دو کشور در آن جاری بوده، روابط درسطح سیاسی به میزان زیادی وابسته به نقش و حضور عوامل بیرونی یعنی قدرت های بزرگ با حضور منطقهای یا فرا منطقهای بوده است. با توجه به جایگاه «پیرامونی» دو کشور ایران و افغانستان در نظام بین الملل، بدیهی است که نمی توان بدون توجه به نقش قدرت های بزرگ که در موقعیت «کانونی» در نظام جهانی واقع اند، به بررسی روند روابط سیاسی دو کشور پرداخت. دو کشورایران و افغانستان از علقه ها و پیوندهای عمیق تاریخی، فرهنگی، قومی و مذهبی برخوردار می باشند. دو کشور تا سال ۱۲۷۵ق. یک کشور محسوب میشدند. در سال مذکور منافع استعمار پیری عنی انگلیس اقتضا کرد که باید افغانستان از خاک ایران جداشده و بین ایران و هند حایل شود. آنچه در تفکیک سیاسی افغانستان از ایران تأثیرگذاربود است، ترفندهایی استعمار انگلیس برای تضعیف سرزمین یگانه مردم افغانستان و ایران بوده است. لذا درزمان ناصرالدین شاه با انعقاد قرارداد پاریس انگلیس به هدف خود رسید و کشور افغانستان استقلال پیداکرد «انعقاد قرار داد ۱۲۷۵ق. در پاریس منجر به استقلال افغانستان از ایرانگردید( فرهنگ، ۱۳۸۰: ۷۱۳).
روابط دوکشور از زمان جدایی تا سال ۱۳۵۷ فراز ونشیب هایی داشته است ودر مجموع روابط دوکشور به صورت کم رنگ بوده است. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران روابط شکل دیگری بخود گرفت و حضور ایران درصحنه افغانستان بیشتر گردید. از آنجائیکه موضوع تحقیق حاضر مشخص و مختصر در رابطه به چگونگی روابط ایران با طالبان می باشد، لذا سعی می شود تا از کلی گویی، حاشیه روی و پراختن بیشتر به روابط تاریخی دو کشور جلوگیری شود و در مسیر و هدف پژوهش به روابط ایران با افغانستان در کنترل و اداره طالبان بحث و بررسی به گونه اجمالی صورت بگیرد.
روابط ایران با طالبان( ۲۰۰۱-۱۹۹۵) واگرایی
اختلافات داخلی و جنگ های خانمان سوز داخلی، مردم افغانستان را در بحران شدیدی قرار داده بود، و افغانستان در آتش جنگ گروه های مخالف دولت اسلامی به رهبری استاد برهان الدین ربانی میسوخت. در چنین موقعیتی بود که؛ آمریکا، عربستان و پاکستان که هر کدام به منافع خویش چشم دوخته بودند در صدد سازماندهی گروه طالبان برآمدند که در حوزه های علمیه پاکستان مشغول به تحصیل بودند وافکار شان پراز اوهام وخرافاتی که از محمد بن عبدالوهاب به ارث مانده بودند، شده بود. درسال ۱۹۹۴نیروی طالبان وارد افغانستان شدند و در ۲۱ نوامبر شهر قندهار را به تصرف خویش در آوردند. طالبان در ابتدای ورود به افغانستان با استقبال نسبتاً خوبی مردم مواجه شدند، چرا که مردم ازیک سو از جنگ وناامنی خسته شده بودند و گمان می کردند که طالبان بتواند به جنگ داخلی پایان دهند و صلح و امنیت را بوجودآورند، از سوی دیگر مردم افغانستان که به شدت مقید به دین ودستورات شرع مقدس می باشند و طالبان که خود ادعای طالب علم بودن را داشتند وخواستار اجرای قوانین شرعی بر کشوربودند، لذا طالبان با پیشروی سریعی مواجه شدند، و دیری نپایید که ماهیت واقعی گروه طالبان متحجر روشن وآشکار گردید ومردم از آنها متنفر شدند.( مادرسون، ۱۳۷۹).
جمهوری اسلامی ایران اوایل ورود طالبان به افغانستان که ماهیت واقعی طالبان فاش نشده بود واکنش قابل توجهی نسبت به طالبان نشان نداد اما پس از مدتی وقتی چهره حقیقی طالبان آشکار گردید وافکار متحجرانه و ضد شیعی آنها نمایان گشت جمهوری اسلامی احساس خطر کرد، لذا بطور جدی در صحنه تحولات افغانستان حضوریافت وحمایت های خود را از دولت رسمی افغانستان( دولت اسلامی به رهبری برهان الدین ربانی) بیش از پیش افزایش داد. بعد از حمله طالبان به کنسولگری ایران در مزار شریف وکشتن دیپلمات ها وخبرنگار ایران تیرگی روابط ایران وطالبان به اوج خود رسید؛ به حدی که احتمال حمله ایران به افغانستان ودخالت مستقیم نظامی دور از انتظارنبود و ایران برای این امر در آمادگی کامل بسر می برد. این تیرگی روابط مدتی ادامه داشت وجمهوری اسلامی تمامی روابط خویش رابا طالبان قطع کرده بود تااینکه منافع ایران اقتضا کرد که تا حدی به طالبان نزدیک شود چرا که در غیر این صورت افغانستان جولانگاه رقیب ایران در امورافغانستان یعنی پاکستان می شود. لذا یک هیئت از طرف طالبان به سرپرستی رئیس اتاق های تجارت طالبان به ایران سفر کرد و راه ترانزیتی اسلام قلعه نیز بازشد « این اقدام غیرمنتظره ی ایران، در سطح بین المللی موجب بهت و حیرت شد وعده ای آنرا دلیل دیگری بر بی برنامگی ایران در مورد افغانستان دانستند ولی در حقیقت این اقدام ایران ضربه ای بسیار محکم اقتصادی بر پاکستان بود که تاقبل از این اقدام ایران، بازارهای افغانستان را به صورت انحصاری در اختیار خود داشت(کریمی پور، ۱۳۷۹: ۱۹۰).
ایران در مدت ۵ سال سلطه طالبان هرگز آنهارا برسمیت نشناخت چرا که حمایت از طالبان با اهداف و منافع مادی ومعنوی ایران سازگاری نداشت برای اینکه ایران حدود ۹۵۰کیلومترمرز مشترک باافغانستان دارد و هرگونه ناامنی و هرج ومرج در افغانستان می تواند تأثیر نامطلوبی بر امنیت ایران بگذارد به گفتهی برخی از صاحب نظران « افغانستان برای ایران منبع ثروت یابی وتأمین امنیت ملی مستقیم نیست بلکه نظارت وکنترل حداقل مناطق مرزی با افغانستان اهمیت امنیتی دارد. نزدیک بودن گروه طالبان به پاکستان که رقیب اصلی ایران در صحنه افغانستان محسوب میشود ونیز روحیه ضد شیعی طالبان که از قتل عام شیعیان در افغانستان هویدا بود، نشانه های قرارداشتن طالبان درجهت مخالف اهداف ومنافع ایران بشمار می روند. همچنین حکومت اسلامی که طالبان مدعی آن بودند با روح و آموزه های اسلام ناسازگار بود. آنها یک چهرهی کریه ،زشت ،حامی خشونت و… از اسلام ارائه کرده بود که مخالف هرگونه ترقی و پیشرفت است. « شریعت در قرائت طالبان، مؤلفهی از برداشت های سطحی از دین، رسوبات قبیلهی عنعنوی و اقدامات عامیانه و فرهنگی وراثتی بود و باشریعت اصیل، کرامت انسانی و خرد بشری فاصلهی فراوان داشت( قالیباف، ۱۳۷۷). درحالیکه حکومت اسلامی که درایران وجود داشت هم از حیث تئوری وهم عملی نقطه مقابل اسلام طالبانی بود. لذا برسمیت شناختن طالبان وحمایت از آنها بر خلاف اهداف، منافع و نقش جمهوری اسلامی ایران بود. بدین ترتیب جمهوری اسلامی در این دوره همواره حمایت های مادی و معنوی خویش را متوجه دولت رسمی افغانستان وجبهه متحد کرد تا آنها بتوانند گرو متحجر وضد شیعی را شکست داده و از صحنه افغانستان خارج کنند. اگرهم در برخی موارد منافع ایران اقتضا کرده که باطالبان روابط برقرار کند ،این روابط منحصر درحد تجاری بوده است.
روابط ایران با طالبان طی بیست سال اخیر(۲۰۲۱-۲۰۰۱) همگرایی
بعد از کشته شدن چند دیپلمات و یک خبرنگار ایرانی در سال ۱۹۹۸ در شهر مزار شریف و بروز تنش بین طالبان و ایران، ملا عمر، رهبر این گروه با فرستادن پیامی طالبان و ایران را مسلمان و برادر و امریکا را دشمن مشترک خواند. این پیام نه تنها کمکی به بهبود رابطه طالبان و ایران نکرد بلکه عملا جمهوری اسلامی ایران را واداشت تا در تجهیز، انسجام و تمویل جبهه ضد طالبان نقش اساسی ایفا کند. بعد از حادثه یازدهم سپتمبر ۲۰۰۱ و فروپاشی رژیم طالبان در نتیجه حمله آمریکا و متحدین این کشور به افغانستان، بیشتر طالبان از ولایات غربی و جنوب غربی افغانستان دوباره به اردوگاههای مهاجرین مقیم ایران رفتند و به خانوادههای خود پیوستند. در اوایل، جمهوری اسلامی ایران با وجود اختلافات با آمریکا، در قبال قضایای افغانستان نقش سازنده داشت و از تعیین بعضی از متحدان این کشور در مقام های کلیدی کابینه موقت جمهوری اسلامی افغانستان احساس راحتی کرد. ایران همزمان به یکی از پایگاه های امن برای بعضی از اعضای طالبان و خانواده های این گروه تبدیل گردیده بود و در عین حال ایران با گسترش فعالیتهای نظامی طالبان در ولایات همجوار با این کشور، به طالبان اجازه داد تا در وهله اول برای جلب و جذب جنگجویان از میان مهاجرین افغان دفاتر غیررسمی در زاهدان و مشهد باز کند و این فرصت بدست آمده را به عنوان فرصت تاکتیکی برای ایجاد مزاحمت به نیروهای ائتلاف بینالمللی در حیاط خلوت امنیتیاش در داخل خاک افغانستان استفاده کند و حتی در بسا موارد جهت تسهیل حملات طالبان به تاسیسات نظامی همچون میدان نظامی شیندند و پروژه های عمرانی مثل سد سلما در هرات، سد بخشآباد در فراه و سد کمال خان در نیمروز و بعضی موارد دیگر کمک تسلیحاتی کند( نبیل:۱۴۰۱).
در سالهای ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲ روابط جمهوری اسلامی ایران و طالبان وارد مرحله جدیدی گردید. هیاتی از طالبان به ریاست سید طیب آغا، مسئول سیاسی این گروه در سفری به تهران خواستار گشایش دفتری برای طالبان در تهران شد. در همین سال، معضل خشونتهای مسلحانه چندین ساله بین اقوام «طوری و بنگش» که پیرو مذهب شیعه هستند با طالبان و دیگر اقوام سنی مذهب در منطقه «کرم» و منطقه «پارهچنار» پاکستان با وساطت سازمان اطلاعاتی این کشور، آی اس آی، و سپاه پاسداران ایران از طریق قونسلگری این کشور در پیشاور حل شد و در پی آن کوتاه ترین راه عبور و مرور و تدارکات بین دو منطقه در پاکستان، وزیرستان و کرم اجنسی و چهار ولایت/استان در افغانستان؛ پکتیا، خوست، لوگر و ننگرهار باز شد. با باز شدن این مسیر کوتاه و استراتژیک، طالبان و «شبکه حقانی» موفق شدند در این ولایات و همچنین کابل و میدان وردک حملات شان را علیه نیروهای ائتلاف و نیروهای امنیتی افغانستان افزایش بدهند(حسینی فرد:۱۴۰۱).
این سالها اوج تنش بین آمریکا و ایران بود. حمایتهای سپاه قدس از طالبان از حالت مخفی شکل آشکار را به خود گرفت. با آنکه حکومت وقت افغانستان تلاش میکرد تا توازن در سیاست خارجیاش را بین ایران منحیث همسایه و آمریکا منحیث متحد راهبردی حفظ کند، اما ایران هیچوقت به این موضعگیری افغانستان توجه نکرد. ریاست عمومی امنیت ملی آن وقت افغانستان چند بار اسناد انکارناپذیر و مستند از تجهیز و تمویل طالبان و دیگر فعالیتها و مداخلات سپاه قدس ایران را به شورای امنیت ملی وقت افغانستان و ریاست جمهوری این کشور ارایه کرد. اما سیاست دولت افغانستان در آن زمان این بود که نباید با دو همسایه همزمان در تنش باشیم و ترجیح داده میشد موضوع مداخلات ایران رسانهای نشود و از مجراهای دیپلماتیک حل و فصل شود. جمهوری اسلامی ایران اما بدلیل اختلافات با امریکا تلاشهای جمهوری اسلامی افغانستان را نادیده میگرفت. حتی باری برخلاف عرف معمول دیپلماتیک، محمود احمدینژاد (رئیس جمهور وقت ایران) با لحن هشدارآمیز به حامد کرزی رئیس جمهور وقت گفته بود «همشهریانتان که در اطراف پایگاههای نظامی آمریکا زندگی میکنند جهت مصئون ماندن از حملات احتمالی ایران به این پایگاهها، باید خانههایشان را ترک کنند.» براساس اطلاعات، زمینه برقراری اولین تماسها و ارتباط بین بعضی از سران طالبان و مسکو هم با وساطت جمهوری اسلامی ایران صورت گرفت و در نتیجه پبامهای حسننیت بین ملا اختر محمد منصور، رهبر آن وقت طالبان، و روسیه تبادل شد. (نبیل:۱۴۰۱).
همزمان بر پایه اطلاعات دریافتی در آن زمان، سپاه قدس برای تمویل (کمک مالی) طالبان «دهلیز مصئونی را برای قاچاق مواد مخدر (هروئین) در مرزهای ایران و افغانستان ایجاد کرد» که بر مبنای همان اطلاعات این سپاه از این طریق و منابع مالی مرتبط با آن، برای تمویل جنگهای نیابتی در منطقه و بعدا برای تشکیل گروه فاطمیون استفاده کرد. سهم دادن بعضی از سران طالبان در تجارت صادرات تیل (نفت) افغانستان از دیگر روشهای بود که جمهوری اسلامی ایران برای تمویل طالبان از آن استفاده میکرد(ایزدپناهی:۲۰۲۱). پس از امضای قرار داد امنیتی بین افغانستان و آمریکا و اوج گرفتن فعالیتهای داعش در سوریه و عراق و ظهور شاخه خراسان داعش در منطقه از جمله در افغانستان به رهبری عبدالروف خادم در ولایت/استان هلمند افغانستان در سال ۲۰۱۵، نزدیکی و همکاری ایران با طالبان وارد مرحله تازه شد و مراودات عمیقتر گردید. در سال ۲۰۱۵، رهبر آن وقت طالبان، ملا اختر محمد منصور به تهران سفر کرد. رفت و آمد اعضای طالبان به ایران به مرور زمان بیشتر شد و فعالیت دفاتر طالبان در تهران، مشهد و زاهدان گسترش یافت. براساس اطلاعات، ملاقاتهای طالبان با نماینده های استخبارات روسیه در تهران به یک روند معمول تبدیل گردید. این گسترش روابط و بلند پروازی های اختر منصور به مزاج ظاهرا پاکستان سازگار نبود. سرانجام اختر منصور پس از عبور از مرز ایران به پاکستان در سال ۲۰۱۶، براساس اطلاعات آی اس آی پاکستان، در حمله امریکا در بلوچستان پاکستان کشته شد. اما کشته شدن او هیچ آسیب جدی به روابط طالبان و جمهوری اسلامی وارد نکرد( کاوه؛ ۱۴۰۰).
با آغاز مذاکرات بین آمریکا و طالبان در دوحه قطر که مشروط به قطع روابط طالبان و القاعده بود، روند انتقال اعضای القاعده از وزیرستان در پاکستان به ایران و یا هم از طریق ایران به سوریه توسط یحیی حقانی یکی از سران شبکه حقانی و مسول کمیسیون هماهنگی ترورستان خارجی در شبکه حقانی با هویت پاکستانی و نام مستعار، ساجد ولد میرسعید خان، تسریع گردید. این روند تا امضای توافقنامه دوحه ادامه داشت تا اینکه طالبان در ماه اگست سال ۲۰۲۱ یکبار دیگر به قدرت رسیدند(مولایی: ۱۴۰۲).
نگاه ایران نسبت به قدرت یابی دوباره طالبان
بهمن ۱۳۹۹، شش ماه قبل از تصرف کابل توسط طالبان، تهران میزبان «ملاعبدالغنی برادر» معاون سیاسی طالبان و هیات همراهش بود. پیش از این دیدار رسمی هم بارها خبر سفرهای محرمانه هیاتهای طالبان به تهران در جریان مذاکرات صلح بینالافغانی در دوحه منتشر شده بود. در خلال پیشرویهای طالبان در افغانستان، جنبش ضد طالبان در پنجشیر به رهبری «احمد مسعود» پسر احمدشاه مسعود شکل گرفت. افکار عمومی ایران و برخی مسئولان انتظار داشت جمهوری اسلامی از این جنبش علیه طالبان حمایت کند، اما نتیجه جلسه غیرعلنی فرمانده سپاه قدس با نمایندگان مجلس نشان داد ایران قرار نیست از احمد مسعود حمایت کند. بعد از این نشست علی علیزاده دبیر کمیسیون امنیت ملی مجلس به سایت خبری مشرق، متعلق به سپاه گفت «پسر مسعود را تحریک کردهاند» و «طالبان ضمانت داده است.» عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس بعد از نشست با سردار قاآنی فرمانده سپاه قدس اعلام کرد «گروه طالبان به جمهوری اسلامی ایران وعدههایی داده است؛ ازجمله آنکه به شیعیان تعرضی نداشته باشد؛ ظلمی به گروهی نکند و از همه مهمتر که آنها دائم میگویند ما تغییر کردهایم و اصلاحشدهایم.»( کاظمی؛۲۰۲۳). در عین حال با توجه به نوید خروج آمریکا از أفغانستان و قدرت یابی دوباره طالبان بر این کشور، موج تازه ای از تبلیغات همگرایانه نسبت به طالبان در سطح رسانه های ایران به راه افتید، و با روایت سازی تلاش صورت گرفت تا از طالبان چهره جدیدی بروز دهند و مخالفان طالبان در اذهان عامه و مخاطبان ایران به غرب وابسته نشان بدهند. رسانههای دست راستی ایران در آن زمان گزارشهای متعددی از ارتباط احمد مسعود(رهبر جبهه مقاومت ملی أفغانستان) با برخی چهرههای اطلاعاتی غربی منتشر کردند و او را دستنشانده غرب معرفی میکردند. این رویکرد ایران در ابتدا واقعگرایانه به نظر میرسید. حسن کاظمی قمی نماینده ویژه ایران در امور افغانستان، طالبان را واقعیت موجود در منطقه خواند، سعید خطیبزاده سخنگوی وقت وزارت خارجه طالبان را بخشی از واقعیت افغانستان نامید و احمد نادری نماینده مجلس لقب «جنبش اصیل منطقه» را به این گروه داد(فرهادی:۱۴۰۲).
در طول یک دهه گذشته جمهوری اسلامی تلاش عجیبی برای تغییر برند طالبان کرده است. در این مدت توصیهنامههای مکرر شورای عالی امنیت ملی و وزارت ارشاد، از رسانهها درخواست کردهاند که از طالبان به عنوان یک «گروه تروریستی» یاد نشود. از سوی دیگر بارها اخبار منفی در مورد طالبان توسط حاکمیت سانسور شده است؛ از خبر دورغین باز کردن دریچههای سد کمالخان توسط طالبان و جاری شدن آب هیرمند به سوی ایران گرفته تا لاپوشانی خبر شهادت فرمانده پاسگاه مرزی ایران توسط نیروهای طالبان. با وجود آغاز درگیریها بین ایران و طالبان هم بر سر حقابه ایران از رود هیرمند و هم درگیری نظامی در مرز، نشانهای دال بر تغییر این رویکرد پیچیده ایران وجود ندارد. سید رسول موسوی دستیار وزیر و مدیرکل آسیای جنوبی وزارت امور خارجه در توییتر خود درگیری با طالبان را «ادامه توطئه استعمارگران» خوانده است. روزنامه جام جم، چاپ یکشنبه هیچ خبری از درگیری مرگبار نیروهای طالبان با سربازان ایران در مرز منتشر نکرده است. روزنامه کیهان به سردبیری حسین شریعتمداری تنها تیتر بسیار کوچکی از ستون خود را به این خبر اختصاص داد که تنها به مقوله شهادت «یک مرزبان در درگیری مسلحانه با طالبان» اشاره کرده بود. روزنامه همشهری متعلق به شهرداری هم در گزارش کوتاهی رسانهها را به بزرگنمایی واقعه متهم کرده و مدعی شده «پس از وقوع درگیریها تماسی از سوی سفارت ایران در افغانستان با وزارت دفاع طالبان گرفته شد و ماجرا فیصله یافت و آتش تمام شد. در حالی که به اذعان وزیر خارجه ایران، طالبان اجازه ورود کارشناسان ایرانی برای وضعیت سدهای رود هیرمند را نمیدهد، رسانههای نزدیک به سپاه از اعزام هیات حقیقت یاب مشترک ایران و طالبان به مناطق مرزی برای روشن شدن ابعاد ماجرا خبر دادهاند.»(یزدانی:۱۴۰۲).
ادامه دارد…