طالبان در روزهای اخیر گزارشی را از اعدامها، سنگسارها و سایر اقدامهای کیفری خشن زیر نام تطبیق احکام شرعی به رسانهها ارایه کردهاند. این گزارشها موجب واکنشهای گستردهای در سطح سازمانهای مدافع حقوق بشر شده و سازمان ملل نیز از این گروه خواسته است که چنین اقدامهایی را به حداقل برساند. نگرانی از به اجرا گذاشتن احکام خشنی مانند سنگسار، بریدن دست و اعدام، حتا پیش از سیطره اخیر این گروه مطرح بود و پیشبینی میشد که چنین اتفاقاتی بیفتد و امروزه که اختیار ادارات دولتی را به دست گرفته است، عملا این سیاست به اجرا گذاشته میشود.
چرا طالبان دست به این کارها میزنند، در حالی که با حساسیت این موضوع و واکنش افکار عمومی در سطح جهان کموبیش آشنایند؟ هدف طالبان در ظاهر پیاده کردن شریعت و آوردن امنیت از این طریق است تا هم درستی ایدیولوژی خود را به اثبات برسانند و هم صداقت خود در پایبندی به این ایدیولوژی را. این عمل همچنان حاوی اشاره غیرمستقیمی به مخاطبانش در جامعه جهانی است که گویا این گروه در مواضع اعتقادیاش جدیتر از آن است که در اثر فشارها قصد عقبنشینی داشته باشد، مگر اینکه امریکا و اروپا پول بیشتری بدهند و امتیازات چربتری نصیب آنها شود.
اما اینهمه ماجرا نیست و این اقدام چند ضلع دیگر نیز دارد. در یک طرف، رقابتی که میان داعش و طالبان بر سر خشونت به نام دین وجود دارد، در میان پیروان این دو گروه مایه مشروعیت داخلی است و عقبنشینی در این زمینه به مشروعیت طرف مقابل میانجامد. طالبان میخواهند به داعش، القاعده و بقیه گروههای تروریستی پیام بفرستند که ما در این زمینه عقبنشینی نکردهایم و نخواهیم کرد. این اقدام نوعی تلاش برای کسب مشروعیت درونسازمانی است، بهویژه از این حیث که روابط گسترده این گروه با سازمانهای استخباراتی منطقه و جهان و دریافت پول هنگفت از طریق همکاری با آنها، شک و تردیدهای جدی را در میان جنگجویان آن به وجود آورده است. گروههای رقیب طالبان معتقدند که این گروه به رغم موضعگیریهای به ظاهر تندروانه دینی، در عمل در خدمت استخبارات کشورها است که بهشکل نیابتی در ازای پول اجندای آنها را به پیش میبرد. طالبان با این اعدامها میخواهند خود را در نظر افراطیهای دیگر تبرئه کند.
ضلع دیگر این موضوع گستراندن فضای رعب و هراس در جامعه افغانستان است. طالبان، چنانکه حاکمیت دور اول این گروه نیز نشان داد، به این باور است که هر چه خشونت بیشتری در جامعه اعمال کنند، به همان پیمانه حاکمیتشان استوارتر و روحیه اعتراض و مخالفت بیرمقتر میشود. اعدامها و اقدامهای خشن به نام تطبیق حدود شرعی، بخشی از این استراتژی است تا ترس و هراس افزونتری در میان شهروندان برانگیزد و روحیه زبونی و بزدلی بیشتری را ترویج کند. سیاست بزدلسازی مردم، بخشی از راهبرد نظامهای استبدادی است که دوام و قوام حاکمیت خود را به آن وابسته میدانند.
با در نظر گرفتن یک ضلع دیگر، این پازل تکمیل میشود: افزایش اقدامهای خشونتبار به اسم تطبیق شریعت، سطح توقعات را پایین میآورد و اگر فردا زمینهای برای چانهزنیهای سیاسی مساعد شود، چه از سوی جامعه جهانی و چه از سوی گروههای سیاسی دیگر، آنها ناچار خواهند بود مطالبات خود از این گروه را حداقلی بسازند و به آموزش دختران و کاهش مجازاتهای خشن بسنده کنند، تا خواستههای اصلی که باعث رهایی کشور از چنگ یگ گروه شبهنظامی میشود مسکوت بماند.