روند تاریخی انتقال قبایل پشتون به شمال افغانستان
نویسنده: ضیا جمال، دانشجوی دکترا در رشته تاریخ
موضوع انتقال قبایل پشتون به صفحات شمال افغانستان و واگذاری زمینهای حاصیلخیز و چراگاههای مرغوب برای آنان، یکی از ستمهای بزرگ تاریخی است که دولتهای گذشتهی افغانستان طی قرنهای نزده و بیست در حق مردم شمال افغانستان روا داشتهاند. طی این مدت قبایل زیادی از میان پشتونها به سرزمینهای عمدتا ترکنشین شمال توسط شاهان و امیران منتقل شدند و زمینها و چراگاههای وسیع زراعتی را در سواحل رودخانهی آمو و مناطق دیگر شمال یا ترکستان -از فاریاب تا بدخشان- برای آنان بخشیدند. بعضی از پژوهشگران غربی این روش حکومتهای گذشتهی افغانستان را تحت عنوان «استعمار داخلی» و «استعمار پشتونی یا افغانی» یا «پشتونیزهکردن» به بررسی گرفتهاند. آنان روند انتقال و جابهجایی قبایل پشتون در شمال را بهنام تشکیل یا تأسیس کلونیهای پشتوننشین یاد میکنند.(۱)
کلونی، کلمهای که ریشه در colonialism یا استعمار دارد، شهرکهای مهاجرنشینی بود که استعمارگران بزرگ تاریخ در سرزمینهای اشغالی تأسیس میکردند و مردمان متعلق به جامعهی خود را در آن مسکون میساختند.
کلونیهای ساخته شده توسط اسکندر مقدونی و سلوکیها در سرزمینهای شرقی و از جمله در افغانستان کنونی از آن جمله بود. اسکندر مقدونی بعد از اشغال مناطق وسیع در شرق، بهخاطر حفظ حاکمیتاش دست به تأسیس کلونیها در مناطقی زد که دارای محیط مساعد برای کشاورزی بود و از نظر نظامی در موقعیت خوب قرار داشت. او مردمان مقدونی و یونانی را با دادن امتیازهایی تشویق میکرد تا به آنجا مهاجرت کنند. مشوقهای اسکندر نیز بخشیدن زمینهای حاصلخیز و معافیت مالیاتی بود. او میخواست از این طریق شورش مردمان بومی و تهاجمات بیرونی را با اتکا به این کلونیها دفع نماید.
اکثر قدرتهای استعماری جهان در سرزمینهای اشغالی همین روش را استفاده کردهاند. از جمله در امریکای شمالی و جنوبی که منجر به از میان رفتن هویت سرخپوستان بومی شد. بعضی از پژوهشگران با توجه به شباهتی که میان روش اعمالشده در صفحات شمال افغانستان و کلونیسازی قدرتهای استعماری تاریخ وجود دارد، از آن بهعنوان «استعمار داخلی» یاد کردهاند. اما این ادعا تا چه حد میتواند با واقعیتهای تاریخی افغانستان مطابقت داشته باشد؟ در بررسی روند انتقال پشتونها به شمال افغانستان تلاش میکنیم تا پاسخ این پرسش را دریابیم.
مطابق روایات تاریخی قرن دهم میلادی، افغانها یا پشتونها جمعیتی کوچکی بودند که در نواحی رشتهکوههای سلیمان زندگی میکردند. ساحهی زیست آنان به اثر کثرت جمعیت، به تدریج به مناطق دیگر وسعت یافت. ظهور افغانها در نقشهی سیاسی منطقه با شروع قرن هجده و با تسخیر فارس توسط قبیلهی غلجایی، متعاقبا ظهور نادر افشار و احمدشاه درانی آغاز میگردد. بعد از قتل نادر افشار، احمدشاه درانی با نیروهای تحت امرش به طرف قندهار رفت و تشکیل پادشاهی داد. حاجی مینگ بای که از فرماندهان ازبیک نادر بود، در هرات بعد از قول و قرار با احمدشاه درانی، به طرف میمنه حرکت کرد. ولی او بهدلیل پراگندگی و اختلافات شدید میان خوانین ازبیک در ترکستان موفق نشد که تشکیل دولت بدهد. براساس روایت تاریخ احمدشاهی، حاجی بای با جمعی از آقسقالان ترکستان بعد از قدرتگیری احمدشاه درانی به نزد او رفت و از وضعیت موجود در ترکستان اظهار نارضایتی کرد. احمدشاه او را به صفت والی بلخ و صاحب اختیار مالیات ترکستان تعیین نمود.(۲)
احمدشاه درانی در طول دوران پادشاهیاش دو بار به ترکستان در سالهای ۱۷۴۹ و ۱۷۶۸ لشکرکشی کرد و یکدسته از قشون پشتون را بهنام «کهنهلشکر» در آنجا مستقر نمود. این اولین ورود و استقرار پشتونها به ترکستان یا شمال افغانستان کنونی بود. اما حاکمیت دولت احمدشاه درانی در این مناطق بهصورت کامل تأمین نشده بود. او در هنگام مرگ به فرزندانش وصیت کرده بود که «به ازبیکان نتازند، زیرا که آنان به کندوی زنبور عسل میمانند».(۳)
در زمانیکه میان جانشینهای احمدشاه درانی و پسران تیمورشاه بر سر قدرت جنگ و نزاع جریان داشت، ترکستان توسط خوانین محلی بهصورت مستقلانه اداره میشد. وضعیت خودمختاری سرزمین ترکستان تا امارت دوم امیر دوستمحمدخان ادامه داشت. امیر دوستمحمدخان که توسعه حاکمیت دولتش را در دور دوم روی دست داشت، با حمایت انگلیسها به ترکستان لشکرکشی نمود. هدف انگلیسیها از این حمایت جلوگیری از نفوذ روسها و منحرف ساختن توجهی امیر از پشاور به طرف ترکستان بود.
دوستمحمدخان نیز مانند احمدشاه درانی در این مناطق قرارگاههای نظامی تأسیس کرد تا جلوی شورشهای احتمالی را بگیرد. اما حاکمیت او نیز بهصورت کامل در ترکستان تأمین نشد و مقاومت بعضی از خوانین ادامه یافت. در همین زمان انگلیسیها ضمن حمایت از توسعه حاکمیت دولت افغان به ترکستان، تلاش نمودند نام این جغرافیا به «ترکستان افغانی» تبدیل شود. «در سال ۱۸۶۹ سر هنری رالینسن در یادداشت خود دربارهی مرزهای افغانستان سفارش کرد که بریتانیا بعد از این بهدلایل سیاسی نام ترکستان را بهکار نبرد و در عوض از نام ترکستان افغانی استفاده کند. براساس سفارش تازهی او، نقشههای نوی برای افغانستان چاپ گردید و سپس آنسوی دریای آمو رسما ترکستان روسیه و اینطرف آمو ترکستان افغانی نامیده شدند.»(۴)
اسکان پشتونها در ترکستان تا زمان امیر عبدالرحمانخان عبارت بود از نظامیان، مأمورین دولتی و تعداد معدود خانوادهها و قبایلی که بهدلایل سیاسی به آن مناطق تبعید میشدند. اکثرا این جابهجایی غیرارادی و به اجبار صورت میگرفت. اما در زمان امارت عبدالرحمانخان روند انتقال داوطلبانهی قبایل پشتون به صفحات شمال با تعیین مشوقهای مالی آغاز شد. امتیازهایی که برای قبایل داوطلب در نظر گرفته شده بود، شامل زمین، هزینهی سفر، حیوانات و سه سال معافیت مالیاتی میشد. این روند باعث شد که جمعیت پشتونها در شمال طی سه سال هشت برابر افزایش یابد. یعنی از سال ۱۸۸۵ تا ۱۸۸۸ از سه هزار و ۵۰۰ خانواده به ۴۰ هزار خانواده رسید. در همین زمان عبدالرحمانخان طی یک فرمان برگشت ناقلین را از شمال به جنوب ممنوع اعلام کرد.
جریان انتقال با شورش اسحاقخان در شمال موقتا متوقف شد. پس از سرکوب شورش، ۱۲ هزار خانوادهی ازبیک به کابل و جلالآباد تبعید و ملکیتهای آنان به قبایل پشتون تعلق گرفت. سیاست انتقال امیر عبدالرحمانخان در سالهای بعد نیز ادامه یافت و باعث گردید که پشتونها در مناطق هموار و حاصلخیز مسکون و ازبیکهای بومی به سمت کوهپایهها رانده شوند. در این سیاست امیر عبدالرحمانخان دو انگیزهی عمده وجود داشت: یک، بهعنوان پاسخی به مانور روسیه در آسیای مرکزی. دو، پر کردن نواحی شمال با قبایل وفادار به خود.(۵)
بعضی از پژوهشگران غربی این پروژه را بهنام «طرح یاتی» یاد میکنند که با پشتیبانی دولت انگلیس صورت میگرفت. سر چارلیز یات (Sir Charles Yate)، افسر انگلیسی و از هواخواهان انتقال پشتونها به صفحات شمال بود. او اولینبار اصطلاح «افغانیزهکردن» را ابداع کرد و در سال ۱۸۹۳ در یادداشتی نوشت: «این تنها قبایل غیرافغان مانند ازبیکهای میمنه، هزارههای هراتی و جمشیدیها است که با ترکمنها یا روسها ارتباط و معاشرت دارند و زمانی که توسط افغانها محاصره شوند، آنان بیخطر میگردند.» هدف پلان یاتی این بود که پشتونها بر زندگی سیاسی، اجتماعی و زراعتی ترکتباران مسلط شوند.(۶)
در زمان امیر حبیباللهخان و در محوریت محمود طرزی ایدئولوژی ناسیونالیسم افغانی هستهگذاری شد. این گرایش ناسیونالیستی در صدد تشکیل ملت افغان و زیر چتر هویت واحد افغانی بود. گرایشی که به زدودن هویت دیگر اقوام و فرهنگها میانجامید. اما در این دوران تنها از لحاظ فکری این پروژه اساسگذاری شد و جنبه عملی تاهنوز نیافته بود. دولتهای بعدی این پروژهی ملتسازی را در دستور کار خویش قرار دادند که بعدا به آن پرداخته خواهد شد.
روند انتقال قبایل پشتون بهسوی ترکستان یا شمال افغانستان در دوران سلطنت امیر اماناللهخان با وضع «نظامنامه ناقلین به سمت قطغن» در سال ۱۳۰۱ خورشیدی شکل قانونی به خود گرفت. این نظامنامه که دارای ۱۲ ماده است، بهخاطر تسهیل روند انتقال تدوین شده بود. مطابق به مواد آن، بعضی از نهادها و مسئولین حکومتی در قطغن موظف بودند زمینهی ورود ناقلین را مساعد بسازند. برخی از مادهها و اجزای نظامنامهی مذکور به شرح زیر میباشد:
«ماده ۱: کسانی که از اهالی ولایت کابل و حکومتهای اعلای سمت مشرقی و جنوبی به زمینداری ولایت قطغن راغب باشند… نایبالحکومهی قطغن و مدیر زراعت، فورا باید برای سکونتشان مکلف و موظف شمرده شوند.
ماده ۴: علاوه از زمینهایی که به تحت جوی آب میباشند، نائبالحکومه و مدیر زراعت قطغن مکلف هستند که سررشته نهر حضرت امامصاحب و امثال آن را نیز ملاحظه کند.
ماده ۵: بعد از منظوری تخصیصات، مدیر زراعت مقدار زمین و مقدار گنجایش تعداد نفوس را برای حکام اعلای… سمت مشرقی و جنوبی اخبار نماید.
ماده ۷: بند الف، برای هر فرد ذکور و اناثیهی خانواری که هفتساله یا بالا باشد، فی نفر، هشت جریب زمین آبی… داده میشود.
بند ب، قیمت زمین مذکور از طرف ناقلین فی جریب زمین، یک شاهی به خزینهی دولت تسلیم میشود… نائبالحکومهی قطغن… قبالهی شرعی برای ناقلین میدهد.
بند ج، برای بذرافشانی، سال اول فی جریب چهار سیر گندم و جو… داده میشود.
بند د، برای ۴۰ جریب زمین، ۲۰۰ روپیه عوض قیمت خرید قلبه و غیره سامان زمینداری، بهطور تقاوی داده میشود.
بند ه، از اول کشت، شش سال کامل از مالیات معاف میباشند.
بند و، از اول سال هفتم، الی سه سال مناصفهی مالیهی پلوانشریک گرفته میشود.
بند ز، محصول مال مواشیای که ناقلین با خود در قطغن آورده باشند، مدت سه سال از محصول معاف هستند.»(۷)
این قانون بعد از دوران امیر اماناللهخان در عصر نادر شاه و نیمهی اول سلطنت محمدظاهر همچنان عملی شد و در چارچوب آن تعداد زیادی از خانوادههای پشتون به مناطق شمال افغانستان منتقل گردیدند. در این مراحل اکثرا دولت افغانستان از طریق انکشاف کانالهای آبیاری، زمینهای بیشتری را تحت پوشش آب قرار داد و آنها را به قبایل پشتون توزیع نمود. علاوه بر این، در زمان نادر شاه و محمدظاهر شاه با رشد فاشیسم در اروپا، فضای ایجاد شد که در آن ناسیونالیسم پشتونمحور بهشکل افراطی عرض اندام نمود. به حدی که افغانیزهکردن جامعهی ناهمگون افغانستان به سیاست رسمی دولت تبدیل شد و هدف اصلی انتقال قبایل پشتون به شمال را همین موضوع تشکیل میداد.سقوط نظام شاهی و وقوع کودتاهای نظامی، اشغال کشور توسط ارتش سرخ و قیام مردم علیه آنان، باعث تضعیف و فروپاشی حاکمیت دولت مرکزی در افغانستان شد. این وضعیت باعث گردید که پروژهی انتقال ناقلین به سمت شمال متوقف شود.
منبعها:
– Christian Bleuer, State-Building, Migration and Economic Development on the Frontiers of Northern Afghanistan and Southern Tajikistan, https://journals.sagepub.com/doi/epub/10.1016/j.euras.2011.10.008
– حسینی، محمود بن ابراهیم، (بیتا)، تاریخ احمدشاهی، اصفهان: مرکز تحقیقات رایانهای قایمه اصفهان.
– الفنستون، مونت استوارت، (۱۳۷۳)، افغانان؛ جای-فرهنگ-نژاد، ترجمه: محمدآصف فکرت، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی.
– رحیمی، مجیبالرحمن، (۱۴۰۰)، واکاوی گفتمان رسمی شکلگیری دولت در افغانستان، کابل: امیری.
– Christian Bleuer, State-Building, Migration and Economic Development on the Frontiers of Northern Afghanistan and Southern Tajikistan, https://journals.sagepub.com/doi/epub/10.1016/j.euras.2011.10.008
بیلر،کریستن،سرنوشت ازبیکهای افغانستان؛ازبردگیتاجنگسالاری،شبکهتحلیلگرانافغانستان، https://www.afghanistan-analysts.org
نظامنامه ناقلین به سمت قطغن، (۱۳۰۲)، در مطبع دایره مجلس عالی وزرا طبع گردید.
برگرفته از اطلاعات روز