طالبان پس از ۲۰ سال جنگ در نقش یک گروه شورشی، به دولت تبدیل شدند. با وجود شبکۀ درهم تنیده و پیچیدۀ تحریک طالبان و سیستم بستۀ اطلاعاتی، تشکیلات ۲۰ سالۀ آنان روشن بود. برخلاف دور اول حاکمیت طالبان، اکنون این گروه نظم دولتی و ساختار اداری- سیاسی منظم را به ارث برده و علیرغم نوآوریهای اندک، ساختار تشکیلاتی و سیاسی پیشین را حفظ کردهاند.
در یک سال حضور طالبان در کابل، مناسبات درونی، ساختار تشکیلاتی، سلسلهمراتب و مهرههای نیرومند، با نفوذ و صاحب صلاحیت این گروه مشخص گردیده است.
برای فهم اینکه رژیم طالبان در افغانستان پایدار خواهد ماند و یا خیر، درک مناسبات درونی طالبان حایز اهمیت است. از آنجاییکه فروپاشی حزب دموکراتیک خلق، دولت اسلامی و جمهوریت ۲۰ ساله تا اندازۀ زیادی ریشه در اختلافات و کشمکشهای درونی داشته، مهم است که بدانیم طالبان شش ماه پس از دستیابی بهقدرت، تا چه پیمانه توانستهاند وحدت پیشا دستیابی به قدرت را حفظ کنند.
در این مدت، مباحث زیادی دربارۀ روابط درونی طالبان، رویکرد آنان به دولتداری، نگاهشان به روابط جهانی صورت گرفته است؛ اما برداشتها بیشتر انتزاعی و برگرفته از لای مقالاتی بوده که نویسندگان خارجی نگاشتهاند.
نویسنده در شش ماه حضور در کابل این فرصت را داشته که با سربازان طالب در روی جاده، مأموران طالب در نهادهای دولتی و خدمات عامه و برخی مهرههای درشت این گروه دیدار و گفتوگو کند. بنابراین، یادداشتها بیشتر نتیجۀ مشاهدات و برداشتها و یادداشتهای نویسنده از تجربۀ شش ماه حکومتداری طالبان است.
طالبان در ماههای نخست پیروزی تلاش کردهاند که نشان دهند آمادۀ حکومتداری برای مدت طولانی هستند. چنانچه امیرخان متقی وزیر خارجۀ این گروه به تکرار در نشستهای داخلی و منطقهای گفته است که آنها تمامی پیششرطهای جامعۀ بینالمللی برای به رسمیت شناختن را برآورده ساختهاند.
آیا طالبان تغییر کردهاند؟
اگر رویکرد طالبان را با دورۀ حاکمیتشان طی سالهای ۱۹۹۵ – ۲۰۰۰ مقایسه کنیم متوجه میشویم که آنها در زمینههایی تغییر کرده و در برخی زمینهها تغییرناپذیر بوده و با سختگیری بیشتری عمل کردهاند. طالبان در دهۀ ۹۰ با رادیو و تلویزیون آشتیناپذیر بودند. اکنون نه تنها با تماشای تلویزیون مشکلی ندارند، بل بهطور مرتب در رسانههای تصویری ظاهر میشوند و مصاحبه میکنند. حضور پر رنگ در شبکههای اجتماعی دارند و به اهمیت کار رسانهیی و تبلیغاتی واقف هستند. به طور مرتب برنامههایی را در تویتر، کلبهاوس و سایر شبکههای اجتماعی برگزار میکنند و به پخش افکار و نظریاتشان میپردازند. البته فعالیت رسانهها در «سلطنت» طالبان منوط به رعایت دساتیر امارت اسلامی و چشمپوشی از خلاها و نواقص «نظام اسلامی» است. طالبان در دور اول حاکمیتشان، به اجبار مردم را به مسجد سوق میدادند و حتا عدهیی از روی ترس و ستم بی وضو نماز برپا میداشتند. در این دور، حداقل در شهرهای بزرگ رویکرد دور اول حاکمیت شان را ندارند. در دور اول، ریش گذاشتن الزامی بود. اکنون حداقل در شهرهای بزرگ کسی را وادار به مسجد رفتن و ریشگذاشتن نمیسازند. ذبیحالله مجاهد سخنگوی امارت اسلامی در یک برنامۀ تفریحی در تلویزیون طلوع گفت که هماکنون اکثریت کارمندان دولتی «بدون ریش» در دولت کار میکنند. در برخی زمینهها اما هنوز با سختگیری و انعطافناپذیری بیشتری عمل میکنند، از جمله دربارۀ حقوق زنان، حقوق اقلیتهای مذهبی و قومی. آنان همانند دهۀ ۹۰ تکثر سیاسی و اجتماعی افغانستان را به رسمیت نمیشناسند و تن به مشارکت اقوام و گروههای سیاسی در قدرت نمیدهند. در شش ماه دموگرافی و تشکیلات ادارههای دولتی را عوض کرده و نهادهای دولتی را یکدست پر از ملا و مولوی ساختهاند. مبنای تعیینات طالبان، « جنگ و جهاد»، «تعلیمات دینی»، پیشینۀ عضویت در صف طالبان و تعهد به ارزشها و اصول «امارت اسلامی» است. بسیاری از مأموران دولتی تأکید دارند که رویکرد طالبان به حکومتداری، «قومی» و گروهی است.
نظم قرارگاهی
کار حکومتداری طالبان براساس سیستم و نظم تعریفشدۀ قانونی استوار نیست. در ادارههای دولتی، جای روابط نهادمند و اداری را مناسبات شخصی و «اندیوالی» گرفته است. در صفوف طالبان، سلسله مراتب اداری و سازمانی کمتر رعایت میشود. گاهی سرباز طالب در جایگاه رییس و قوماندان تکیه میزند. وزیر با سرباز دور یک سفره غذا میخورد و حتا در یک اتاق کار میکند. مأموران عالیرتبه به زیردستان و همکارانشان دستنیافتنی نیستند.سیستم حکومتداری طالبان «قرارگاهی» و محاسباتشان قبیلهای و محلی است. اطرافیان مقامات دولتی را افرادی تشکیل میدهند که در جبهات جنگی با آنان حضور داشتهاند. مثلاً تمام افراد نزدیک به عبدالرشید بلوچ، شهردار کابل از قوم بلوچ و از ولایت نیمروز هستند. منابع میگویند که تمام تمرکز شهردار طالبان این است که بلوچها در دفتر مرکزی و نواحی شهرداری کابل، حضور بیشتری داشته باشند.
نویسنده در شش ماه به تکرار شاهد «محاکم صحرایی» طالبان بوده است. طالبان افراد مظنون بهدزدی، اختطاف، عضویت در گروه داعش و فعالیت برضد امارت اسلامی را مجال تحقیق و پرسوجو نمیدهند. آنان به محض اینکه بر کسی شک نمایند، بیدرنگ حمله میکنند. در شش ماه، دهها تن را در کابل و ولایات در روی جاده و ایست بازرسی کشتهاند. در یک مورد، دو مرد جوان را در ساحۀ سرای شمالی به اتهام دزدی دستگیر کردند. افراد خشمگین طالبان مردان جوان را چنان لت و کوب کردند که آه و نالۀ شان در کل ساحه پیچیده بود.
علیرغم اطاعتپذیری بالا در صفوف، در برخی زمینهها، سرباز و نیروی جنگی طالب از دستور رهبری سرپیچی کرده است. از جمله در زمینۀ «عفو عمومی». نیروی طالب برخلاف تبلیغات گسترده و دستور رهبری، به تکرار دست به انتقامگیری از دشمنان سابق شان زدهاند. دهها عضو سابق نیروهای دفاعی و امنیتی افغان در نتیجۀ انتقامگیری نیروهای طالبان جان باختهاند. (یوناما)
ولایات با نفوذ
طالبان با درس از اشتباهات دور پیشتر حاکمیتشان، اینبار تلاش کردهاند که در تمام ولایات افغانستان نیرو جذب کنند؛ حتا در پنجشیر که روزگاری یک نفر طالب نداشت، اکنون تمام نهادهای محلی از سوی مردمان محل رهبری میشود. وزیر تجارت و صنایع از پنجشیر است. با این وجود، نفوذ و سهم برخی ولایات در نهادهای مربوط به امارت اسلامی قابل ملاحظه است. مهرههای تأثیر گذار و ردهاول طالبان عمدتاً از حوزۀ جنوب و جنوب شرق هستند. ولایات کندهار، هلمند و فراه در جنوب و غرب و خوست، پکتیا و پکتیا، در جنوبوشرق و بغلان، کندز و بدخشان در شمالشرق و میدان وردک در مرکز بیشترین نفوس و نقش را در رهبری و تشکیلات امارت اسلامی دارند.پس از به قدرت رسیدن طالبان، اختلافاتی دربارۀ سهم ولایات در قدرت به میان آمده بود. طالبان بدخشی پس از حضور در کابل، برخی حوزههای پولیس را به کنترل در آورده بودند، اما حضور خودسرانۀ آنان مورد قبول وزارت داخله این گروه قرار نگرفت و از حوزههای پولیس رانده شدند. مولوی فصیحالدین لوی درستیز طالبان پس از اعلام کابینه و تعیینات در رهبری امارت اسلامی، به رسم اعتراض کابل را ترک کرد و به بدخشان رفت. رهبری طالبان برای اقناع وی و نیروهایش، سهم بدخشان را در رهبری بالا برد.اکنون علاوه بر مولوی فصیحالدین که لوی درستیز طالبان است، برخی سمتهای مهم دولتی در اختیار طالبان بدخشی است. مولوی شمسالدین شریعتی، لوی سارنوال، قاری دین محمد حنیف وزیر اقتصاد، امانالدین قوماندان قوایی هوایی و دکتر فضالله قوماندان اکادمی نظامی وزارت دفاع، بدخشانی هستند. سهم بدخشانیها در بدنۀ طالبان نیز چشمگیر است. اما برخی طالبان بدخشی میگویند که نقش آنان در قدرت جنبۀ نمایشی و سمبولیک دارد.
قدرت اصلی دست کیست؟
یک سال پس از دستیابی به قدرت، چهرههای تصمیمگیرنده و اثرگذار در امارت اسلامی مشخص گردیده است. ملا محمدیعقوب، وزیر دفاع، سراجالدین حقانی، وزیر داخله، ملا عبدالغنی برادر، معاون رییسالوزرا، مولوی امیرخان متقی، وزیر خارجه، ملا فاضل، معاون وزیر دفاع، ذبیحالله مجاهد، سخنگو و انس حقانی، از چهرههای کلیدی و قدرتمند در صفوف امارت هستند. با گذشت هر روز، بیاعتمادی میان طالبان افزایش مییابد. اختلاف میان شبکۀ حقانی و طالبان لوی کندهار برجسته گردیده است. با وجود اینکه رهبری طالبان پیوسته هرگونه اختلاف و دو دستگی را رد کردهاند، اما تمام شواهد دال بر موجودیت اختلاف میان دو شاخۀ طالبان بر سر قدرت است. طالبان کندهار خود را اساسگذاران تحریک میدانند و دوست ندارند هیچ شاخۀ تازهای قدرت بلامنازع آنها را در تحریک زیر سؤال و یا کم اثر سازد. آنان شبکۀ حقانی و حلقات زیرمجموعهاش، بقایای حزب اسلامی مولوی یونس خالص و مولوی محمد نبی را گروههایی میدانند که به طالبان بیعت کردهاند. طالبان لوی کندهار در محور ملاهبتالله آخوندزاده رهبر و مولوی یعقوب مجاهد وزیر دفاع هیچ آدرسی را که قدرت آن را به چالش بکشد، بر نمیتابند.
حاکمیت یک سالۀ طالبان در کابل میرساند که امارت اسلامی به سه جریان و یا شاخه تقسیم گردیده است:
۱- جریان وابسته به ملا یعقوب
ملا محمد یعقوب فرزند ملا عمر رهبر و بنیانگذار شاخۀ نظامی طالبان است که اکنون رهبری وزارت دفاع را برعهده دارد. ملا محمد یعقوب، خود را وارث اصلی تحریک طالبان میداند. وی موضعگیریهای کلان دولت طالبان را ابراز میدارد.
وارث ملا عمر رهبر گروه طالبان در تعیین کابینۀ موقت طالبان نقش پررنگ داشت. یک منبع گفت که امیرخان متقی به سفارش ملا یعقوب به وزارت خارجه منسوب شده است. اکنون مسایل مربوط بهسیاست خارجی و مذاکره با جریانهای مخالف تحت هدایت او پیش میرود. وزیر دفاع طالبان تقریباً خود را در نقش «امیرالمومنین» طالبان فرض میکند. او قدرت را از پدرش ملا محمد عمر به میراث برده است. ملا محمد عمر، رییس و بنیانگذار تحریک طالبان است. طالبان جایگاه قدسی به وی قایل هستند. از این رو، ملا یعقوب از جایگاه ویژهای در امارت اسلامی برخوردار است. او به لحاظ فردی نیز نشان داده است که ظرفیت بیشتری نسبت به بسیاری از چهرههای درشت طالبان دارد. ناظران پیشبینی میکنند که ملایعقوب نامزد بالقوۀ جانشینی ملاهبتالله «امیرالمومنین» است. یک روزنامهنگار آگاه از مناسبات درونی طالبان میگوید که اکثر قوماندانان حوزۀ لوی کندهار در کنار ملایعقوب در وزارت دفاع کار میکنند. ملا عبدالغنی برادر، رییس دفتر پیشین طالبان در قطر و معاون رییس وزرای کنونی، مولوی امیرخان متقی وزیر خارجه، ملا عبدالمنان عمری، وزیر فواید عامه و برادر ملا عمر از چهرههای کلیدی این دسته به شمار میرود.در آغاز به نظر میرسید این دسته در مسایل داخلی و جهانی منعطفتر هستند و همواره از تعامل با جریانهای مخالف داخلی و همکاری با جامعۀ بینالمللی سخن میرانند. اما بعدها روشن شد که آنها در مواضع رادیکال شان استوار و ثابت قدم هستند.
۲- جریان وابسته به سراجالدین حقانی
سراجالدین حقانی، وزیر داخلۀ طالبان و رییس شبکۀ حقانی، دومین چهرۀ بانفوذ در صف طالبان است. او در تعیین کابینه، قوماندانان و والیها نقش پررنگ داشت. اعضای شبکۀ حقانی و زیردستانش وی را «خلیفه» میخوانند. رهبر شبکۀ حقانی را به دو دلیل خلیفه می نامند: یک: سراجالدین حقانی خود را جانشین و سنگردار پدرش جلالالدین حقانی میداند که از رهبران پیشتاز در جنگ با شوروی در افغانستان بود.دوم: خلفای راشدین را امیرالمومنین و خلیفه مینامیدند. لقب امیرالمومنین مختص به رهبر طالبان ملاهبتالله است. از اینرو، سراجالدین حقانی، خود را خلیفه میداند که هم طراز رهبر حساب شود. تمام محافظان سراجالدین حقانی، از قطعۀ «استشهادی» هستند. شبکۀ حقانی متمرکز به مسایل داخلی است. نهادهای اثرگذار از جمله ولایتهای کلیدی، قوماندانی ولایات، رؤسای کمیسیونهای نظامی در اختیار این شبکه قرار دارد. سراجالدین حقانی، به دلیل تحریمهای جهانی و تهدیدهای ناشی از حملۀ امریکا شش ماه در انظار عمومی ظاهر نگردید. اما شش ماه پس، از چهرهاش رونمایی کرد و گفت که به منظور اعتمادسازی در پرده ظاهر شده است. او همواره مکان بودوباشش را عوض میکند. پس از کشتهشدن ایمن الظواهری رهبر القاعده در خانۀ یکی از محافظان حقانی در وزیر اکبرخان کابل، او برای مدتی از کابل بیرون شد. پس از چند روز دوباره تصاویرش با استاد سابق دانشگاه امریکایی و رییس یوناما در کابل بیرون شد. او کمتر در جلسۀ شورای وزیران و کمیتههای مربوط حاضر میگردد. او به صدر ابراهیم که به نمایندگی از جبهۀ لوی کندهار در معاونیت وزارت داخله معرفی شده بود، کمترین وقعی نگذاشت و ابراهیم مجبور به ترک وظیفه گردید. اکثریت قوماندانان مربوط به شبکۀ حقانی و حوزۀ مشرقی در کنار او در وزارت داخله قرار دارند.
۲- جریان ملا منصور
ملا اختر منصور رهبر طالبان هنگام برگشت از ایران در حملۀ هوایی قوای امریکا در مرز پاکستان با ایران جان باخت. اکنون فرزند او فتحالله منصور در کابل میدانداری میکند. فرزند منصور قوماندان نظامی در کندهار است. تمام محافظان سراجالدین حقانی، از قطعۀ «استشهادی» هستند. شبکۀ حقانی متمرکز به مسایل داخلی است. نهادهای اثرگذار از جمله ولایتهای کلیدی، قوماندانی ولایات، رؤسای کمیسیونهای نظامی در اختیار این شبکه قرار دارد. سراجالدین حقانی، به دلیل تحریمهای جهانی و تهدیدهای ناشی از حملۀ امریکا شش ماه در انظار عمومی ظاهر نگردید. اما شش ماه پس، از چهرهاش رونمایی کرد و گفت که به منظور اعتمادسازی در پرده ظاهر شده است. او همواره مکان بودوباشش را عوض میکند. پس از کشتهشدن ایمن الظواهری رهبر القاعده در خانۀ یکی از محافظان حقانی در وزیر اکبرخان کابل، او برای مدتی از کابل بیرون شد. پس از چند روز دوباره تصاویرش با استاد سابق دانشگاه امریکایی و رییس یوناما در کابل بیرون شد. او کمتر در جلسۀ شورای وزیران و کمیتههای مربوط حاضر میگردد. او به صدر ابراهیم که به نمایندگی از جبهۀ لوی کندهار در معاونیت وزارت داخله معرفی شده بود، کمترین وقعی نگذاشت و ابراهیم مجبور به ترک وظیفه گردید. اکثریت قوماندانان مربوط به شبکۀ حقانی و حوزۀ مشرقی در کنار او در وزارت داخله قرار دارند.
منابع:
1- https://www.bbc.com/news/world-asia-58235639
2- https://www.aljazeera.com/news/2021/8/12/who-are-talibans-key-leaders-in-afghanistan
4- https://cdn.odi.org/media/documents/12310.pdf
5- http://afghandata.org:8080/xmlui/handle/azu/7483
6- http://afghandata.org:8080/xmlui/handle/azu/7483