مقالات اجتماعی

مذهب طالبان (24)

نویسنده: خواجه بشیر احمد انصاری

جامعه شناسی خشونت 

پرسش: پیوند آموزش و پرورش و خشونت را چگونه می بینید؟
انصاری: خشونتی را که شاهد آن هستیم ریشه‌های بس عمیقی در روان ما داشته، بر لایه‌های عمیق لاشعور ما سایه افگنده و شخصیت ما را شکل داده است. یکی از این ریشه ها به نحوۀ تربیت ما بر می گردد. زمانی که نوزاد ما از رحم مادر بیرون شود، نخستین کاری که می کنیم، دهنش را با پستانک و دست و پایش را با رشته ای سخت می بندیم. وقتی بزرگ شد، در دل شب ها او را از جن و پری و بلا و دیگر بلاها می ترسانیم بی خبر از اینکه ما داریم دانه های ترس و هراس را در ژرفترین لایه های روان کودک معصوم خویش زرع می نماییم.
باز وقتی که وارد مدرسه می شویم، نخستین وسیلۀ آموزشی ای که با آن آشنا می شویم، چوب است. اگر هر درسی را فراموش کرده باشم، آن درسی که در کتاب کلاس اول ما بود، هیچ گاهی ذهنم را رها نمی کند. آن درس تنها یک جمله بود که می گفت: «واخ، واخ، واخ! ماما خرکار را زد» و در آن صفحه تصویر مردی دیده می شد که بر فرق خرکاری با چوب می کوبید. این جمله که دارای بار سنگین طبقاتی بود تنها خدا می داند که چه آسیبی بر روان ما وارد نموده و زمینه را برای خشونت «پرولتار» در کشور مهیا نموده باشد.همان طوری که حدود بیست سال پیش در جایی نوشته بودم، شاگردان و یا بهتر بگویم «طالبان» مدارس دینی ما نخستین درسشان را در مضمون صرف با «ضرب» آغاز می نمایند و «ضرب» میزانی است که همه صیغه ها را در قالب آن می سنجند. صیغه های «ضَرَبَ، ضَرَبَا، ضَرَبُوا، ضَرَبَت…» تا اواخر دورۀ تحصیل بر زبان ها جاری می گردد و در روان ها می نشیند و بر سلوک «طالبان» تأثیر می افگند.مضمون دیگری که خوانده می شود «نحو» است که بخش مهم گرامر زبان را تشکیل می دهد. در مضمون نحو نیز، دلپذیرترین واژه ای که از آن استفاده می گردد، فعل «ضرب» و مشتقات آن است. جالب اینکه در تمامی کتاب های نحو و در امتداد قرون و اعصار، و در میان تمامی مذاهب اسلامی، ما تنها یک مثال داریم که نه فاعل و نه مفعول و نه هم فعل آن تغییر می کند و آن «ضَرَبَ زَیدٌ عَمروا» می باشد. عقلی که این قدر با «ضرب» شارژ شود و سپس نتواند مثال دیگر و فعل دیگر و نام دیگری را به کار برد چطور می تواند پاسخ پیچیده ترین پرسش های عصر را دهد که نخستین لازمۀ آن برخورداری از تفکر انتقادی است. چنین عقلی می تواند آمادۀ گرایش به هر گونه افراط و خشونتی باشد.در رابطه به منهج و یا نصاب تعلیمی و یا برنامه آموزشی نهادهای تعلیمی ما یک نکتۀ دیگر را نیز می خواهم یادآور شوم و آن اینکه کسانی که با رشته های مهندسی و فیزیک و کیمیا و ریاضی سر و کار دارند، به استبداد و جبّاریت و خودکامگی نزدیکترند تا کسانی که با علوم اجتماعی سر و کار داشته اند. در علوم ساینسی یک جمع یک مساوی به دو می شود، و چون این قاعده هم در زمانی که آدم آفریده می شد درست بوده، هم حالا، هم در آینده، هم در زمین و هم در مهتاب، عقل دانش آموز علوم ساینسی طوری پرورش می یابد که همۀ دنیا را یا سیاه ببیند و یا سفید، و قواعد و فرمول هایی را که در ذهن دارد نقض پذیر نداند. او می آید و تصور می کند که قوانین جامعۀ انسانی نیز همان طور آهنین بوده اند.بر مبنای همین اصل بود که بیشترین رهبران خشونت در خاورمیانه و شمال آفریقا یا مهندس بوده اند و یا هم داکتر. آری، در جمع رهبران مشهور خشونت و خونریزی در خاورمیانه و شمال آفریقا، سیزده تن آن ها مهندس بوده اند.در اواخر دهۀ شصت و اوایل دهۀ هفتاد میلادی سه جریان افراطی و خشونت شعار در جهان اسلام ظهور نمودند که هر سه آن به دست مهندسان تأسیس شده بودند که اولی آن ها یک مهندس بنام شکری مصطفی بود که حرکت «تکفیر و هجرت» را تأسیس نمود، و شخص دومی شان استاد فیزیک بود که صالح سریه نام داشت و «جنبش نظامی» را اساس گذاشت، و سومی شان عبدالسلام فرج، فارغ دانشکدۀ مهندسی دانشگاه قاهره بود که کتاب «فریضه غائبه» را نوشت و یکی از تأثیرگذارترین رهبران «جماعت اسلامی» به شمار می رفت. در جمع کسانی که صبح ۱۱ سپتمبر ۲۰۰۱ میلادی، چند هواپیما را در فضای نیویورک و واشنگتن به برج های تجارت جهانی و ساختمان پنتاگون کوبیدند، هشت تن شان مهندس بودند. در سال ۲۰۱۶ میلادی، دانشگاه پرنستون امریکا کتابی را به قلم «دییگو گامبیتا» و «ستیفین هیرتاگ» نشر نمود که عنوان آن «مهندسی جهاد» نام داشت. آن دو پژوهشگر زندگی ۴۹۷ تن از عناصری را مطالعه نموده اند که در ۳۵ کشور مختلف زاده شده و متهم به دامن زدن به خشونت بوده اند. در این جمع ۲۰۷ تن آن ها فارغ التحصیلان دانشگاه بوده که در آن شمار ۹۳ تن، یعنی نزدیک به نصف آن ها فارغ التحصیل رشتۀ مهندسی بودند که اگر فارغان ساینس و طب و امثال آن را بر آن بیفزاییم نسبت آن ها بالاتر از نصف می شود. مهندس عادت دارد تا زوایا و اضلاع و طول و عرض و اندازه را به دقت سنجیده و نتیجه ای دقیق از آن به دست آورد، اما رشته های علوم اجتماعی چون جامعه شناسی و علوم سیاسی و اصول فقه و فلسفه و امثال آن چنین نبوده و هر کدام این رشته ها ممکن است چندین پاسخ مختلف در اختیار ما قرار دهند.وقتی چشمی، از میان بیشتر از ده میلیون رنگ، تنها سیاه و سفید آن را می‌بیند، و در برخورد با احکام دینی تنها «حلال» و «حرام» و «اسلام» و «کفر» آن را به رسمیت می‌شناسد، طبیعی است که در نزد او یگانه حق همان چیزی تصور گردد که او بدان باور داشته است. در چنین حالتی است که دکمۀ بمب انتحاری کشیده می شود و ماشین انتحار و کارد ذبح «شرعی» به حرکت درمی آید.

نمایش بیشتر

سیمرغ

سیمرغ یک نهاد فرهنگی و اجتماعی است که با اشتراک جمع کثیری از اندیشمندان، فرهنگیان و نویسنده‌گان در حوزه تمدنی و فرهنگی فارسی_ پارسی تشکیل گردیده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا