تحلیل و تبصره سیاسی

علمای دینی، روشنگری یا توجیه استبداد ( نگاهی برجایگاه علمای دین درقرآن کریم )

کمال الدین حامد

3. علماء نباید به مال مردم دست برد بزنند:

شاید این یکی از ویژگی های اصلی یک عالم دین ازنگاه قرآن کریم باشد ویکی از اصلی ترین مواردی است که علمای دینی کمتردر بدست آوردن این ویژگی موفق بوده اند. گرچه علمای دینی در مقایسه با دیگراقشارمردم ازثروت ومکنت کمتری برخوردار اند ولی این وضعیت بیشترناشی از رابطه وتعاملی است که میان مردم وعلمای دینی در جوامع اسلامی وجود دارد. از آغاز اسلام، نقش علمای دینی به عنوان واسطه میان مردم ومعارف دینی بسیار برجسته بوده واین نقش با توجه به جایگاه تعریف شده­ای علمای دینی درنظام حکومتی گاهی کمرنگ وزمانی بیش از حد پررنگ وحکومتی گردیده است. در هردو صورت، مردم بنا براحترام که به علمای دینی دارند ودین شان را از آنها  می آموزند، درباب کمک مالی به علمای دینی دست باز داشته اند. مباحثی مانند جوازیا عدم جوازگرفتن حق الاجرت علمای دینی در بدل امامت یا انجام وظایف دعوت گری شان ازمردم، تنها مرجع فتوا بودن امور اجتماعی برای مردم وتوجیه کننده ی اجرائات حکومتی از نگاه دینی، برخاسته از همین جایگاه قابل بررسی است.

لازم نیست دراین جا به این مباحث پرداخته شود اما بهتراست با توجه به همین وضعیت، گفته شود که در مقایسه با هرطبقه ی دیگر، علمای دینی می توانند با سوء استفاده از موقعیت شان به فساد مالی دست یازند. آیت 34 سوره توبه می فرماید: ” یا ایها الذین آمنوا إن کثیرا من الاحبار والرهبان لیأکلون اموال الناس بالباطل ویصدون عن سبیل الله والذین یکنزون الذهب والفضة ولاینفقونها فی سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم” ای کسانی که ایمان آورده اید، بسیاری از علمای یهود وراهبان مسیحی، اموال مردم را به ناروا می خورند، و از راه خدا باز می دارند، وکسانی که زروسیم را ذخیره می کنند و آن را در راه خدا هزینه نمی کنند، ایشان را از عذابی درد ناک خبرده. گذشته از تبصره های که پیرامون مفهوم « احبار » و « رهبان » صورت گرفته، یک نکته مهم است که منظورازاین القاب، « دانشمندان دینی » یا همان علمای یک دین می باشد.

منظومه­ای که این آیت به وجود آورده بسیار جالب می نماید. از یک طرف سوء استفاده مالی علمای دینی را محور نکوهش قرارمی دهد، از طرف دیگر، این سوء استفاده را وسیله ای برای بازداشتن از راه خدا می داند نه این که عاملی در جهت تشدید راهیابی به راه خدا ( یعنی این که اگر درجهت وباهدف رسیدن بیشتر مردم به راه خدا هم این اموال بدست آید، در جهت منع از راه خدا دانسته می شود وتنها راه رهنمایی مردم به راه خدا همان عدم استفاده سوء از مال مردم است )، از جانب دیگر، ذخیره سازی اموالی که قرار است در راه خدا إنفاق شود را نکوهش می نماید و به گونه ای إلقا می کند که استفاده ی نا بجای علمای دینی از همان اموالی است که قراراست در راه خدا هزینه شود نه اموالی که حق خود شان است ویا از خود شان می باشد.

 درنهایت این که وضعیت قابل نکوهش علمای شریعت های دیگر را به عنوان یک درس وخطاب بر مسلمانان مطرح می نماید تا جدیت این امر برای علمای مسلمان واضح گردد.

هم چنان این منظومه چند نکته را می رساند؛

یک، بزرگترین خطربرای علما فساد مالی است چون بسادگی، نوعی « سوء استفاده » ازموقعیت محسوب می گردد.

 دو، از یک طرف تمام علمای یهودی ومسیحی فاسد مالی نیستند ( کثیرا من الاحبار والرهبان ) واز طرف دیگر تمام علمای مسلمان پاک نیستند ( بخاطریکه این وضعیت قابل تحقق است که هشدار داده شده است ).

سه، بهره ی نا روا از مال مردم موجب بی توجهی یا بی مبالاتی مردم نسبت به راه خدا می گردد. چهار، بهشت فروشی با سوء استفاده از باورهای مردم چه تحت عنوان غسل تعمید باشد یا خط دخول بهشت از طریق تشویق به انتحار، همه یکی است واستفاده ی سوء از اعتماد وباور مردم نسبت به دین شان وجایگاه علما محسوب می گردد.

 پنج، هیچ تفاوتی میان دسته های استفاده جو وجود ندارد چه «احبار» و « رهبان » اهل کتاب باشد ویا علمای دینی مسلمان.

4. ایستادگی در برابر فساد ومفسدین :

در آیت 62 سوره مائده می خوانیم که آمده: « وتری کثیرا منهم یسارعون فی الإثم والعدوان وأکلهم السحت لبئس ما کانوا یعملون» ترجمه : وبسیار از آنان را می بینی که گناه وظلم وحرام خواری خود شتاب می کنند، واقعا چه اعمال بدی انجام می دهند. وبه دنبال آن آیت 63 می فرماید : « لولاینهاهم الربانیون والأحبار عن قولهم الإثم وأکلهم السحت لبئس ما کانوا یصنعون » ترجمه:  چرا الهیون ودانشمندان، آنان را از گفتار گناه آلود وحرام خوارگی شان بازنمی دارند؟ راستی چه بد است آنچه انجام می دهند. ظاهرا این آیات نیز وضعیت فساد میان اهل کتاب را و موضع گیری علمای اهل کتاب در برابر آن را نشان داده ودر معرض دید وبصیرت مسلمانان قرار می دهد. نکات جالبی را در یک جا خوانی هردو آیت بدست می آوریم:

یک، فساد در یک جامعه همیشه یک بعدی نیست وممکن هم  نیست که فساد تک بعدی در یک جامعه وجود داشته باشد چون فساد همیشه شامل ابعاد اخلاقی، روابط اجتماعی واقتصاد می گردد واگر فساد دریکی از این ابعاد رخ دهد ودربرابرآن با استفاده از ابعاد دیگر مبارزه صورت گیرد بسادگی نا بود می شود ومبارزه در برابر فساد تک بعدی ساده وکار هریکی از افراد جامعه می تواند باشد ولی اگر فساد فراگیرشد، مبارزه در برابر آن سخت خواهد بود. آنچه آیات نشان می دهد فساد مورد نظر دراین جا پیچیده وسه بُعدی است؛ به این دلیل که در این آیات از « إثم » یعنی فساد اخلاقی ( یا قول إثم گفتار گناه آلود )، « عدوان » یعنی ظلم وستم ( یا همان فساد اجتماعی ) و « سُحت » یعنی حرام خواری نام برده شده است، دیگر مبارزه در برابرآن، کار علماء وبزرگان دینی می باشد وتنها همین ها می توانند در برابر آن ایستادگی نمایند.

دو، ایستادگی در برابر فساد همه گیر یا قدرت مند ( چنانچه فساد در دستگاه حکومت باشد که طبعا چند بعدی وقدرت مند خواهد بود ) وظیفه ورسالت نخستین علمای دینی می باشد. وای به حال آن ملتی که علمای دینی شان خود جزء از دستگاه استبداد وظلم حکومتی باشد.

سه، « لولاینهاهم » چرا بازنمی دارند؟ این هشدار می رساند که حتی سکوت علمای دینی در برابر استبداد ( که بدون شک أم الفساد است) وظلم که در جامعه به صورت چند بعدی مردم را بی چاره نموده است، برای علمای دینی مجاز نیست که حتی سکوت نمایند برای این که بی تفاوتی فساد را سرعت می دهد.

 چهار، این آیات ازتصویرکاملی از یک فساد نهادینه شده وقدرت مند وفراگیر سخن می زند آنجا که آورده است؛ « تری » می بینی ( یعنی که فساد عادی شده وحتی تحت عنوان اصلاح علنا وبا افتخار انجام می گیرد مانند آنچه که امروز می بینیم؛ قتل، انتحار وتکفیر تحت عنوان حمایت از دین خدا انجام می گیرد وبه عنوان کار قابل افتخار وثواب إلقا می گردد)، « کثیرا » بسیاری را ( یعنی این که بسیاری از افراد جامعه را فرا گرفته باشد)، « یسارعون » شتاب می کنند ( یعنی این که به دلیل چهره عوض کردن فساد وآغشته بودن افراد زیادی به آن، دیگر آن کراهیت سابق خود را ندارد بلکه جذاب جلوه نموده وباعث ثواب وبهشت پنداشته می شود ومردم به سوی آن شتاب می کنند).

پنج، با همه­ی این فاجعه، باید علماء در برابر این گونه وضعیت ایستادگی نمایند ومبارزه کنند. این آیات وظیفه ی علماء را در برابر مفسدین می داند ( لولاینهاهم ) نه در برابر فساد، با وجود این که مبارزه در برابر فساد همان مبارزه در برابرمفسد است ومبارزه در برابرمفسد همان مبارزه در برابر فساد، ولی مواجهه در برابر مفسد وآن هم اگر مفسد، قدرت وحکومت داشته باشد وچه بسا که توجیه دینی نیز در ارتکاب ظلم وستم خویش داشته باشد، بسیار سخت وشخصیتی ویژه می طلبد که خداوند از عالم دینی خواسته و برای یک عالم دین چنین رسالتی را برشمرده است. امروز دیده می شود که کاروان توجیه گران مفسد وستمگر از میان علمای دینی به مراتب بیشتر از علمایی اند که در برابر استبداد ایستادگی می نمایند و راست گفته است پروردگاریگانه درکلام خود « لبئس ما کانوا یصنعون » چه بد پیشه می کنند.  و در مورد ارتکاب فساد از جانب سایرافراد جامعه یا حکومت فرموده است « لبئس ما کانوا یعملون » چه بد عمل می کنند . یعنی این که فساد دیگران یک عمل بد است ولی همراهی علماء با ظلم واستبداد یک « پیشه­ی » بد است ومعمولا « صنع » وپیشه با تردستی ومهارت انجام می گیرد که نشان می دهد باید به توجیه گری علماء وهمراهی شان با فساد پیشگان، نوعی مهارت وصنع گفت که درمقایسه با یک عمل ساده بسیار خطرناک است.

 5. فهم حوادث ومتغیرها:

معمولا یک بخشی از آگاهی مردم نسبت به حوادث وپیش آمدهای اجتماعی برخاسته از شایعاتی نسبت به همان حوادث می باشد که درنهایت بر برداشت مردم وموضع گیری شان أثرمی گزارد. وظیفه ی دیگری که برای علماء درقرآن کریم به آن اشاره می رود، فهم دقیق حوادث وآگاهی نسبت به حقیقت امراست که مردم را سمت وسو بدهند. آیت 83 سوره نساء میفرماید: « وإذا جائهم امر من الأمن او الخوف اذاعوا به ولو ردوه الی الرسول والی اولی الامرمنهم لعلمه الذین یستنبطونه منهم ولولا فضل الله علیکم ورحمته لأتبعتم الشیطان الا قلیلا» ترجمه: و چون خبری از ایمنی یا وحشت به آنان برسد، انتشارش دهند؛ واگر آن را به پیامبرواولیای امرخود ارجاع کنند، قطعا ازمیان آنان کسانی اند که ( درست ونادرست ) آن را دریابند، واگر فضل خدا ورحمت او برشما نبود، مسلما جزاندکی، از شیطان پیروی می کردید. علما وظیفه روشنفکری دارند و مرجع تحلیل حوادث وپیش آمدها می باشند که مردم را رهنمایی نمایند تا از شایعات پیروی نکنند. این آیت می رساند که نه تنها علما خود اهل شایعات نیستند وقطعا که خود از شایعات پیروی نیزنمی کنند بلکه به دنبال جستجوی حقیقت حوادث اند تا جلو شایعات گرفته شود.

حالا این شایعات ممکن است جنبه ی دینی پیدا کند ویا برخاسته از تیوری توطئه باشد. علما نه تنها عالم به احکام دینی اند بلکه آگاه به جنبه ی حقیقی و واقعی حوادث واخبار نیز می باشند. دراین جا از واژه ی” استنباط ” کارگرفته شده است که بررسی، تحلیل، نتیجه گیری وپیش بینی از حوادث وپیش آمدها را می رساند وعلما باید اهل استنباط باشند که بتوانند جلو شایعات را بگیرند وبه صوب حقیقت مردم را رهبری کنند. از طرف دیگرعلماء باید بی طرف باشند که نشود حقیقت قربانی سلایق وعلایق گروهی خود شان گردد.بسیاری اوقات دیده شده است که علماء خود گرفتار اخباربرخاسته از شایعات گردیده اند وبه خصوص که مرتبط با ارزش های دینی بوده است.

6. ترجیح تعقل بر بررسی احساساتی :

درآیت 43 سوره عنکبوت می خوانیم : « وتلک الأمثال نضربها للناس وما یعقلها الا العالمون » وما این همه مثل ها را برای مردم می زنیم ولیکن به جزمردم دانشمند ( علماء ) کسی تعقل در آنها نخواهد کرد. مثل های قرآن عمیق اند وتعقل می طلبد. باید علماء در قدم نخست اهل تعقل باشند تا بتوانند فاصله میان مثل وانطباق آن با زندگی را کم کند وبرای مردم رهنما باشند. سطحی نگری آفت بزرگی است که امروز علمای ما را دچار مصیبت نموده است وتا آنجا که بسیاری از علمای ما را جزم اندیش ودورازعقلانیت در تحلیل حوادث وهمچنان پیام های دینی بار آورده است. از این آیت دانسته می شود که علماء، اهل سطحی نگری وجزم اندیشی نیست بلکه در قدم نخست اهل تعقل وبصیرت اند یعنی که « علماء » درقدم نخست « عقلاء » جامعه اند. همیشه تحلیل مبتنی برخرد وعقلانیت مقدم بر برداشت سطحی وجزمی از یک قضیه وپیام دینی می باشد. دوری از ویژگی « عقلانیت» است که علمای ما در حوادثی چون واکنش در برابر اموراجتماعی واتفاقات بیرونی احساساتی وهیجان زده عمل می نمایند. تا آنجا که دیده شده است بسیاری از مردم نسبت به موضع گیری علماء در برابر اخبارو اتفاقات جهانی شگفت زده می شوند آن جا که می بینند نسبت به هرکسی دیگری علماء از واقعیت این اتفاقات بی خبربوده اند وفقط از روی احساسات عمل کرده اند.

اگر با نگاهی مختصر به موارد شش گانه ی فوق دیده شود در می یابیم که مواصفات مطلوب قرآنی برای علمای دینی ما قطعا آن نیست که امروز دارند بلکه ویژگی هایی اند که یک بیدارگر، روشنفکر، دعوت گرومصلح باید داشته باشد.

منابع:

– القرآن الکریم

  1. الرئیس، ضیاءالدین، النظریات السیاسیة الاسلامیة. قاهره: دارالتراث، 2008.
  2. الفنجری، شوقی، کیف نحکم بالاسلام فی دولة عصریة. قاهره: المکتبة الاسکندریة، 1990.
  3. البناء، جمال، التعددیة فی مجتمع الاسلامی. قاهره: دارالفکرالاسلامی، 2002.
  4. أعراب، ابراهیم، الاسلام السیاسی والحداثة. دارالبیضاء: دارالقرافی، 2000
  5. النعیم، عبدالله احمد، نحوتطویر التشریع الاسلامی. قاهره: القاهره للدراسات، 2006
  6. ترابی، حسن، تجدید الفکرالاسلامی. دارالبیضاء: دارالقرافی، 1993
  7. شحرور، محمد، الدولة والمجتمع. دمشق: الأهالی، 2000
  8. وایل ابن حلاق، السلطة المذهبیة. بن غازی: دارالمدارس الاسلامیه، 2018.
  9. ………….. مدخل الی الشریعة الاسلامیة. بن غازی: دارالمدارس الاسلامیه، 2019.
  10. …………. نشأة الفقه الاسلامی وتطوره. قاهره: دارالشروق، 2018.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا