سیاسی و اجتماعی

نقش پاکستان در خلق و مدیریت اختالف در میان طالبان

دکتر قبادیانی

نقش پاکستان در خلق و مدیریت اختالف در میان طالبان

در نخست باید گفت که در اوایل روزهای واگذاری افغانستان به گروه طالبان در سال 1400 این گروه به عنوان
یک نیروی یکپارچه ظاهر شدند اما اختالفات داخلی بین رهبران این گروه به مرور نمایان شد. این اختالفات به
دلیل تضاد منافع بین جناح های مختلف طالبان بروز نمود. در این نوشتار، به علل و اهداف اختالفات داخلی طالبان
و نقش پاکستان در آن می پردازیم.

پاکستان

به طول کلی طالبان امروز شامل دو جناح هستند؛

.1 جناح قندهار، این جناح تحت رهبری مال هبت هللا آخندزاده قرار دارد و تمرکز آن بر اجرای سخت گیرانه
شریعت است. پایگاه اصلی این جناح در قندهار است و بیشتر رهبران آن از نسل نخستین طالبان هستند.

.2 شبکه حقانی، این جناح توسط خلیفه سراج الدین حقانی، وزیر داخله طالبان رهبری می شود. شبکه حقانی بازوی
نظامی – استخباراتی طالبان به شمار می رود و روابط نزدیکی با پاکستان و دیگر گروه های جنگی در منطقه
دارد.
این دو جناح با دو رهبر و دو دیدگاه در مواردی چون شیوه حکومت داری، توزیع قدرت و مناصب دولتی و
سیاست خارجی با یکدیگر اختالف دارند.

جناح قندهار با رویکرد سنتی از دین و قدرت متمایل و در روابط با
کشورهای منطقه به سر می برد و حمایت آنان را نیز با خود دارد در حالیکه جناح شرق به رهبری سراج الدین
حقانی در صدد ارت باط و تعامل با کشورهای غربی است. اما هسته ای ایجاد این دو جناحی و دو دیدگاهی به یک
مرکز تصمیمی بر می گردد و آن پاکستان و استخبارات ارتش آن است.

پاکستان طالبان را با ایجاد اختالف سازمان یافته به دو دیدگاه منطقه ای و فرامنطقه ای تقسیم بندی نموده است ، این دو دیدگاه هر کدام غالب بر دیگری شود پاکستان سناریوی بعدی خود را دارد.

در واقع طالبان ابزار بازی های سیاسی و امنیتی پاکستان در سطح منطقه و
در تعامالت جهانی است و استفاده از آن در هر شکل و برنامه ای برای پاکستان بازی ب ُرد ب ُرد است.

در واقع پاکستان و حامیان پشت صحنه ای آن که شامل برخی از قدرت های جهانی و کشورهای عربی می شود به
یک فضای ضد پاکستانی در افغانستان نیاز داشته و دارند تا آنچه که به عنوان پروژه های آتی در پشت صحنه
افغانستان طرح گردیده، جنبه ای عملی و عملیاتی بدون دخالت و نقش پاکستان پیدا نماید.

درگیری هایی هم که گاه و بیگاه در خطوط مرزی والیات خوست، پکتیا و سرحدات کنر رخ می دهد، بیشتر روی کاروان های مواد مخدر،
قاچاق اسلحه و اختالفات روی تقسیم منافع است که خود نوعی بازی سیاسی و استخبارتی پاکستان است.

اما در بعضی مواقع، واکنش پاکستان در برابر طالبان، به نسبت پیوند احتمالی است که ممکن میان عناصر پشتون
تجزیه طلب در پاکستان و تحریک طالبان پاکستان ) تی تی پی ( شکل گیرد و در آینده به یک چالش برای پاکستان،
مبدل شود که همینطور نیز شده است و امروزه برخی از جناح ها در داخل و خارج از افغانستان در صدد تقویت
این نقطه در مقابل سیاست و اهداف پاکستانی ها هستند.

پاکستان

اما در بخش افغانستان و آنچه که مربوط به تحریک طالبان افغانستان می شود، هیچ اقدام و برنامه ای از حوزه
کنترول و نظارت پاکستان و ISI دور نیست و طالبان هم منحیث مجری سعی دارند تا نقش شانرا به درستی ایفا
نمایند.

به طور مثال طالبان برای بلند بردن وجهه سیاه و خدشه دار شان در سطح داخلی، می خواهند حس ملی
گرایی دفاع از خاک و نوعی تالش برای باز پس گیری مناطق مورد ادعای افغانستان در آن طرف خط دیورند را
منحیث یک نظام با مسئولیت نشان دهند و کسب اعتبار مردمی در داخل افعانستان نموده وخوشانرا مستقل و آزاد
ازسیطره مهر ومارک پاکستان نشان دهند.

در حالیکه پاکستان، با عین سناریو، در تالش است تا از یک طرف با ارسال پیامی، هرگونه بازی احتمالی از طرف
هند و سایر کشور های منطقه را روی کارت طالبان، رصد کند و از طرف دیگر، نشان دهد که قربانی تروریسم
گردیده است.

البته این نکته نباید از نظر دور بماند که روند رو به افزایش تمایالت استقالل طلبانه در میان اقوام ساکن در پاکستان
مانند بلوچ ها، پشتون ها، پنجابی و سندی ها خطر جدی ای است برای آینده سیاسی پاکستان اما تا آن مرز که طالبان
افغانستان بتواند دراین مسیر، کاری انجام دهد که منافع اسالم آباد را با خطر مواجه سازد غیر منطقی به لحاظ مبنا و
عقبه مدیریتی طالبان خواهد بود.

ضمنا، با توجه به خصلت و پیوند طالبان افغانستان با تروریسم فراملی و گروه های افراطی در منطقه و فرامنطقه
نظیر القاعده، داعش خراسان، انصارهللا، تی تی پی و… و برنامه ی را که قرار است این گروه ها برای بی ثبات
سازی منطقه انجام دهن د، تنش میان کشور های منطقه با طالبان و حتی کشور های حامی این گروه، از نقطه نظر
امنیتی، اجتناب ناپذیر است و یکی از اهداف پاکستان نیز همین است تا بحران افغانستان به کشورهای منطقه سراید
نماید و مسئله ای افغانستان جنبه ای منطقه ای به خود گیرد تا پاکستان خود موفق به کسب امتیازات ویژه گردد.

اما منطقه و فرامنطقه، به گونه ای دراماتیک داخل یک تعامل سازش کارانه با طالبان شده اند و این کار، باعث تضعیف
نقش اسالم آباد گردیده است.

پاکستان
پاکستان نیز در وضعیت فعلی افغانستان مجبور به تغییر سناریو است. این سناریو می تواند گسترش اختالفات درونی
طالبان در جهت حذف یکی به نفع دیگری باشد و یا تثبیت و تقویت گروه های جنگی دیگری چون داعش خراسان که
هم در مقابل طالبان قرار داشته باشد و هم در همسویی و هماهنگی با آنان طبق برنامه ی پاکستان و حامیان پشت
صحنه ای آن.

مهم آن است که همه جناح های موجود در بدنه ی طالبان از تیم قندهار گرفته تا شبکه حقانی و تیم
های سیاسی قطر و امارات متحده عربی همه توسط استخبارات ارتش پاکستان )ISI )رهبری و مدیریت می شوند.
در این میان برخی از کشورها دلخوش به روابط نزدیک و مستقیم با مال هیبت هللا هستند اما شاید متوجه نیستند که
این کتاب را که آنان قصد خوانش دارند پاکستان از اول به آخر و بر عکس حفظ است و زمان می تواند بهتر این
مسئله را به اثبات برساند.
پایان

سیمرغ

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا