مقالات اجتماعی

زمینه‌های جامعه‌شناختی و دلایل بازتولید بنيادگرايی در افعانستان

نویسنده: میرویس امین

اید‌ه‌ها هیچ نیرویی ندارند برای این‌که خودشان‌ را محقق کنند، بلکه زمینه‌های اجتماعی می‌خواهد که امکان می‌دهد، ایده‌ها در بازه‌های زمانی خاصی صورت‌بندی های متفاوتی داشته باشند. در بحث بنيادگرايی و تکفیر، ارجاع به این‌که یک ایده سلفی است که از زمان امویان، یا شخص ابن‌تییمه وجود داشته، نمی‌تواند تببین کننده و قانع کننده باشد. سوال این است که چرا در آن زمان چنین صورت‌بندی وجود نداشت و فقط در این دوره است که صورت‌های خاص خودش را دارد؟ بحث این است که یک سری میانجی‌های مدرن و زمینه های اجتماعی مدرن است که می‌تواند تبیین کند که چگونه جریان‌ها و گروهای تکفيری شکل گرفته اند و دارند بازتولید می‌شوند. باید بپرهیزیم از اینکه یک ایده سلفی وجود دارد و از این‌رو تکفير و خشونت از آن می‌آید، اصلن اینطور نیست بلکه یک سری ساز و کارهای مدرن است که در شکل‌گیری جريان های تکفيری چه در سویه های مسیحی و اسلامی وجود دارد که موجب می‌شود گروهای تکفيری سازماندهی منظم و درست به خود بگیرند یکی از عوامل مهم آن تهاجم شوروی وقت به افغانستان‌ است. در همین بازه زمانی نیز در جهان مسيحيت درگیری های اصلاح طلبانه کوبا و آمریکای جنوبی در ذيل همین گفتمان حاکم شکل می‌گیرند. آمریکایی ها برای این‌که بتوانند دست شوروی‌ را از رسیدن به آب‌های گرم و تسلط بر نفت منطقه‌ جلوگیری کند، اقدام به حمايت از گروهای بنيادگرا در قالب جریان های جهادی متفاوتی می‌زنند‌. هیچ فرقی هم نمی‌کند که تفکر این گروها از کجا است. تعداد عرب‌های که در جهاد افعانستان علیه شوروی اشتراک کرده اند نشان می‌دهد که گروهای تکفيری یک نظم فرا ملی پیدا کرده اند و سازماندهی منظم یافته اند و دارند برای یک نظم دل‌خواه شان مبارزه می‌کنند. بعد از این‌که توافق نامه ژنف امضا شد و بحث خروج نیروهای شوروی‌ از افعانستان، گروهای عرب اشتراک کرده در جهاد افعانستان دوباره بر می‌گردند به کشورهای شان و علیه دولت های دست نشانده کشورهای شان اقدام نظامی می‌کنند. تفکر تکفير از این‌جا نشأت می‌گیرد. چون در این منطق مرتد کسی است که بخاطر کشورهای بيگانه، ارزش‌ها و مردم شان را قربانی می‌کنند و در خدمت آن‌ها قرار می‌گیرند. ریشه تکفير در این‌جا از ایده‌ها نمی‌‌آید بلکه از دولت های دست نشانده و حاکمان آن می‌آید. پس مرتد می‌شود حاکم دست نشانده. در این موقع است که پديده تکفير سرایت می‌کند به کل کسانی که علیه منافع گروها قرار می‌گیرند. هنگامی که بتوانی یک فرد را تکفیر کنی چرا نتوانی کل جامعه را تکفیر کنی؟! چند مدتی سازماندهی منظم این گروهای عرب در سودان است، تا اینکه کشور سودان بطور محترمانه اخراج شان می‌کند و دوباره‌ بر می‌گردند به افعانستان. تعدد قومی و زبانی در افعانستان منجر به شکل‌گیری گروه‌های متعددی می‌شود، جنگ‌های داخلی اتفاق می‌افتد و از همین رو است که تلاش می‌شود طالبان بازسازي شوند و طالبان به مدد پول های آمریکایی، سازماندهی پاکستان و عرب های خليج فارس مجهز می‌شوند و سایر گروه‌های تکفيری مثل داعش تاسیس می‌شود. در منطق این گرو‌ه‌ها همیشه دو نوع دشمن است، دشمن دور و دشمن نزديک. شوروی‌ در پوشش کمونیسم ملحد می‌شود دشمن دور و حاکمان دست نشانده آن در کشورهای مختلف می‌شوند دشمن نزديک. از جمله افعانستان. برای این گروها دشمن دور هميشه یک توجیه است برای گرفتن‌ قدرت و زمينه های‌ ایدئولوژیک هم در این ميان نقش دارد. یعنی قطب‌بندی های فکری از این‌جا شکل می‌گیرد. بعد از تحولات و اتفاق های که در جهان اتفاق افتاد و از جمله حمله به نایروبی در سال ۱۹۹۸، در خلیج فارس سال ۲۰۰۰ و مهم تر از حادثه یازده سپتامبر ۲۰۰۱ و حمله های پیاپی. بعد از تهاجم و ورود آمریکایی‌ها در افعانستان، آمریکا به عنوان دشمن دور، می‌شود دشمن نزديک. ورود آمریکایی ها در افعانستان زمينه بازسازی و گروه‌های تکفيری را فراهم می‌کند و سبب نوعی حیات مجدد و بازتولید این گروها می‌شود. اهداف اصلی گروها مرتدان داخلی اند، یعنی ایدئولوژی های مدرن تکفیری در این موقعیت و زمان است که امکان عمل پیدا می‌کنند. به نظر می‌رسد دو عامل در شکل دهی چنين گروهای نقش مهم داشتند و دارند که من به دو دلیل اشاره می‌کنم، عوامل داخلی و بین‌المللی.
عوامل بین‌المللی
۱- مداخله کشورهای صنعتی بر کشورهای مستعمره. با این منطق یا توجيه که کشورهای مستعمره تولید ندارند، مصرفی اند و نیاز است تا این کشورها در آن‌جا حضور داشته باشند. مداخلات اقتصادی، سیاسی و سرانجام حمله نظامی به بهانه‌های دموکراسی و حقوق بشر و ده‌ها حرف‌های گل و بلبلی دیگر. در برابر این وضعیت است که جريان های احیاگرایانه فارغ از دین و اید‌‌ه‌ها برای تأمین نظم دل‌خواه خودشان‌ و اتوپیای سیاسی شان تلاش می‌کنند.
۲- جهانی شدن و به قول تافلر موج سوم صنعتی است که امکان بسیج و عمل گروهای تکفيری را فارغ از زمان و مکان را فراهم می‌کند و عامل تسری و گسرش آن‌ها می‌شوند. رویکرد های معکوس اینگونه عمل می‌کنند و از ابزارهای شان در برابر آن نظم می‌ایستند.
عوامل داخلی:
۱- فقدان همبستگی اجتماعی: یعنی در جوامعی مثل افعانستان که ارزش های مشترک و عام وجود نداشته باشد، امکان این‌که چنین گروهای از وضعیت های متفرق استفده کنند بیشتر است.
۲ دولت ضعیف: نبود نیروهای سیاسی و دستگاه قدرت که بتواند میان نیروهای اجتماعی تعادل ایجاد کند، امکان مخالفت‌ و عمل گروهای مخالف را بیشتر می‌سازد
در نتيجه بحث اصلی و نکته ای که میخواستم اشاره کنم این است که، در بحث تکفير و گروه‌های بنيادگرا، تنها ارجاع به ایده‌ها کافی نیست. بلکه شکل گیری آن‌ها تحت زمینه های مدرن است. و صورت های مدرن دارند. یک این‌که بلا فاصله‌ منشعب می‌شوند و این‌که موقتی اند. در تحليل چنين گروهای تکفيری باید به زمينه هاي اجتماعي آن توجه داشته باشیم. این‌ها تحت زمینه های پارادوکسیکال مدرن بوجود آمده اند و از دلایل بازتولید آن‌ها نیز همین وضعیت مدرن است. یعنی قاعده‌ های مدرن است که چنین صورت هایی را ایجاد می‌کند که بعد تبدیل می‌شوند به ضد خودش. پس الگوهاي عام و قواعد کلی جامعه شناختی است که می‌تواند مارا در فهم آگاهانه گروه‌های بنيادگرا و تکفيری قانع کند همین وضعیت های مدرن است. توسعه نیافتگی فرهنگی و اجتماعی پتانسیل های لازمی هستند که می‌تواند زمینه‌ای اجتماعی و فرهنگی برای چنین گروه‌های فراهم می‌کند. هم‌چنان در حاشيه بودن همیشگی و فقدان قدرت و ثروت از عوامل دیگری هستند که چنين ایده‌هایی را تقویت می‌کند. بنابراین فکر می‌کنم با در نظر گرفتن بخش هایی از این عوامل می‌شود وضعیت فرهنگی و اجتماعی افعانستان را نیز تبیین و توصیف کرد.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا