مصاحبه هاشعرفرهنگ و ادبیات

شاعران دهه نودی به جای جست‌و جوی عمق و اصالت در بیان احساسات و افکار، از دیگران تقلید می‌کنند

گفتگو کننده: عبدالوهاب عاصم

جاوید کریمیان از شاعران جوان کشور است که بیشتر در زمینه غزل کار می‌کند. او در ضمن این که شعر می‌سراید، یکی از فعالان فرهنگی ادبی نیز است که چندین مرکز فرهنگی و آموزشی را در کشور مدیریت می‌کند. در این نوبتِ گفتگو، با او نشسته ایم که در موردش بیشتر در می‌خوانیم:

  • لطفا خود تان را برای خوانندگان ما معرفی کنید؟
  • نام من جاوید کریمیان است، و بیش‌تر از این‌که نامی باشم، نماینده‌ای از تلاش‌های پیوسته‌ در مسیر فهم و بیان زیبایی‌های زندگی و عدالت اجتماعی هستم. از دوران کودکی با دنیای شعر و ادب آشنا شدم، غرق در واژه‌ها و احساساتی که از طریق آثار بزرگانی چون حافظ، مولانا، و خیام به من منتقل می‌شد. این عشق به کلمات و بیان عواطف، مرا به سمت سرودن شعر کشاند. در کنار عشق به شعر، همواره دغدغه‌های اجتماعی و انسانی نیز بخشی از زندگی‌ام بوده است. در زمینه حقوق کودکان، آموزش بانوان و کودکان بی‌سرپرست و بی‌بضاعت، و هم‌چنین حقوق زنان، فعالیت‌های گسترده‌ای داشته‌ام. با کسب سند لسانس و مطالعات پیوسته، همواره در جست‌وجوی دانش و فهم عمیق‌تر از دنیای پیرامون خود بوده‌ام. این روزها، مطالعه «زوربای یونانی» نوشته نیکوس کازانتزاکیس و کتابی از‌هاناآرنت درباره توتالیتاریسم، به من کمک می‌کند تا با نگاهی تازه‌تر و عمیق‌تر به مسائل پیچیده انسانی و اجتماعی بپردازم.
  • از حال و هوای این روزهای تان بگویید.
  • این روزها، ذهنم بیش از همیشه درگیر تأملات عمیق فلسفی و اجتماعی است. با خواندن “زوربای یونانی”، شخصیت زنده و پرجنب‌وجوش زوربا مرا به یادآوری لحظات ناب زندگی و لذت بردن از هر لحظه فرا می‌خواند. او با فلسفه زندگی پر از هیجانش، به من یادآوری می‌کند که زندگی در هر لحظه زیبایی‌های خاص خود را دارد و باید با تمام وجود آن را تجربه کرد. این کتاب به من انگیزه می‌دهد که با نگاهی تازه به زندگی بنگرم و از لحظات کوچک و بزرگ آن لذت ببرم. از سوی دیگر، مطالعه آثار‌هانا آرنت به من نشان می‌دهد که چگونه سیستم‌های توتالیتر می‌توانند آزادی‌ها و حقوق انسانی را تحت‌الشعاع قرار دهند. این مطالعه مرا به تفکر بیشتر در مورد مسئولیت‌هایم به عنوان یک شهروند و یک انسان واداشته و به من انگیزه می‌دهد تا در راه حقوق بشر و عدالت اجتماعی تلاش بیش‌تری کنم. فعالیت‌های روزانه‌ام در کنار کار‌های‌ شغلی شامل پی‌گیری حقوق کودکان و زنان، تدریس، و کمک به خانواده‌های بی‌بضاعت است. هر روز با داستان‌ها و چالش‌های جدیدی مواجه می‌شوم که به من انگیزه می‌دهند تا بیش‌تر تلاش کنم و با نگاه و قلم خود، به به‌بود وضعیت جامعه‌ام کمک کنم. هر لحظه از این تلاش‌ها، برایم فرصتی است تا به دیگران کمک کنم و از تجربه‌های آن‌ها بیاموزم.
  • چرا و چه زمانی به سرودن شعر رو آوردید؟
  • شعر برای من یک سفر طولانی و عمیق به درون احساسات و تجربه‌های انسانی است. نخستین بار که شروع به نوشتن شعر کردم، شاید هفده ساله بودم. آن زمان، شعر برای من یک پناهگاه بود؛ جایی که می‌توانستم احساسات پیچیده و گاهی مبهم خود را به زبان بیاورم. هر بیت و مصرع، تجلی یک لحظه، یک فکر یا یک احساس عمیق بود. شعر به من این امکان را می‌داد که از طریق کلمات، جهان خود را بازآفرینی کنم و با دیگران به اشتراک بگذارم. با گذشت زمان، نوشتن شعر به یک ضرورت تبدیل شد. هر باری که با یک مشکل، یک شادی یا حتی یک سوال درونی مواجه می‌شدم، شعر به من کمک می‌کرد تا آن را بهتر بفهمم و به آن پاسخ دهم. شعر برای من نه تنها یک وسیله بیان، بلکه یک ابزار تفکر و تحلیل است. از طریق شعر، می‌توانم به عمق احساسات و تجربیات خود پی ببرم و آنها را به شکلی هنری و زیبا به دیگران منتقل کنم.
  • شعر از نظر شما؟
  • شعر برای من شیوه‌ی بیان حالات خاص است که از دل و جان بر می‌خیزد. زبانی که قادر است احساسات عمیق و بی‌پایان انسانی را به تصویر بکشد و آنها را به گونه‌ای بیان کند که هیچ شیوه‌ای دیگری قادر به آن نیست. شعری که از دل برآید، طبیعتاً به دل می‌نشیند و خواننده را با خود به سفری معنوی و عاطفی می‌برد. شعر برای من یک سفر است، سفری به درون جان و روح. در هر بیت و مصرع، تجربه‌ها و احساسات زندگی نهفته است. شعر می‌تواند شادی‌ها، غم‌ها، عشق‌ها و دردهای ما را به گونه‌ای به تصویر بکشد که هیچ رسانه دیگری نمی‌تواند. هر شعری که می‌نویسم، یک داستان، یک احساس و یک لحظه از زندگی من است که با دیگران به اشتراک می‌گذارم. از طریق شعر، می‌توانم به بیان عمیق‌ترین احساسات و تجربیات خود بپردازم و با دیگران ارتباطی بی‌واسطه و صمیمی برقرار کنم.
  • در مورد آثار تان بگویید و چه آثاری را در دست چاپ دارید؟
  • تا کنون دو مجموعه شعر منتشر کرده‌ام که هر یک به جنبه‌های مختلف زندگی و احساسات انسانی می‌پردازند. اولین مجموعه شعری که منتشر کردم، شامل شعرهایی بود که در دوران جوانی نوشته بودم. این اشعار بیشتر درباره عشق، امید و جست‌و جوی هویت بودند. دومین مجموعه شعری که منتشر کردم، به موضوع ادبیات کودک می‌پردازد. در این مجموعه، تلاش کردم تا با استفاده از زبان شعر، به مسائل مهمی چون آموزش، آزادی و تربیت کودکان بپردازم. در حال حاضر، مشغول تکمیل دو کتاب که باز هم یکی برای کودکان است و دیگری تجربه‌های تازه‌ام در شعر است.
  • در چه حالت‌هایی شعر می‌نویسید؟ تجربه‌تان چیست؟
  • به‌ترین حالت برای نوشتن شعر زمانی است که در آرامش و سکوت باشم. طبیعت، فضای باز و سکوت شب همیشه الهام‌بخش من بوده‌اند. وقتی در طبیعت هستم، احساس می‌کنم که بخشی از یک چیزی بزرگ‌تر هستم. صدای باد، آواز پرندگان و زیبایی‌های طبیعی همه به من الهام می‌دهند. این لحظات از آرامش و هم‌آوایی با طبیعت، بهترین زمان برای نوشتن شعر هستند. گاهی نیز در اوج فعالیت‌های روزمره، یک لحظه کوتاه از آرامش می‌تواند جرقه‌ای برای نوشتن یک شعر باشد. تجربه‌های من در نوشتن شعر نشان داده که شعر می‌تواند از هر جایی و در هر زمانی برخیزد. ممکن است یک گفت‌وگو با یک دوست، یک لحظه از تنهایی، یا حتی یک رویا الهام‌بخش باشد. نوشتن شعر برای من یک فرایند پویاست که در هر لحظه می‌تواند آغاز شود و به یک اثر هنری تبدیل شود. مهم این است که همیشه آماده باشم و اجازه دهم که الهام به من برسد و مرا به سفری تازه‌ای ببرد.
  • وضعیت شعرِ این روزهای کابل چگونه است؟ نسبت به سه سال پیش؟
  • شعر در کابل در این مرکز فاجعه‌ای شرق هم‌واره جای‌گاه ویژه‌ای داشته است، اما شرایط فعلی باعث شده تا شاعران بیش‌تر به مسائل اجتماعی و سیاسی توجه کنند. در مقایسه با سه سال پیش، شعر امروز کابل بیش‌تر منعکس‌کننده واقعیت‌های تلخ و مشکلات جامعه امروز ما است. با این حال، این وضعیت نیز باعث شده تا شعر به یک وسیله قوی برای بیان اعتراضات و دردهای مردم ما تبدیل شود. شاعران این روزهای کابل با استفاده از زبان شعر، به بیان مسائل و مشکلات جامعه می‌پردازند. آن‌ها با استفاده از کلمات، صدای مردم را به گوش جهانیان می‌رسانند و تلاش می‌کنند تا تغییراتی مثبت در جامعه ایجاد کنند. هر شعر، یک پیام، یک فریاد و یک امید برای آینده بهتر است. با وجود همه مشکلات و چالش‌ها، شعر هم‌چنان زنده و پویا است. شاعران کابل با استفاده از زبان شعر، به مبارزه با ناعدالتی‌ها، تبعیض‌ها و خشونت‌ها می‌پردازند و تلاش می‌کنند تا از طریق کلمات، امید و الهام را به مردم خود بازگردانند. این تحولات نشان می‌دهد که شعر نه تنها یک وسیله بیان احساسات فردی است، بلکه می‌تواند نقش مهمی در تحولات اجتماعی و سیاسی داشته باشد. شاعران کابل در تلاش هستند تا از طریق اشعار خود، به مردم انگیزه دهند و آنان را به فکر وادارند. شعرهای آنان اکنون بیش‌تر از هر زمان دیگری به مسائل حقوق بشر، عدالت اجتماعی و امید به آینده‌ای بهتر می‌پردازند.
  • چند شاعر مورد علاقه تان از امروزی‌ها و دیروری‌ها؟
  • از میان شاعران امروزی، به اشعار عفیف باختری، مهدی موسوی، رضا محمدی، علی اکبر یاغی‌تبار و …  علاقه خاصی دارم. شعرهای آن‌ها نه تنها زیبا و پر از احساس است، بلکه به مسائل اجتماعی و انسانی نیز پرداخته‌اند. این شاعران با زبان شعر، به بیان دردها و امیدهای مردم پرداخته‌اند و توانسته‌اند تأثیرات عمیقی بر جامعه بگذارند. از میان شاعران قدیم، حافظ، مولانا و خیام همیشه الهام‌بخش من بوده‌اند. هر یک از این شاعران با زبان و سبک خاص خود، به بیان عمیق‌ترین احساسات و تفکرات انسانی پرداخته‌اند. حافظ با غزلیات عاشقانه و پر رمز و راز خود، مولانا با اشعار عارفانه و فلسفی، و خیام با رباعیات پر از حکمت و اندیشه، همه‌گی بخش‌های مهمی از دنیای شعری من را تشکیل داده‌اند. این شاعران با کلمات خود، دنیایی از عشق، معرفت و تفکر را به من نشان داده‌اند و هم‌واره مرا به تعمق و اندیشه واداشته‌اند.
  • به نظر شما شعر قابل یادگیری است یا ذاتی؟ و خودتان را در کدام دسته می‌بینید؟
  • شعر، به باور من، ترکیبی از استعداد ذاتی و آموزش است. ذوق و استعداد شعری می‌تواند ذاتی باشد؛ برخی افراد از کودکی احساسات عمیقی دارند و می‌توانند آنها را به خوبی به کلمات تبدیل کنند. اما این استعداد نیازمند پرورش و آموزش است. مطالعه آثار بزرگان، تمرین مداوم و آشنایی با تکنیک‌های مختلف شعری می‌تواند به یک شاعر کمک کند تا استعدادهای خود را به بهترین نحو به کار گیرد. من خود را در دسته‌ای می‌بینم که از ذوق و استعداد ذاتی برخوردار بوده، اما همواره تلاش کرده‌ام تا از طریق مطالعه و تمرین، مهارت‌های شعری خود را بهبود ببخشم. با خواندن آثار بزرگان و آموختن از آنها، توانسته‌ام تکنیک‌های مختلف شعری را بیاموزم و در آثار خود به کار بگیرم. بنابراین، باور دارم که هرچند ذوق و استعداد ذاتی مهم است، اما آموزش و تمرین نیز نقش بسیار مهمی در پرورش یک شاعر دارد.
  • رابطه تان با نقد چگونه است؟
  • نقد از دید من یک فرصت ارزشمند است. نقد سازنده می‌تواند به ما کمک کند تا نقاط ضعف خود را بشناسیم و آنها را بهبود بخشیم. هر نقدی که با دقت و احترام ارائه شود، می‌تواند به من دیدگاه‌های جدیدی بدهد و مرا به تفکر وادارد. نقد، اگر با نیت بهبود و ارتقاء باشد، می‌تواند به رشد و پیشرفت ما به عنوان یک آفرینش‌گر یاری کند. همچنین، نقد به ما این امکان را می‌دهد که به آثار خود از زوایای مختلف نگاه کنیم و از دیدگاه‌های دیگران نیز بهره‌مند شویم. این تجربه به ما کمک کرده تا به عنوان یک شاعر و آفرینش‌گر دیدگاه‌های گسترده‌تری پیدا کنیم و درک عمیق‌تری از هنر شعر بیابیم. نقد، بخشی از فرایند یادگیری و رشد است و من همیشه از نقدهای سازنده استقبال می‌کنم.
  • با موسیقی چگونه هستید؟
  • موسیقی برای من یکی از منابع الهام‌بخش و آرامش‌بخش است. هم‌واره علاقه‌مند به شنیدن موسیقی‌های مختلف بوده‌ام و از طریق آن‌ها توانسته‌ام احساسات و تجربیات خود را عمیق‌تر کنم. موسیقی کلاسیک، سنتی و مدرن، هر کدام به نوعی توانسته‌اند تاثیرات زیادی بر من بگذارند. موسیقی و شعر به هم پیوندی عمیق دارند. همانطور که شعر می‌تواند احساسات را به کلمات تبدیل کند، موسیقی نیز می‌تواند همان احساسات را به نواهای زیبا و گوش‌نواز تبدیل نماید. به نظر من، موسیقی و شعر مکمل یکدیگرند و هر کدام می‌توانند به غنی‌تر شدن دیگری کمک کنند.
  • از چگونگی فعالیت‌های فرهنگی این روزهای کشور بگویید.
  • در این روزها، فعالیت‌های فرهنگی در کشور با چالش‌های بسیاری مواجه است. با این حال، هنرمندان و فعالان فرهنگی با تلاش و پشت‌کار فراوان در حال حفظ و گسترش فرهنگ و هنر هستند. برگزاری نمایشگاه‌های هنری، جلسات شعرخوانی، و کارگاه‌های آموزشی از جمله فعالیت‌هایی هستند که به رغم مشکلات موجود، به شکل مستمر برگزار می‌شوند. این فعالیت‌ها نقش مهمی در حفظ و ارتقاء فرهنگ و هنر کشور دارند. هنرمندان با استفاده از هنر خود، به بیان مشکلات و چالش‌های جامعه می‌پردازند و تلاش می‌کنند تا با ایجاد آگاهی و امید، به بهبود وضعیت اجتماعی کمک کنند. هر چند که شرایط سخت است، اما این تلاش‌ها نشان‌دهنده عزم و اراده قوی هنرمندان و فعالان فرهنگی برای حفظ و گسترش فرهنگ و هنر است. بطور نمونه ما کانونی ساخته‌ایم به نام «روشنی» که هفته‌وار جلسات شعر و نقد در آن برگزار می‌شود.
  • با شعر سپید چگونه هستید؟
  • شعر سپید یکی از قالب‌های شعری است که به ما امکان می‌دهد تا به شکلی آزادتر و بی‌قید و بندتر احساسات و افکار خود را بیان کنیم. این نوع شعر به دلیل نداشتن وزن و قافیه، به آفرینشگر آن آزادی بیشتری در بیان و ایجاد تصاویر شعری می‌دهد. شعر سپید این امکان را میسر می‌سازد که از محدودیت‌های قالب‌های سنتی رها شویم و به بیان مستقیم‌تر و بی‌پرده‌تری از احساسات و افکار خود بپردازبم.
  • تفاوت دید یک هنرمند/شاعر با یک فرد عادی نسبت به طبیعت و یا یک رویداد چه بوده می‌تواند؟
  • یک هنرمند یا شاعر با حساسیت و دقت بیشتری به دنیا نگاه می‌کند. آنها قادرند در چیزهایی که شاید برای دیگران عادی و بی‌اهمیت به نظر می‌رسد، زیبایی و معنا پیدا کنند. یک شاعر یا هنرمند می‌تواند در جزئیات کوچک طبیعت، مانند یک قطره باران یا یک برگ خشکیده، جهانی از احساسات و مفاهیم را ببیند. این دیدگاه منحصر به فرد و حساس، به هنرمند یا شاعر این امکان را می‌دهد که تجربیات و مشاهدات خود را به شکلی زیبا و معنادار به دیگران منتقل کند. هنرمندان و شاعران به جزئیات توجه می‌کنند و از طریق نگاه دقیق و احساسات عمیق خود، مفاهیم پیچیده و زیبایی‌های نهفته در زندگی را آشکار می‌سازند. این توانایی درک و بیان، باعث می‌شود که آثار هنری و شعری آن‌ها به تجربیاتی فراتر از روزمرگی و عادیات تبدیل شود و تاثیرات ماندگاری بر مخاطبان بگذارد.
  • چه نقدی بر شعر دهه ۹۰ دارید؟
  • شعر دهه ۹۰ با تحولات زیادی مواجه بوده است. از یک سو، شعر این دهه توانسته به بیان مشکلات و چالش‌های اجتماعی بپردازد و صدای مردم باشد. اما از سوی دیگر، برخی از اشعار این دوره ممکن است دچار سطحی‌نگری و تکرار شده باشند. یکی از نقدهای من بر شعر دهه ۹۰ این است که برخی شاعران به جای جست‌و جوی عمق و اصالت در بیان احساسات و افکار، به تقلید از دیگران و استفاده از کلیشه‌های شعری پرداخته‌اند. با این حال، این دهه نیز شاعران بزرگی را به خود دیده است که توانسته‌اند با خلاقیت و نوآوری، به گسترش و ارتقای شعر امروز کشورمان کمک کنند.
  • از سرگرمی‌های تان بگویید.
  • در کنار نوشتن و مطالعه، به پیاده‌روی در طبیعت، گوش دادن به موسیقی و تماشای فیلم‌های سینمایی علاقه‌مندم. این فعالیت‌ها به من کمک می‌کنند تا از فشارهای روزمره دور شوم و ذهنم را آرام کنم. همچنین، آشپزی و تجربیات جدید در آشپزی یکی دیگر از سرگرمی‌های من است. آشپزی به من این امکان را می‌دهد که خلاقیت خود را به شکل دیگری بروز دهم و از لحظات آرامش‌بخش در کنار خانواده و دوستان لذت ببرم.
  • کتاب‌هایی که این روزها در دست مطالعه دارید؟
  • این روزها مشغول خواندن “جنایت و مکافات” اثر فئودور داستایوفسکی هستم. این کتاب، یکی از شاهکارهای ادبیات روسیه و جهان، داستان دانشجویی به نام راسکولنیکف را روایت می‌کند که به دلایل پیچیده‌ای دست به قتل می‌زند و سپس با عواقب روانی و اخلاقی این جنایت روبرو می‌شود. داستایوفسکی با عمق و دقتی بی‌نظیر به بررسی ذهن انسان، احساس گناه، و جستجوی معنا در زندگی می‌پردازد. این کتاب به من کمک کرد تا به سوالات اساسی درباره اخلاق، عدالت، و طبیعت انسانی فکر کنم. همچنین، مشغول خواندن “در کافه اگزیستانسیالیست‌ها” نوشته سارا بیکول، نویسنده‌ای از انگلستان هستم. این کتاب به بررسی جنبش اگزیستانسیالیسم و تأثیرات آن بر فلسفه و فرهنگ قرن بیستم می‌پردازد. بیکول داستان زندگی و افکار شخصیت‌های برجسته‌ای مانند ژان‌پل سارتر، سیمون دوبووار، و آلبر کامو را روایت می‌کند که در کافه‌های پاریس گرد هم می‌آمدند و درباره موضوعات عمیق فلسفی بحث می‌کردند. این کتاب به من دیدگاهی جدید و جذاب درباره فلسفه اگزیستانسیالیسم و تأثیر آن بر هنر و ادبیات می‌دهد. خواندن این دو کتاب به من امکان می‌دهد تا با دیدگاه‌های متفاوت و عمیق‌تری به مسائل انسانی و فلسفی نگاه کنم و از تجربیات و تفکرات بزرگ‌ترین اندیشمندان و نویسندگان الهام بگیرم.

آخر خط سرنوشت من

از همان اولش مشخص بود
زنده‌گی چون قطارِ افتاده
از سرِ ریل بخت من پس بود

لِه می‌کرد مغز پوچم را
هی تتق تق تتق تتق تق تق
عمر من بعد آن دوسه لحظه
تا نهایت، خدای من بس بود!

عشق و هم‌خوابگی و زاد و ولد
رسم بابای ما که دختر نه؛

اولین بچه‌ام تولد گشت
اولین بچه، بچه کرگس بود

لحظه‌هایم پل صراط شده
بار‌ها تا نهایت دوزخ
رفته‌ام خالدون فیها فی
خط تقدیر من مقدس بود

من فرو می‌روم به قعر خودم
در درونم شبیه برمودا
کشتی قسمتم که غایب شد
نقشه‌ی زشت آن مثلث بود

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

محصول بیست سال، پَریشانیِ من است
این چین‌ها که در دل پیشانیِ من است

چشمم اگر که دید درستی نمیدهد
تأثیر گریه کردن پنهانیِ من است

خورشید اگر به خلوت من رو نمی کند
تقصیر بخت تیره‌ی بارانیِ من است

از هر مسیرِ رفته به بن بست میرسم
این سرنوشت تلخ بیابانیِ من است

از هیچ کس شکایتِ اصلًا نمی‌کنم
این قصه از نَخست به پیشانیِ من است

بعد از همین غزل که روایت نموده ام
پایان زندگی و غزل‌خوانیِ من است

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا