مذهبی نظامی گرا
خوارج بزرگترین و طولانی ترین جنبش عصیان نظامی در تاریخ مسلمانان بوده كه از جمع 35 بغاوت مسلحانه عصر اموی 23 حالت آن مربوط به خوارج می شود و آنها برای سه قرن تمام نقش خار بغل را برای تمدن اسلامی ایفا نموده اند. خوارج در جمع تمامی آیت های قرآن كه بیشتر از 6200 می باشد تنها به کمتر از یک فیصد آن که آیت های جنگند توجه دارند و آن هم در غیر محل آن، درك و تطبیق 99% دیگر آن كار ایشان نیست. خوارج در امتداد تاریخ خونین شان زیر نام جهاد خون ریختند، شهرها را تخریب نمودند، و عنصر اصلی فتنه های هستی-سوزی شدند. خوارج تا آخر ندانستند و هنوز هم نمی خواهند بدانند كه امر جهاد برای نخست در مكه نازل شده بود كه از جهاد با قرآن و عقل و منطق سخن می گفت.
خوارج چه در گذشته و چه امروز به مذهبی لشکری و لشکری مذهبی اطلاق می گردد که توجه اصلی شان به سیاست و قدرت معطوف بوده است. تاریخ شهادت می دهد كه دین خوارج سیاست بوده و سیاست خوارج دین. و یا به عبارت دیگر: دین از نظر آنها جنبه نظری سیاست است و سیاست جنبه عملی دین. رهبران نظامی این گروه همیشه مفتی و مفتیان شان رهبران نظامی شان بوده اند. آنها در بین دین و رسیدن به قدرت فرقی قایل نیستند. خوارج فهم خود شان از دین را دین تصور می نمایند. آنها خود را شایسته ترین مردم برای حكومت می دانند و این حق را بر قناعت خودشان بنا نموده اند. آنها حكومت خودشان و عدالت به شیوه خودشان را می خواهند ولو كه تمامی انسانهای جامعه در پای آن قربانی شوند.
كشور ما دارای تاریخی خونین بوده و جامعه ما جنگهای گوناگونی را در سطوح مختلف تجربه نموده است ولی در تمامی این جنگها و كشمكش ها هیچ جناحی دست به ذبح انسان نیازیده است، تا آنكه طالبان آمدند و حلال كردن انسانها را به یك عنعنه جنگی تبدیل نمودند. طالبان در این چند سالی که گذشت مخالفان شان را یا به جرم كار در مؤسسات خارجی و یا كار در نهادهای دولتی چون گوسفند ذبح نمودند، سنت زشتی كه از خوارج پیشین به میراث مانده همانطوری که در حكایت صحابی پیامبر اسلام عبدالله بن خباب بن الأرت دیدیم. اگر همكاری با مؤسسات خارجی جرم باشد پس چرا طالبان خود در مناسبت های مختلفی مرتكب این جرم شده اند.
مسجد و نماز در اسلام از حرمت فراوانی برخوردار بوده تا حدی كه قرآن كریم مسجد را خانه خدا نامیده است، ولی طالبان در راه انتقام گیری از دشمنانشان اعتنایی به این حرمت نداشته اند. بی حرمتی به مسجد و نماز جنازه و جمعه و جماعت در هیچ قانون و سنت و عرفی جایز نیست و نخستین كسانی كه این حرمت را در تاریخ مسلمان ها نقض نموده اند خوارج می باشند. خوارج در برنامه ای كه برای ترور حضرت علی بن ابی طالب و معاویۀ بن ابی سفیان و عمرو بن عاص ریخته بودند، مسجد را كشتارگاه انتخاب نموده بودند و زمان قتل را وقت نماز صبح. جنگها دارای قوانین و سنتهای جهانی اند كه پیامبر اسلام قبل از دیگران بر آن تأكید نموده است و یكی از این سنت های پذیرفته شده جهانی، مصونیت عبادتگاه ها است.
اگر رهبران مذاهب دیگر اسلامی عمر خویش را در چهار دیواری های کتابخانه ها، مدارس، و با دوات و قلم و دود چراغ و بحث و نظر سپری نموده اند، رهبران خوارج نیازی به این کار ندیده و نظریات بسیار ساده و ابتدایی خویش را برای حل هر اشکالی کافی می دانستند. در نظام فکری خوارج هر که با آنها نیست، دشمن آنها بوده و در قاموس سیاسی شان چیزی به نام مذاکره و ائتلاف و مصالحه و توافق وجود ندارد. نطفه بندی خوارج در ماجرای تحکیم و سپس عناد و سرتنبگی آنها و نپذیرفتن هر نوع میانجی گری شاهد ادعای ما است. قابل یادآوری است که تاریخ مذاکرات بیست و هفت ساله طالبان با مخالفانشان نشان داده است که خوارج جدید در همین زمینه هم در نقش پای پدران فکری شان پیوسته قدم گذاشته اند.
اگر مذاهب فقهی، عقیدتی و کلامی مسلمانان دایرۀ المعارفهای قطوری را برای ما به یادگار گذاشتند، در مقابل خوارج از تولید هر گونه فکری عاجز بوده اند. طالبان كه در عرصه های دانش بشری کاملاً عاجز بوده اند، از میان تمامی دست آوردهای سازنده تاریخ بشر تنها به سلاح و شیوه های جنگی آن عشق می ورزند.
خوارج معتقدند كه مردم همه گمراهند و كافر و تنها گروهی كه شایستگی زندگی را دارد خودشانند و بس. این احساس، دیوار ضخیمی در روانشان ایجاد نموده، آنها را از جامعه جدا نموده زمینه را برای اعتقادی مبنی بر حلال دانستن خون انسان و خصوصاً انسان مسلمان آماده می سازد. آنها در این راه تا جایی پیش رفتند كه خون كودكان و زنان مخالفانشان را حلال اعلام نموده و سوختن دارایی هایشان را جایز پنداشتند. سوختن شهر یكاولنگ و ارّه كردن باغ های كوهدامن و تبعید و كوچاندن زنان شمالی به جلال آباد و كشتار گروهی در جلال آباد و ترور صدها انسان و آن هم پس از عفو عمومی و بدون محاکمه با هیچ فقهی در اسلام بجز فقه خوارج سازگاری و هماهنگی ندارد.
خوارج با آنکه در جمع مذاهب عقیدتی مطالعه می شوند ولی تاریخ این دسته شهادت می دهد که جنبش آنها چیزی جز معجون مرکبی از کینه، خون، عصیان، انتقام و جنگ نبوده است که برای توجیه آن به چند آیت قرآنی استناد نموده اند. خوارج هم در گذشته و هم امروز پیش از آنكه مذهب باشد، روحیه و فرهنگ و ذهنیت و سلوك است. انسان خارجی، مذهبی تدوین شده و منسجم ندارد؛ عقده و انتقام و تعصب و خشونت و جهل مذهب اوست. خوارج و رهبرانشان در جنگ از همه گوی سبقت ربوده، در تهور و ماجراجویی زبانزد تاریخ گردیده ولی در عرصه فکر مضحکه روزگار بوده اند. خوارج پیش از آنکه مذهب باشد باور و اخلاقی است بیمار، خشک و خشن. خوارج قدیم و جدید در جنگ خوب درخشیده و مرگ را با سینۀ باز استقبال نموده و به آن فخر فروخته اند، بی خبر از اینكه علاقه به مرگ و قبول هرگونه خطر در راه تحقق برنامه هایی آشفته، بیشتر از آنکه به دین رابطه داشته و سلوکی سالم و طبیعی باشد، برخاسته از اضطراب عقلی و عصبی و مظهر بحرانی روانی است. شاید افرادی در میان آنها به عقیده خویش بسیار مخلص باشند، ولی اخلاصی آغشته با جهل و جنون.
یگانه چیزی که از خوارج برای ما باقی مانده مجموعه بزرگی از اشعار حماسی و ترانه های جنگی است که دکتر احسان عباس آن اشعار را در 336 صفحه جمع آوری نموده است. همینطور طالبان نیز نقش قدم بزرگان فكری خویش را تعقیب نموده خلف خوبی برای سلف خویش بوده اند. آنچه طالبان در این بیست و هفت سال تولید نموده اند شعر است كه با خون و خشونت آغشته بوده است. در سالهایی كه حكومت می نمودند، حتى در سنگرهای جنگ شعر می سرودند و دهل می كوبیدند. در مذهب طالبان هنر حرام است، جز هنری كه رسالتش دعوت به كشتن و مردن باشد.چند سال پیش دیوان شعری به نام «شعر طالبان» از سوی دار النشر «هیرست» که از 235 پارچه شعر تشکیل یافته در اروپا منتشر شد. اگر نام ها را از آن برداری، تصور خواهی نمود که آن دیوان چیزی جز ترجمه اشعار خوارج نیست که یکبار به پشتو ترجمه شده و بار دیگر به انگلیسی. دهل زنی و ترانه خوانی آنها در جبهات جنگ چیزی جز یادآور خاطره جنگجویان خوارج پیشین نیست.
خوارج با آنکه دارای اصول آشفته سیاسی و نظریات پریشان اعتقادی بودند، ولی خط نظامی شان به مراتب جلوتر از خط فکری شان قرار گرفته بود، همانطوری که امروز شاهد این تفاوت در حرکت خوارج نوین هستیم. تأكید فراوان بر خون و خشونت و نبود طرح مشخص سیاسی و برنامه عملی برای حل بحرانهای مختلف تاریخی سبب گردید تا این گروه خود جزء تاریخ شوند.