به یاد داشته باشیم که ایستادهگی و مقاومت مردم افغانستان در برابر هیولای تروریسم و طالبانی، پیروز میشود و این پیروزی، نقطه عطفی در تاریخ معاصر افغانستان خواهد بود. این پیروزی معلول دوراندیشی، فراست و نگریستن به دوردستها خواهد بود. دانستن این نیز لازمی است که مقاومت مردم و التزام به اهداف بلند آن، همانند فریضهای است که نمیتوان از آن غافل بود. من دلایلی چند برای این مدعا دارم که میخواهم با استفاده از این نوشته، بهگونه فشرده آن را عرض کنم:
اول: اگر مبارزه نکنیم، بیعزت میشویم. کارنامه سیاه طالبان در یک سال گذشته نشان داده است که این گروه هیچ وقعی به عزت و آبروی حتا غیرنظامیان ندارد. اگر عزت ما حفظ نشود، زندهگی برای هیچ یک ما ارزش نخواهد داشت. پس این مقاومت مردمی برای حفظ عزت است که جانمایه زندهگی را میسازد.
دوم: تجربه تاریخی، مخصوصاً تجربه یک سال گذشته، واقعیتهای تلخی را به رخ ما میکشد. تغافل از آن، به معنای انکار واقعیتهایی است که زمینهساز نابودی ما خواهد بود. این نابودی، علاوه بر نابودی فزیکی، نابودی هویتی، زبانی و تاریخی نیز خواهد بود. سوم: ثابت شده است که دشمن، هیچ ترحمی به ما نمیکند و هیچ جایی برای گفتوگو و مذاکره باقی نمانده است. اگر مبارزه نکنیم و در برابر آن، از تسامح و تضرع کار گیریم، یعنی نمیخواهیم حقیقت را درک کنیم و واقعیتها را زنده سازیم. چهارم: اگر مبارزه نکنیم، پیروزی واهی تروریسم ملی و بینالمللی که معلول جهل مرکب طالبانیسم است و نتیجه و محصول دست به هم دادن یک کولکتیف بزرگ تروریستی است، خالی از اثرات سوء فرهنگی و هویتی برای ما نخواهد بود. تروریسمی که طالبان آغوش گرم خود را به روی آن گشودهاند، محصول چهار دهه کار دقیق، سنجیده شده و حساب شده و برایند یک پروژه بزرگ توسط بیرونیها است. این تروریسم حالا همدست نزدیک این گروه شده و عجالتاً پیروزیهایی را برای آن به ارمغان آورده است.
اما سوال اصلی این است که این مبارزه چه زمانی پیروز میشود؟
پاسخ به این صورت خواهد بود: اول: تا زمانی که منافع قدرتهای بزرگ و همسایه در بودن طالبان در قدرت باشد، هیچگونه تغییر جدی در وضعیت افغانستان به وجود نخواهد آمد؛ اما مادامی که این منافع در تضاد قرار بگیرد و یک یا دو قدرت در تقابل با اجماع تروریسم و افراطگرایی قرار گیرد، وضعیت تغییر جدی خواهد کرد. تا آن زمان، تنها بار سنگین مبارزه بر ضد طالبان و شریکهای تروریست و افراطی آن، بر دوش مردم افغانستان، با هزینههای سنگین مالی و جانی خواهد بود. از اینکه این جنگ برای عدالت است و گامی است برای رهایی از شر شوم تروریسم، نیاز است تا اجماع کلان در سطح منطقه به استثنای پاکستان، به وجود بیاید و تمام همسایهها و کشورهای منطقه، طالبان را بهعنوان خطری جدی برای امنیت منطقه، بشناسند.
این مقاومت علاوه بر بار سنگین نظامی و تلفات، هزینههای مالی و امکانات لوجستیکی نیز نیاز دارد که در درازمدت فقط یک اجماع مورد اعتماد منطقهای میتواند از عهده آن برآید. مثلاً هند یا روسیه و یا هم چین درک کند و به این نتیجه نهایی برسد که طالب، ابزاری برای ناامنسازی و بستری برای رشد تروریسم و افراطگرایی است و حمایت و یا هم بیتفاوت ماندن در برابر آن، قابل قبول نیست. این دقیق زمانی است که وضعیت به ضد طالب تغییر خواهد کرد و چنین روزی دور نیست.
دوم: زمانی که مبارزه علاوه بر میدان جنگ و مبارزه مستقیم در برابر گروه طالبان، در عرصههای فرهنگی، فکری و سیاسی نیز فعال باشد. دقیق شویم که اگر مبارزه مردم بدون فکر سیاسی و بصیرت باشد، نتیجه آن چندان موثر نیست. متوجه هستیم که طالب امروز نهتنها در داخل کشور، بل در بیرون نیز لابیگرانی دارد و کار گسترده فکری به نفع آن صورت میگیرد. عین کار باید در عرصه حمایت از مبارزه در برابر طالب، از جانب حامیان آن صورت بگیرد. کار سیاسی باید به حدی عمیق، تاثیرگذار و سنجیده شده باشد تا تصویری را که حامیان طالبان به خورد جهانیان دادهاند، بهکلی تغییر دهد و زمینههای همفکری با این گروه را بزداید.
سوم: مبارزه نظامی و جنگی باید با مبارزه فرهنگی، فکری و سیاسی هماهنگ شود. اگر این هماهنگی به وجود بیاید، به یقین که مردم هم برنده میدان جنگ میشوند و هم برنده میدان سیاست. یادمان هست که در مبارزه گذشته علیه طالب، علاوه بر ایستادهگی در برابر هیولای سیاه تروریسم، عاملی باعث شد تا مردم پیروز میدان جنگ شوند؛ اما در مرحله بعد از پیروزی، در میدان سیاست باختند و قوی هم باختند. زمان آن فرارسیده تا از اشتباهات گذشته بیاموزیم، در آغوش پرنیرنگ و حیله دشمن نغلتیم و با تدبیر و یک اجماع قوی، برای پیروزی مقاومت، به هر شکلی از اشکال، کار نیم.
چهارم: مبارزه زمانی پیروز میشود که فضای بیاعتمادی، یأس و ناامیدی، مبدل به امید به پیروزی، توقع به برنده شدن و اعتقاد به شکست دشمن، شود. ما باید باور جمعی را برای این پیروزی که زمانی فرا خواهد رسید، به وجود بیاوریم. هر نوع یأس و ناامیدی، بزرگترین دشمن در برابر داعیه مقاومت خواهد بود. اگر فکر اتکا بر نصرت خداوندی که همواره با حق است و سطح نارضایتی مردم از حاکمیت مستبد طالبان مد نظر گرفته شود، امکان ایجاد این فضای پیروزی، چندان دشوار نیست؛ زیرا ذهنیتها برای مبارزه و مقابله با طالبان، خیلی خوب مساعد است و فرصت طلایی در اختیار مقاومتگران و مبارزان مردمی قرار گرفته است. اگر به فرض مثال چنین فضایی تا حال به وجود نیامده، باید تلاش کنیم و عرق بریزیم تا این مهم مسیر شود و این اعتماد به وجود بیاید.
پنجم: مبارزه زمانی پیروز میشود که واقعیتهای ناشی از فضای وحشت، تعدی طالبان در برابر عام مردم، ناتوانی آنها در امر تامین عدالت اجتماعی، تعصب و خودبزرگبینی، بهطور واضح برای مردم و جهانیان نشان داده شود و قناعت و یک باور جمعی برای حمایت از مبارزات به وجود بیاید. مردم باید به این نتیجه رسیده باشند که درک اشتباه ناشی از تبلیغات سوء ستونپنجمیها مبنی بر «تغییر در ماهیت طالب»، ضرورت به بازنگری دارد. این بازنگری، مستلزم یک داعیه به نام «مقاومت» است. مبارزه و مقاومت باید به یک فرهنگ مبدل شود و ذهن و قلب و فکر هر هموطن ما که در زیر ساطور تعصب و خودبزرگبینی طالبان قرار دارد، به آن مشغول باشد. اگر به چنین توفیقی دست یابیم، به یقین که پیروزی از آن ما است.
ششم: زمانی مبارزه پیروز میشود که تمام عناصر جاهطلب، خودخواه، منفعتطلب و آنهایی که قدرت سیاسی را مال پدر خود میدانند و میراثیگونه فکر میکنند و تداوم بیعدالتی را برای منفعتطلبیهای شخصی خود میخواهند، از بدنه مقاومت مردمی دور شوند. هیچ شکی نیست که علت اصلی شکست مردم افغانستان در برابر تروریسم طالبانی، موجودیت چنین عناصری بوده است. اگر هنوز هم به خود نیامدهایم، باید به خود بیاییم و صف مبارزه را از چنین عناصری پاک کنیم.
چه باید کرد؟
اول: استفاده اعظمی از روحیه به وجود آمده بر ضد طالب که نتیجه یک سال حاکمیت این گروه عوامفریب بوده و هیچ فردی از ظلم و تعدی آنها مصون نمانده است. این روحیه همه را شامل میشود؛ پیر و جوان، زن و مرد، تحصیلکرده و بیسواد، نظامی و غیرنظامی، آنهایی که در داخل هستند و یا بیرون از کشور. اگر دقیق شویم، در یک مبارزه، بزرگترین عنصر، داشتن روحیه است تا شرط پیروزی را تضمین کند. این روحیه است که سرنوشت یک مبارزه را تعیین میکند، نه امکانات جنگی و یا پول فراوان. این حداقل چیزی است که به کرات در تاریخ معاصر ما و ملتهای دیگر، ثابت شده و قطعی است و جایی تردیدی در آن باقی نمیماند.
دوم: امکانات نظامی، لوجستیکی، مهمات و اسلحه موجود است. اکثریت افسران و منصوبان ارتش پیشین، توانایی استفاده از آن را دارند و یک لشکر جنگی منظم و دارای تجربه غنی جنگی برای تضمین موفقیت مقاومت وجود دارد. تصور کنید که یک یا دو ولایت سقوط کند و حاکمیت مقاومت مردمی در آنها تامین شود، تعداد زیادی از این منصوبان که از حاکمیت متحجرانه طالبانی به ستوه آمدهاند، به صف آنها خواهند پیوست. این راز بزرگ پیروزی خواهد بود و در مدت زمان کوتاه، اثرات مثبتی بر روحیه جمعی خواهد داشت.
سوم: وضعیت بد اقتصادی مردم میتواند به نفع داعیه مقاومت مبدل شود. چگونه؟ طالبان نهتنها از تامین عدالت، امنیت و حاکمیت سیاسی مقبول در نزد مردم عاجزند و نتوانستهاند بهبودی در دسترخوان مردم بیاورند و نهتنها بهبود در وضعیت اقتصادی مردم رونما نشده، بل وضعیت اقتصادی و مالی مردم بدتر شده است. این وخامت اوضاع اقتصادی، ناشی از تعزیراتی است که این گروه از آن رنج میبرد و عملکردهای هر روز آنها، زمینه هر نوع بهبود در این عرصه را محدود میسازد. اما زمانی که یک یا دو ولایت در تحت حاکمیت جبهه ضد طالبان باشد و مقبولیت و مشروعیت داخلی و بیرونی داشته باشد، طبیعتاً امکانات اقتصادی هم به وجود خواهد آمد. این دقیق زمانی است که مردم نهتنها از شر ظلم و ستم طالبان، بل از وضعیت اقتصادی بد ناشی از حاکمیت این گروه، فرار کرده یا در صف مقاومت قرار میگیرند و یا هم در ساحه تحت حاکمیت آن.
چهارم: بعد از اندکی تعمق، درمییابیم که نباید اشتباهات گذشته تکرار شود و تنها برای پیروزی در میدان جنگ فکر نکنیم. فرض مثال، مبارزه پیروز میشود و باز مجال تصاحب حاکمیت سیاسی را مییابد، قدم بعدی چیست؟ چگونه میتوان با بصیرت و دوراندیشی، برای فردای مردم اندیشید و فردای بهتر را برای آنها نوید داد؟ باید برای یک تعامل فعال و طراحی یک سیاست معقول و عملگرایانه، با درنظرداشت واقعیتهای عینی جامعه، در یک معامله متعادل با خرداندیشی و تعقل با همسایهها، کشورهای منطقه و در مجموع غرب و شرق قرار گیریم. این سیاست باید بعد داخلی و خارجی داشته باشد. برنامه برای بهبود اقتصادی داشته و تمهیدی برای حکومتداری بهتر و تعیین نوع نظام سیاسی مشروع، کارامد و قابل قبول برای عام مردم باشد تا در آینده هم از گزند بیمهریهای همسایهها، کشورهای منطقه و قدرتهای بزرگ در امان باشیم و هم توانسته باشیم منافع جمعی و کلان کشور را تامین کنیم. به یقین اگر به چنین امر بزرگی دست یابیم، موفقیت مقاومت علیه طالبان تضمین میشود. در غیر آن، فضای تاریک ناامیدی، شکست و ترس دامنش را هر روز گستردهتر خواهد ساخت.
برگرفته از8صبح