به دور نقطه ی تاریک هیچ می چرخی
تمام عمر تو دور تسلسل کور است
چه گونه تقویم ازگار مان چرخید؟
چرا بهار هنوز، ان ته ته گور است؟
به اهتزاز صدا های سبز زنده به گور
به جیغ سرخ در اژیر انفجار زمان
به حجم زخمی اواز فکر کن، قطعن
بهار یعنی ، گل زخم در فغانستان
بهار می زخمد، صحنه گرم و خونین است
برقص، چرخ بزن روزگار زخمی را
ببند بیک غمت را، برو و جا بگذار
برای این لجنستان بهار زخمی را
هوای تلخ مهوع، غبار سم دارد
دهن دهن غزل و عشق و بوسه را قی کن
برای یک نفس تازه، ویزه از دریا
بگیر و موج شو و سنگ و صخره را طی کن
وطن، همین تل ویران بی در و پیکر
برای من که نشد، خانه ی شما باشد!
دلم هوای سفر کرده ایهاالمردم!
دعای خیر! نگهدار تان خدا باشد