موانع نوسازی و توسعه در افغانستان
نویسنده: عبدالحفیظ منصور
به نظر من عوامل زیر درتوسعه نیافتگی افغانستان موثر بوده اند:
1-نوسازی یا غربی سازی: همه کسانی که در افغانستان طبل نوسازی یا توسعه را کوفته اند، منظور شان غربی سازی بوده است. بدین معنی که در گام نخست نوسازان با فرهنگ و باور های مردم رو برو شدند، که این امر مردم را در برابر آن ها قرار داد، از سوی مردم روند نوسازی و توسعه با اتهامات ، دین ستیزی و فساد پراگنی نواخته شد و در فرجام قیام های مردمی ویا واکنش نرم مردم را در قبال داشت. اگر نوسازی با احترام به اعتقادات مردم صورت می پذیرفت، و در کار بهره گیری از فراورده های غربی، در مورد مسایل فرهنگی و اعتقادی از سوی نخبه ها اصلاحات صورت می پذیرفت، در آن صورت امکان استقبال مردم بیشتر می شد.
2- قلت باران: افغانستان بسان دو سه کشور افریقایی است ،که کمترین باران را دارد. این امر موجب شده است که اگر مردم به مشکلات کم آبی و بی آبی روبرو باشند، این مردم برای امرار معاش مجبورند، تا مواشی شان را به چراگاه ها ببرند، چراگاه ها در بهار جائی است و در تابستان محل دیگر، بنابرین بخش وسیع مردم ناگزیر بودند ،تا زندگی کوچی گری اختیار کنند، در زمستان در قشلاق و در تابستان به ایلاق بروند، رفت و آمد مداوم، باعث آن شد که موسسات و نهاد هایی مانند دانشگاه، دادگاه ، اداره قضایی و در یک کلمه شهر ایجاد نشود و بدون شهر زندگی ساده و توسعه نیافته باقی ماند.
3-قلت اراضی زراعتی: 75 در صد اراضی افغانستان را کوه ها احاطه کرده است، تنها 12.5 در صد سرزمین افغانستان قابل زرع است و از آن میان 2.5 در صد تنها آبی می باشد،بدین معنی که از گذشته های دور باشنده های افغانستان از نظر اقتصادی به شهر های بزرگ همجوار خود متکی بوده اند، مانند، سمرقند، بخارا، نیشابور، در هند و سند و دهلی. لشکر کشی های غزنویان، غوریان و درانی ها همه ریشه اقتصادی داشته است. وقتی مردمی به نان خود محتاج باشند و فقر در همه جا دامن گسترد، انتظار توسعه و نوسازی را از آن سرزمین نباید داشت. نوسازی به اندکی پول و سرمایه که بتواند زندگی را تحرک بخشد، نیازمند است.
4-ساختار ناسازگار حکومت: افغانستان دارای 32 قوم کوچک و بزرگ می باشد. 17 زبان و لهجه در آن رایج است. مردم به سه مذهب بزرگ اسلامی معتقد اند، اما حکومت به شدت متمرکز بوده و بوسیله یک خانواده ویایک قوم اداره می شود. حکومت متمرکز در یک اجتماع ناهمگون و متنوع سازگاری ندارد و نمی تواند اسباب قناعت و رضایت مردم را فراهم بدارد. وقتی مردم ناراض باشند، اتحاد و همدلی شکل نیمی گیرد و در نتیجه ،توسعه و نوسازی که به کار جمعی سخت نیاز دارد، بمیان نمی آید.
5-ملت سازی به شیوه ژرمنی: در افغانستان از زمان امیر امان الله خان تلاش ها برای ملت سازی آغاز شد، ولی از میان دو مدل ملت سازی، بدلایلی، مدل ژرمنی برگزیده شد! بر اساس این مدل یک قوم باید محور قرار گرفته و تمام امتیازات به آن داده شود و در نقش برادر بزرگ عمل بدارد؛ سرود ملی، زبان ملی، شخصیت های ملی، بانکنوت همه و همه باید به یک زبان باشد. دولتمردان از عهد امان الله خان تا ظاهر شاه نه تنها تقویت قوم پشتون را اساس قرار دادند، بلکه در تضعیف دیگران بشدت کوشیده اند؛ زمین های اقوام دیگر را به آن ها دادند، آثار تاریخی که متعلق به گذشته ی افغانستان بود، نابود کردند، و برای توسعه زبان پشتوتدابیر اتخاذ داشتند. این همه موجب آن شد که رابطه میان اقوام ساکن افغانستان خصمانه بماند و رشته مودت و دوستی میان آن ها شکل نگیرد.
6-قرائت نادرست از دین:
متولیان امور مذهبی درافغانستان ازچشمه سیراب شده بودند که دران :
•دنیا گریزی .
•زن ستیزی .
•نایده گرفتن علوم معاصروتجربی .
•جبرگرائی .
•تقلید .
موج می زند ، سیطره چنین قرائتی درافغانستان با هر نو اوری ونو سازی به مقابله برمی خواست وان هم زیرعنوان دفاع ازحریم مقدس اسلام .