تحلیل و تبصره سیاسی

تفاوت‌ها میان دیدگاه دینی-سیاسی جبهه مقاومت و طالبان

نویسنده: دکتر سهیل حیدری

(قسمت نخست)

چندی پیش از آدرس جبهه مقاومت اعلامیه‌ای زیر عنوان «خطوط اساسی جبهه مقاومت ملی افغانستان» نشر گردید که در ماده‌ی نخست آن روی «باورمندی به دین مقدس اسلام با قرائت اعتدالی و مردود پنداشتن هرنوع تبعیض بر مبنای دین و مذهب» تأکید گردیده بود.

عده‌ای از مخالفانِ اندیشه‌ی سیاسی تالبان در انتقاد به این اعلامیه گفتند: وقتی مبنای ساختار حکومت‌ِ پساتالبانی از نظر جبهه مقاومت دین باشد، تفاوت چندانی میان این جبهه و تالبان دیده نمی‌شود.

به دنبال آن، در روزهای اخیر بحثی زیر عنوان «درون‌مایه فکری جبهه مقاومت» در یکی از رسانه‌ها به‌راه انداخته شد که هدف آن نقد و بررسی دیدگاه‌های سیاسی جبهه مقاومت با محوریت دین بود به‌خاطری‌که درون‌مایه فکری این جبهه را ارزش‌های انسانی‌ای مانند آزادی، عدالت و برابری شهروندی شکل می‌دهد که همه برگرفته از «اسلام با قرائت اعتدالی» اند اما بحث مسیر دیگری را پیمود و نتایجی‌که از آن انتظار می‌رفت، به‌دست نیامد.

یکی از پرسش‌های جدی در پیوند به قرائت اعتدالی از اسلام در بُعد سیاسی که پاسخ آن را مردم از جبهه مقاومت دارد، این است که شاخص‌های فکری این جبهه در رابطه به ساختار نظام سیاسی آینده با محوریت دین چیست و تفاوت‌های برجسته‌ی آن با قرائت افراطی تالبان از دین وشریعت در کدام نقاط است.

در این نوشتار تلاش شده است، تفاوت‌های کُلّی میان دیدگاه‌های دینی-سیاسی تالبان و جبهه مقاومت از خلال دو قرائت اعتدالی و افراطی از دین در محورهای ذیل مورد بحث و بررسی قرار گیرد.

یک: مبنای مشروعیت نظام

تالبان با استناد به برداشت‌های خودِ شان از سیرت نبوی، آیات قرآن کریم و احادیث پیامبر اکرم ص و همچنان تاریخ صدر اسلام، بدین باور اند که نظام سیاسی مشروعیت خود را از قرآن و حدیث و فقه اسلامی می‌گیرد که تطبیق کننده‌ی آن علمای دین می‌توانند باشند.

آیات (وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ)[1]. (فَاحْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ)[2]، (فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ)[3] و (إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ)[4] و همچنان حدیث عبدالله بن عمر که از پیامبر ص نقل نموده است: «مَنْ ماتَ وَلَيْس في عُنُقِهِ بيْعَةٌ مَاتَ مِيتةً جَاهِلًيَّةً»[5]. کسيکه بميرد و در گردنش پيمانی نباشد، به مرگ جاهليت مرده است. از جمله‌ی دلایلی اند که تالبان بدان استدلال می‌کنند.

تالبان فکر می‌کند: علما وارثان انبیای الهی اند و با استناد به اینکه انبیای الهی همچون سلیمان، داود و یوسف ع ضمن وظایف نبوت شان زمام امور سیاسی مردم را نیز به‌عهده داشته‌اند و این امر جزئی از رسالت آسمانی آنها بوده است، رهبری سیاسی مردم مهم‌ترین مسئولیت دینی ملاها یا علمای دین است.

در این رابطه یکی از مستندات تالبان حدیث امام بخاری است که از طریق ابوهریره از پیامبر ص نقل کرده است: «پیامبران متولی امور بنی اسراییل بودند. هرگاه پیامبری فوت می‌کرد، پس از وی پیامبر دیگری می‌آمد و جانشین او می‌شد. ولی بعد از من پیامبری نخواهد آمد؛ البته  پس از من خلفای بسیاری می‌آیند»[6].

تالبان با استناد به دلایل فوق و بدون تفکیک میان ملا و عالِم دین و همچنان نبود تعریف مشخصی برای مقام‌های مختلف روحانیت در جامعه‌ی افغانستان فکر می‌کنند، علمای دین رهبری مردم را هم در بُعد سیاسی و هم در بخش ارشاد و دعوت از پیامبران الهی به‌ارث برده‌اند و بر بنیاد آیاتی از قرآن کریم مکلف به امر به‌معروف و نهی از منکر اند.

از دید تالبان امر به‌معروف و نهی از منکر پس از ارکان پنجگانه اسلام و جهاد در راه خدا مهم‌ترین مسئولیت علمای دینی به‌شمار می‌رود که از طریق حاکمیت سیاسی به‌گونه‌ی مطلوب و لازم می‌تواند تطبیق گردد.

دیدگاه دینی جبهه مقاومت این است که تالبان دوچیز را به‌هم خلط کرده‌اند: یکی ارزش‌ها و احکام دینی که در آیات و احادیث روی آن تأکید گردیده است و تنها ملاها یا علمای دین نه بل تمام مردم به‌گونه‌ی یکسان در برابر تطبیق آن شرعاً مسئول و مکلف اند و دوم چارچوب نظام سیاسی که با استناد و دقت در تاریخ خلفای چهارگانه‌ی صدر اسلام، وظیفه‌ی خدا و پیامبر نه بل‌که وظیفه‌ و مسئولیت مردم بوده است.

اسلام به‌پوشیدن لباس دستور داده است اما نوعیت، کیفیت، رنگ، دیزاین و دوخت آن را به عرف و فرهنگ‌های حاکم بر جوامع انسانی واگذاشته است. در یک زمانی عرف اجتماعی ایجاب می‌کرد که مردم یک نوع لباس مخصوص بپوشند اما در یک زمان دیگر نوعیت و کیفیت آن بر بنیاد عرف و فرهنگِ حاکم بر جامعه تفاوت کرد اما آنچه در تمام زمان‌ها ثابت بوده است اینکه مردم لباس داشته‌اند و عورت خود را پوشانیده‌اند.

همانطور خداوند در قرآن کریم فرموده است: «آهن را خلق كرده‌ايم كه داراي نيروي زياد و سودهاي فراواني براي مردمان است»[7]. اینکه مردم چگونه از آهن سلاح تولید می‌کنند و در راستای فن‌آوری جدید از آن بهره می‌برند، به‌خود انسان‌ها بر می‌گردد. مهم این است که خلاف مقتضای شریعت اسلامی از آن استفاده نشود.

بنابر این، اسلام به‌عدالت، آزادی، برابری، شورا، بیعت، بیت المال، استقلالیت محاکم و غیره تأکید کرده است اما چارچوب‌ها، میکانیزم‌ها و چگونگی تحقق ارزش‌ها و احکام فوق را به‌مسلمانان واگذار کرده است تا در هر عصر و زمانی مطابق به نیاز زمان و مقتضای عرف و عقلانیت اجتماعی بر قامت نظام لباس مناسب بپوشانند.

وظیفه‌ی دین و شریعت بر مقتضای عقل این است که خطوط اساسی ارزش‌های انسانی در نظام مانند عدالت، آزادی، امنیت، اقتصاد، تعلیم و غیره را تعیین و ترسیم کند. اینکه ارزش‌های فوق چگونه می‌توانند لباس عمل بپوشند و چه نوع میکانیزم یا ساختاری برای آن طرح و دیزاین گردد، وظیفه‌ی انسان‌هاست.

استمراریت، کمال، جامعیت، اعتدال و وسطیت، انسان‌گرایی و واقع‌گرایی که از ویژگی‌های کلی اسلام به‌شمار می‌روند و رسمیت اسلام را در طول زمان تضمین می‌کنند زبان ندارند که خود سخن بگویند و چارچوب‌های عمل برای انسان‌های آسیایی و افریقایی بسازند. این، وظیفه‌ی نخبه‌ها و روشنفکران اجتماعی است که در هر عصر و زمان برای تحقق ارزش‌های فوق قوانین و میکانیزم‌های عملی بسازند.

تالبان، دیدگاه و تفسیرِ خودِ شان از دین را با اصل نص به اشتباه گرفته اند. آن‌ها نمی‌دانند که برداشت آنها از دین یک نوع تفسیر از متون دینی است که از قرن‌ها بدینسو در بستر باورهای قبیلوی شکل گرفته است و ارزش‌های اسلامی و انسانی را در چنگ و دندان خود داشته است.

بر به‌بنیاد همین طرز نگرش، دیدگاه خودِ شان را درست و نظر دیگران را باطل می‌پندارند و برچسپ بغاوت، ارتداد و تکفیر را بر پیشانی آنها می‌کوبند و ریختن خون و ضبط اموال و دارایی شان را مشروع و فراتر از آن واجب شرعی تلقی می‌کنند.

دیدگاه جبهه مقاومت با استناد به نظریه‌ی برخی فقها و مجتهدان معاصر جهان اسلام این است که در عصر حاضر، یگانه چارچوب عملی، واقعی و منطقی برای تحقق ارزش‌های انسانی که اسلام روی آن تأکید نموده است، چارچوب دموکراسی است،  دکتر قرضاوی می‌گوید: «دموکراسی به‌روح و ماهیت اسلام بسیار نزدیک است»[8]. یعنی، ارزش‌های انسانی‌ای که اسلام روی آن تأکید نموده است نسبت به‌هر ساختار دیگر، در چهارچوب دموکراسی به‌گونه‌ی بهتر می‌تواند متحقق گردد.

معنای سخن قرضاوی این است که دموکراسی با شاخص‌های آن ایدئولوژی نه، بلکه یک چارچوب برای ساختار نظام سیاسی-اجتماعی است که ارزش‌های دینی و فرهنگی جوامع انسانی می‌تواند در آن لباس عمل بپوشد. هندوستان و اندونیزی که صدها میلیون انسان از پیروان صدها دین و مذهب را در خود دارند و ارزش‌های همه را در چارچوب دموکراسی مصونیت بخشیده اند، نمونه‌های بارزی اند برای اینکه در عصر حاضر مقاصد شریعت و ارزش‌های انسانی مطابق روحِ و مقتضای شریعت فقط در چارچوب دموکراسی می‌توانند متحقق گردند.

اینکه تعدادی از پیامبران الهی، در کنار ارشاد و دعوت مردم، زمام امور سیاسی را نیز عهده‌دار شده‌اند، تعداد دیگری اند مانند حضرت نوح، ابراهیم، لوط، موسی، شعیب، هود، صالح، یعقوب، اسحاق و سایر پیامبران الهی که پس از پیروزی در برابر دشمنان زمام امور سیاسی اقوام را به‌عهده نگرفته‌اند و آن را برای مردم واگذاشته‌اند.

پیامبرانی‌که زمام امور سیاسی مردم را به‌دوش کشیده اند، در زمان خودِ شان فن سیاست و رهبری مردم را نسبت به هرشخص دیگری بهتر می‌دانستند. اگر ملایی پیدا شود که واقعاً همچون پیامبر بتواند مردم را رهبری کند و از پیچیدگی‌های روابط بین الملل، کشمکش‌های کور استخباراتی و رقابت‌های جهانی میان غول‌های اقتصادی دنیا آگاهی داشته باشد، بدون تردید نسبت به هرشخص دیگر شایسته‌ است که ازسوی مردم به‌رهبری سیاسی برگزیده شود.

از مطالعه دقیق و علمی سیرت و سنت پیامبر اکرم ص بدین نتیجه می‌رسیم که ایشان رهبری سیاسی مردم در مدینه را از طریق بیعت و شورا مطابق عرف عرب‌ها به‌دوش کشیده و در این رابطه دست صحابه و مسلمانان را پس از خود باز گذاشته است تا در هر عصر و زمانی بتوانند مطابق مقتضای عرف و نیازمندی زمان چهارچوب مشخصی برای نظام سیاسی شان داشته باشند.

به‌همین منظور آیت یا حدیثی را سراغ نداریم که روی نوعیت و ساختار نظام تصریح نموده باشد و خلفای چهارگانه‌ی صدر اسلام نیز هریکی با روشی متفاوت از دیگر (قرارداد دوطرفه میان حاکم و افراد جامعه) از سوی مردم برگزیده شدند.

حدیثی که در آن علما وارثان انبیاء خوانده شده‌است، علاوه از اینکه برخی طُرُق آن موضوع و برخی ضعیف بوده و ناصرالدین البانی تمام روایات مربوط به آن را در مجموعه «سلسله الاحادیث الضعیفه» نقل کرده است، جزئی از یک حدیث طولانی است که امام احمد در «مُسند» و ابوداود در «سنن» در باب فضیلت علم آن را نقل نموده اند. اگر بالفرض حدیث فوق در درجه‌ی قبول قرار داشته باشد و تفاوت میان عالِم متخصص و ملای کم‌سواد را نیز کنار بگذاریم، موضوع اصلی آن فضیلت علم (بدون تفکیک میان علوم انسانی) و نشر آن در میان مردم است.

در پیوند به امر به‌معروف و نهی از منکر دیدگاه اعتدالی جبهه مقاومت این است که این امر یکی از اصول و ارکان شریعت اسلامی است اما روش تطبیق آن در عصر حاضر از طریق وضع قوانین و ادارات دولتی مسئول مانند وزارت امور داخله، عدلیه، امور مذهبی، معارف، اطلاعات و نشرات و غیره می‌تواند جامه‌ی عمل بپوشد.

از منظر قرآن کریم، امر به‌معروف و نهی از منکر همچون نماز، زکات و اطاعت از خدا و پیامبر و سایر احکام  و فرامین شریعت اسلامی، از جمله‌ی وجایب شرعی‌ای اند که در برابر آن نه تنها ملاها بل تمام مسلمانان به‌گونه یکسان مسئول و مکلف اند: {وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ}[9].

ترجمه: ‏مردان و زنان مؤمن، برخي دوستان و ياوران برخي ديگرند. همديگر را به كار نيك مي‌خوانند و از كار بد باز مي‌دارند، و نماز را چنان كه بايد مي‌گزارند، و زكات را مي‌پردازند، و از خدا و پيغمبرش فرمانبرداري مي‌كنند.

از دیدگاه جبهه مقاومت به‌دلیل اینکه تمام مسلمانان از دست فروش روی جاده تا رییس دولت، به‌گونه‌ی یکسان مسلمان، بنده‌ی خدا و امت پیامبر اند و از حقوق، وجایب و تکلیف یکسان برخوردار اند، هیچ فرد یا قشری به‌شمول علمای دین حق تعیین تکلیف و صلاحیت قانون گذاری را برای دیگران ندارد.

وقتی گفته می‌شود که نظام مشروعیت خود را از مردم می‌گیرد، بدین معناست که تمام مردم همچون علمای دین مسلمان اند و در برابر خدا و پیامبر از حیثیت انسانی و مکلفیت یکسان برخوردار اند و همگی مانند ملاها و علمای دین می‌خواهند چارچوبی برای تحقق عدالت، آزادی و برابری انسانی داشته باشند که امنیت و ثبات، رفاه و ترقی، آزادی و سایر ارزش‌های انسانی در آن متحقق گردد.

ادامه دارد…

[1] – المائده: 47.

[2] – المائده: 48.

[3] – النساء: 65.

[4] – الأنعام: 57.

[5] – صحیح مسلم، 3/1478 (1851).

[6] – صحیح البخاری، 4/169 (3455).

[7] – الحدید: 25.

[8] – فقه سیاسی، ص165.

[9] – التوبه: 71.

نمایش بیشتر

سیمرغ

سیمرغ یک نهاد فرهنگی و اجتماعی است که با اشتراک جمع کثیری از اندیشمندان، فرهنگیان و نویسنده‌گان در حوزه تمدنی و فرهنگی فارسی_ پارسی تشکیل گردیده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا