خشونت و جنسیت
پرسش: یکی از عرصه های خشونت، همان طوری که اخبار و رسانه های گروهی شاهد بوده اند، خشونت در برابر زنان بوده است. آیا چنین خشونتی وجود دارد، و اگر دارد، این خشونت دارای چه مظاهری می باشد؟
انصاری: هرگاهی که پرسش خشونت علیه زنان مطرح می شود صحنۀ تکان دهندۀ شکنجه و اعدام صحرایی فرخنده در پردۀ ذهنم بازتاب می یابد. برای من کشتن بی رحمانۀ آن دوشیزۀ بی گناه آنقدر عجیب نیست که روحیۀ هراس انگیز مردمی که بازیگران آن صحنه بودند، تکان دهنده است. سنگسار زنی و گذشتاندن ماشین از روی جسد او و سپس آتش زدن آن جسد بی گناه از یک سو، و ایستادن گروهی متشکل از پیر و جوان در اطراف قربانگاه و تصویر برداری ویدیویی از آن صحنۀ وحشت بار، و آن هم با اعصابی آرام، اوج خشونت طلبی و عطش خونخواری انسان این سرزمین را به نمایش گذاشت. و باز چقدر تأسف بار است که در هیاهوی هشتم مارچ و روز زن که گلوها پاره می شوند، کسی از آن حادثه یاد نکند و سال ها سپری شود و هیچ نهادی از جمع همین نهادهای مدنی مدافع حقوق زن قدمی در جهت مطالعۀ علمی و ریشه یابی روانی و اجتماعی آن حادثه و حوادث مشابه آن برندارد. رسیدن به حقوق زنان با آسیب شناسی، دلسوزانه، مخلصانه و موضوعی این قضیه می گذرد نه از کوچۀ شعارها و برافروختن آتش جنگ های جنسیتی و نابودی کانون گرم خانواده. خشونت در برابر زنان مختص به جامعۀ ما نبوده بلکه این ملودی حزین در امتداد دهلیز طولانی تاریخ بشر به گوش می رسد. تراژدی فرخنده هم هر روز و به اشکال مختلفی در گوشه و کنار کشور در حال تکرار است. یکی از دردهایی که میلیون ها زن در جامعۀ ما از آن رنج می برد و میلیون ها زن دیگر آن رنج را با خود به زیر خاک برده اند، ازدواج های تحمیلی است که حریم خانواده را بجای آنکه کانون گرم صفا و مهر باشد، به زندانی نفرت آور تبدیل نموده و روان میلیون ها انسان بی گناه را تا آخر عمر می آزارد. چندی پیش ویدیوی دخترکی را می دیدم که حدود ده سال عمر داشت و پدرش او را به مرد کهنسالی داده بود، از یک سو مادر آن کودک، دخترش را در آغوش محکم گرفته و فریاد می کشید و نمی گذاشت او را بربایند و از سوی دیگر آن طفل بی گناه از اعماق وجودش می گریست و ناله می کرد که دیدن آن صحنه قلب سنگ را آب می نمود. چند سال پیش کنفرانسی در دانشگاه اندیانای امریکا برگزار شده بود که حدود سی تن از افغانستان شناسان داخلی و خارجی برای چند روز در آنجا گرد هم آمده و پیرامون تأثیرات اجتماعی جنگ چهل سالۀ افغانستان گفتگو داشتند. در آن میان یکی از پژوهش گران امریکایی که سال ها در افغانستان زندگی و تحقیق کرده بود، از خرید و فروش زنان در برخی از نقاط کشور یاد نموده و شواهد خویش را عرضه نمود. اشتراک کنندگان کنفرانس اتفاق نظر داشتند که با وجود جهانی بودن خشونت در برابر زنان، خرید و فروش آنان اوج خشونت را در عصر حاضر به نمایش می گذارد که شاید در کمتر نقطۀ دنیا رایج باشد. گروهی از زنان و مردان که در صدد بهره برداری ایدئولوژیک از سنت های ناپسند اجتماعی بوده اند، این همه نابسامانی را به دین پیوند می دهند، در حالی که اگر چنین می بود پس چرا زنان این جامعه از میراث و مهر که حقوق شرعی شان به شمار می رود، محروم نگه داشته شده اند. پدیدۀ خشونت علیه زنان در تمامی جوامع دنیا از گذشته تا به امروز وجود داشته و این خشونت در قالب زبان و سنت های اجتماعی و روحیۀ برتری جویی از نسلی به نسلی دیگر انتقال می یابد. در پیوند به ازدواج های تحمیلی هر شش کتاب حدیث از پیامبر اکرم روایت نموده-اند که فرموده است: زنان و دوشیزگان را بدون اراده و اجازه شان به نکاح کسی درنیاورید. از سوی دیگر روایت صحیحی در دست است که می گوید شخصی بنام خزام، دخترش خنساء را به نکاح مردی درآورد، آن زن نزد پیامبر شکایت برد و پیامبر نکاحش را در حال باطل اعلام نمود. احمد و نسائی و ابن ماجه حدیثی را روایت نموده اند که دختری نزد پیامبر آمد و شکایت نمود که پدرش او را به فرزند برادرش داده است تا در نتیجه از حضیض ذلّت و فرومایگی به مقام شأن و منزلت ارتقا نماید. پیامبر اکرم آن نکاح را ملغی اعلام نمود و آن زن به پیامبر گفت حالا من این تصمیم پدرم را می پذیرم ولی خواستم به زنان بفهمانم که پدران حق ندارند دخترانشان را به زور و جبر در قید نکاح کسی درآورند. خشونت در برابر زنان تنها در نکاح های اجباری و محرومیت های اقتصادی و تفسیرهای نادرست دینی و زبان و دید تحقیرآمیز جامعه خلاصه نشده بلکه زوایای مختلف و فضاهای گسترده تری را در بر می گیرد. خشونت جنسیتی از راه های گوناگون و با شیوه های متفاوتی اعمال می گردد که زبان و عنعنه و الگو و شیوه های تولیدی و روحیۀ مسلط اجتماعی، زیربنای این خشونت را تشکیل می دهند. درمان این بیماری و علاج این زخم جانسوز اجتماعی تنها از راه تصویب قوانین و یا برافراشتن پرچم عصیان در برابر تمامی جامعه نه ممکن است و نه منطقی. این پدیده نیازمند راه حلی متکامل، هماهنگ، مسالمت آمیز و چند بعدی است که برای تحقق آن همه نیروها و همه امکانات جامعه بسیج گردند. طالبان، این دید عقب مانده فرهنگی و دینی به زن را در قلب مانیفست خویش جا داده و از قوه به فعل درآوردند. یکی از عرصه هایی که خوارج قدیم بر طالبان برتری داشته اند، نحوه تعامل آن ها با زنان بوده است که وجود زنانی چون فطام و کحیله و غزاله و فراشه و ام حکیم و شجاء و امثال آن ها در صفوف خوارج شاهد این مدعاست. خوارج در این زمینه چنان پیش رفتند که به گفته بغدادی در «الفرق بین الفرق»، فرقه شبیبه آنها باور به نشستن زنان بر کرسی خلافت داشتند تا جایی که غزاله ام شبیب یکی از رهبران آن ها در این مسند بود. یکبار دیگر تأکید می نمایم که طالبان حکم زمین لرزه هولناکی را دارند که تمامی آشغال تراکم کرده در لایه های عمیق حوضِ تاریخ و جامعه مسلمین را از عمق به سطح کشیده و در معرض دید بیننده قرار دادند. تغلب سیاسی، بدویت فرهنگی، تعصب مذهبی، استبداد دولتی، انحصار مدیریتی، انارشی فقهی و جفا در حق همه بیچارگان مظلوم و مقهور جامعه اعم از زنان و اقلیت های مذهبی و گروه های قومی، از عناصر اصلی این معجون مرکب بازار سیاست به شمار می رود.