امکان و امتناعِ روشنفکری در افغانستان
نویسنده: میرویس امین، دانشجوی ارشد جامعه شناسی-تهران
بخش دوم و پایانی
ویژگیهای روشنفکر
کار روشنفکری کار آفتاب صفتی است، یعنی تابش بدون مزد. روشنفکر با آگاهیدهی و معرفت اندیشی انتظار مزد و بها از کسی نمی داشته باشد. کارل پوپر، عقلانیت را از ویژگی های اصلی روشنفکر میداند، البته روشنفکری که ادعای تام بودن عقلانیت را نداشته باشد، زیرا به باور پوپر، مفاهیم و جریانها در یک پیوستگی معرفتی بسر می برند و هیچ جریانی ادعای کاملیت و جامع بودن را نداشته باشد. روشنفکر هم باید به این اصل اعتقاد داشته باشد. تیودور آدرنو، نقد و بررسی معرفت های افسانهای را از ویژگی های روشنفکر میداند، روشنفکر باید به ارزش ها تعدیل روا دارد و مفاهیم را در معرض نقد و بازخوانی قرار دهد.
رودلف بولتمون، ویژگی روشنفکر را باز خوانی اموری میداند که از دنیای کهن برای ما رسیده است. جلال آل احمد نویسنده ایرانی، در کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران » چند ویژگی برای روشنفکر ذکر میکند که عبارتند از: از چارچوب های سنتی فراتر قدم گذاشتن، دستگاه معرفتی جدیدی خلق کردن، آزاد اندیشی و ایستادگی علیه سلطه را از ویژگی های روشنفکر میداند. بصورت کلی روشنفکر کسی است کار فرهنگی میکند، مبارزه میکند، تابو شکنی دارد و یا یک قوه دهنی وقف شده برای فهمیدن و اندیشیدن قرار دارد که همواره نقد و اعتراض میکند، ابداع تیوریک دارد و آگاهی دهی میکند.
مسوولیتهای روشنفکری
گرامشی اعتقاد دارد که مسوولیت روشنفکری، منتقد بودن، تولید متن کردن، آفرینش و آگاهی دهی از واقیعت های عینی جامعه میباشد. ریمون آرون باور دارد که مسوولیت روشنفکری این است که ارزش هارا بازخوانی و تعدیل بدارد. ماکسوبر میگوید روشنفکر باید عقلانیت و
شکاکیت را ترویج کند. اندیشمندان پست مدرن مانند: لیوتار، ژیل دلوژ به این باور اند که مسوولیت روشنفکر در دنیای امروز مدرن متحول شده است و مسوولیت به عهده خود تودهها برگشته است. فوکو هم چنان عقیده دارد که انتظارات جهان شمول از روشنفکران نداریم، بلکه در پی آگاهی توده ها هستیم. » بیشتر روشنفکر آماتور را می پسندد. ادوار سعید و هابرماس به این ترتیب روشنفکران را به «روشنفکر فعال و روشنفکر مستقل» تقسیم بندی کرده اند و مسوولیت روشنفکر فعال را این میدانند که باید از وضعیت موجود جامعه انتقاد کند. به باور این دو روشنفکران نباید تحت تاثیر جلوه های جذاب قدرت بروند و استقلالیت فکری شانرا از بین ببرند و روحیه آزادی خواهی خودرا زیر پرسش ببرند. روشنفکر باید آزاده، منتقد و استقلال داشته باشد و این از مسوولیت و مقومات روشنفکری هستند. عبدالکریم سروش همچنان در پیوند به مسوولیت روشنفکری نظریه «آبادانی و ویرانگری» را با تاثیر پذیری از مولوی بیان میکند که روشنفکری مشابه به باغبانی است که مسوولیت دارد تا شاخ های تازه را آبیاری کند و شاخ های خشک را ببرد. باغبانم باغ تر می پرورم__ شاخ های خشک را هم میبرم. بدین معنی که مسوولیت روشنفکر این است که از ارزش ها نگهداری و حمایت پیدا کند و با توجه به وضعیت گاهی دفاع کند و گاهی هم معامله. تعداد دیگری هم برای روشنفکر مسوولیت های جهانی و بشری قایل هستند که روشنفکر منوط و وابسته به هیچ جغرافیا و فرهنگ خاصی نیست، بلکه رسالت انسانی و بشری دارد و مسوولیت دارد در برابر ناهنجاری های جهانی اعتراض و انتقاد داشته باشد.
امکانهای روشنفکری در افغانستان
روشنفکری در افغانستان چند امکان یا بسترهای لازم برای کار روشنفکری انجام داده/میدهد که یا بصورت بالفعل و یا هم به شکل بالقوه در تجربه زیستی خود دارد. روشنفکر در افغانستان قابل فهم است، یعنی به آنچه میگوید واقف است و دیگران هم سخن اش را میدانند. در یک جامعه متکثر زندگی میکند که احزاب سیاسی، تشکلات مدنی و اجتماعی در آن حضور دارند. روشنفکر در افغانستان به نقد قدرت میپردازد، شهرنشینی در حال رشد است. جامعه مدنی است، روشنفکران مستقل حضور دارند و گفتمان های روشنفکری رگههای جامعه توسط مطبوعات و کتاب ها جاری است. این عوامل در واقع زمینه ساز بیشتر برای گسترش امکان های روشنفکری را در افغانستان بیشتر ساخته است که میشود روی هرکدامی تامل کرد و کار کرد و دلبست به آینده روشنفکران و روشنفکری در افغانستان.
چالش، یا امتناعِ روشنفکری در افغانستان
روشنفکری در افغانستان در معرض چندین عامل گیرداده است و از مسیر اصلیاش انحراف جسته و دارد از پیوستگیها بسوی گسستها در حرمت است و روند روشنفکری را به چالش کشانده است. که عوامل مهم آن، ایدیولوژی گرایی، آنیگرایی یا شتابزدهگی، خود نشناسی، سنتگرایی، خرافه پرستی، عقل ستیزی، استبداد، جذب شدن در قدرت، فقر معنوی، مطلق گرایی یا جزم اندیشی، برخورد های عاطفی و احساسی با مسایل معرفتی، دیگر ستیزی، سطحینگری و قومگرایی از چالش های بسیار عمده فرا راه گفتمان روشنفکری در افغانستان است که روشنفکر هم در درون این قاعده ها بازی میکند و از ماهیت کار روشنفکری دور میشود.
نتیجهگیری
با توجه بر همهی مواردی که از آغاز تا پایان در مورد روشنفکری و ماهیت کار روشنفکر بر شمردیم، ویژگی و مسوولیت که را برای روشنفکر ذکر کردیم و با توجه به بسترهای متفاوت فرهنگی و اجتماعی که در افغانستان وجود دارد و از امکان و امتناعِ آن صحبت کردیم، نویسنده در مقام یک دانشجو حکمی را صادر نمی کند و داوری اش را برای خواننده و مخاطبین وا گذار میکند. امید میبرم تا این نوشته اندکی مایه تفحص و خلق مسأله روی موضوع مطرح شده در افغانستان گردد و دوستان قلمبدست و اهل فرهنگ ما این مسأله را بیشتر بکاوند و حق مطلب را ادا نمایند.