
آتشبس با اتحادشوروی:
ارتش سرخ با همکاری قوای مسلح رژیم کابل، تقریباً همهء سال 1361 را در جنگ با مردم دلاور پنجشیر و مجاهدان مستقر در آن خطهء دلاورآفرین، و رویارویی با احمدشاه مسعود فرماندهء جوان و دلاور آن، سپری کردند. در همین سال حمله پنجم و ششم ارتش سرخ صورت گرفت. حمله پنجم در اواخر ثور 1361 آغاز یافت و با وجود وحشیگریهای ارتش سرخ، مقاومت ایثارگران مجاهد در هم نشکست. روسها بعد از تجدید قوا و اعزام نیروی بیشتر با یک توقف شش هفتهای، حملهء ششم شان را آغاز کردند، مجموعاً این دو حملهء خطرناک بالای یک ولسوالی با آن مساحت اندک «نه ماه» به درازا کشید. ارتش مهاجم بعد از شکست، در شیوهء جنگ تغییر آورد و پیشنهاد آتشبس را با جبههء پنجشیر داد. روسها شاید اهداف آشکار و نهان زیادی در ورای این آتشبس داشتند و شاید هم مشاوران و کارشناسان شان مشورت داده بودند که آتشبس با پنجشیر از یک طرف در آن فضای سراسر خشم و کینهء مجاهدین با اشغالگران، جبهه پنجشیر را در میان جهادگران منزوی خواهد ساخت و از قهرمانی و محبوبیتی که در جنگ کسب کرده اند، خواهد کاست و مهمتر اینکه روسها فرصت مییابند تا به سرکوب مقاومتهایی که در سرتاسر افغانستان گسترده بود، بپردازند.
در طرف دیگر مسعود و همرزمان آگاهش، آتشبس اتحاد جماهیر شوری سوسیالستی و ارتش سرخ را با یک جبهه، شکست فاحش سیاسی دشمن تلقی میکردند که ایشان حاضر شده بودند تا عملاً وجود رزمندگان و استقلالیت آنها را به رسمیت بشناسند و مستقیماً با ایشان داخل مذاکره گردند و این خود یک نوع پیروزی بر دشمن بود؛ زیرا دشمن، آن هم در قد و قامت ارتش سرخ و یکی از دو ابرقدرت سفاک آن روزگار، اگر ضعیف و ناتوان نمیشد، هرگز با جبهه پنجشیر آتشبس را امضا نمیکرد. مسعود در پهلوی درک این عظمت شکست ارتش سرخ، به اهالی ملکی پنجشیر هم میاندیشید که در این مدت «نه ماه» چه شکیبایی تحملناپذیر و خسارات هنگفت مالی و جانی را بر دوش کشیدند، اما صبورانه و ایثارگرانه، لب به شکوه نکشودند و نانی که داشتند با جهادگران؛ دو نیم کردند و به یاری مادی و معنوی جبههء خویش شتافتند. احمدشاه مسعود با مشورت همراه با یارانش و حتی با رهبر جمعیت اسلامی افغانستان و اخذ فتوای علمای دینی محل، که صلح با دشمن را در حالت جنگ اجازه دادند، با روسها پیمان آتشبس موقت ششماهه را در آغاز سال 1362 امضا کرد و بار دیگر آن را به مدت شش ماه دیگر تمدید نمود که میتوان مجموعاً سال 1362 هجری خورشیدی را، سال آتشبس با روسها نامید. متن موافقتنامهء آتش بس هم اگر با دقت و با در نظرداشت، نیرو و امکانات و مساحت و نفوس دو طرف، مطالعه گردد؛ بیچارگی و زبونی دشمن شکست خورده را به نمایش میگذارد. شماری از مادههای مهم این توافق، چنین بود:
- روسها و رژیم کابل از هر نوع توطئه مخفی از قبیل ترور و سبوتاژ خودداری میکنند.
- تمام قوای روسی و نیروهای رژیم کابل پنجشیر را ترک گفته، صرفاً یک پوسته در ساحهء غیر مسکونی اعنابه باقی خواهد ماند. این پوسته هیچ نوع پوستهء امنیتی دیگری را دارا نمیباشد و قطعاً در کارهای مردم دخالت کرده نمیتواند و حق هیچ گونه فیر زمینی و هوایی را ندارد.
- افراد طرفین داوطلبانه میتوانند، تسلیم یکدیگر شوند و کسانی که به زور دستگیر میگردد، دوباره مسترد میشود. (منصور، 1369 :67) [1]
استوار بر یکی از مواد این توافقنامه، ساحهء آتشبس شامل «پنچشیر، شتل، قسمتی از اندراب، سنجن، بولغین و گلبهار» نیز میگردید.
احمدشاه مسعود از این آتشبس بهرهء وافر برد، جنگ پی درپی و مقابله با روسها که مانع گسترش برنامههای رزمی و چریکی او میگردید و او را در پنجشیر مجبور به اقامت نموده بود و نمیتوانست، جبهات و رزمندگان تحت فرمانش را بیسرپرست بگذارد، به او موقع داد تا به گسترش جبهات بپردازد و به گفتهء خودش «پنج پنجشیر» بیافریند. افزون بر آن، یکی از ثمرات زودرس این آتشبس، تشکیل رسمی «شورای نظار جمعیت اسلامی افغانستان» بود که چندماه بعد از آتشبس و در خلال استقرار آتش بس، در 15 قوس 1362 در منطقهء «شرشر» اشکمش بنیاد نهاده شد و مسعود عملاً نشان داد که آتشبس نه تنها دست اورا از ادامهء فعالیتهای فکری ورزمی نبسته است، بلکه او به کارهای بزرگتری دست زده و فکر و اندیشه و ابتکاراتش را به چندین ولایت دیگر گسترش داده است و اگر آن آتشبس صورت نمیگرفت، مسعود هرگز فرصت نمییافت تا به تشکیل همچو شورای بزگی موفق شود و آنچه را که قبلاً با فرمانده ذبیح الله شهید و قاضی محمد اسماعیل طارق طرح کرده بود، عملی کند؛ بلکه ناگزیر فعالیتهای رزمی او در پنجشیر محدود و محصور میماند.
[1] ) مواد ده گانهء این آتشبس را آقای عبدالحفیظ منصور، به نقل از شادروان داکتر عبدالحی الهی که در آن دوران به حیث معاون جبهه پنجشیر در صحنه حضور داشت، در کتابش «پنجشیر در دوران جهاد» نقل کرده است. رک: ص 67