
در طول تاریخ معاصر افغانستان، علمای دینی همواره بهعنوان پناهگاهی امن برای مردم شناخته شدهاند. در دوران سختیها، از جمله ستم شاهی، بربریت کمونیستی، و اشغال اتحاد جماهیر شوروی سابق، مردم به دامان علمای دینی پناه میبردند. این علمای دینی با درایت، شجاعت، و فداکاری در کنار مردم ایستادند و نقش محوری خود را در هدایت و حمایت جامعه ایفا کردند.
اما با تأسف باید گفت که اتاقهای فکر استعمار خارجی، با استفاده از احساسات دینی مردم افغانستان، جریانی را ایجاد کردند که نه تنها علمای دینی را از محوریت و نقش پناهگاهی خود دور ساخت، بلکه آنان را به عامل قدرت آلوده کرد. این فرآیند موجب شد که برخی از علمای دینی، مانند اکثریت زمامداران ناکام افغانستان، گرفتار فساد اداری شوند و حتی دستانشان به خون مردم بیگناه آلوده گردد.
این ورود علمای دینی افغانستان به قدرت سیاسی و تنزل از جایگاه معنوی شان سبب شده تا باورهای دینی مردم به آموزههای اسلامی تضعیف گردد.
دوستی در این زمینه مینویسد:
” ملاهبتالله، از یکسو پلیس پاکستان میکوبد، از سوی دیگر نیروی انتظامی ایران، و در داخل نیز تمامی امور اداری و مالی به اشغال شما درآمده است. مردم دیگر به کجا پناه ببرند؟
به خداوند، اسلام، و شریعت؟
که آنها را هم شما به انحصار خود درآوردهاید. ملاهبتالله گمان میکند که دستورات او همان دستورات خدا و رسول است.”
از خداوند سبحان مسئلت داریم که به علمای واقعی، همت بیان حق و شجاعت ایستادگی در برابر ظلم را عنایت فرماید. نباید فراموش کنیم که هنوز هم علمای دینی بسیاری وجود دارند که قلبهایشان برای عدالت میتپد. این علما از سیاستزدگی و جنایت بیزاری میجویند و با مردم افغانستان همراه هستند.
با این حال، پروژهای مانند “طالب” ــ چه بخواهیم و چه نخواهیم ــ آسیب جبرانناپذیری به جایگاه علمای کرام وارد کرده است. تبعات این جریانات را بدون شک در آیندهای نه چندان دور شاهد خواهیم بود.
خداوند ما را به راه راست هدایت کند و جامعهای آگاه و عدالتمحور برای افغانستان به ارمغان آورد.