
آنچه امروز تحت نام (جبهه مقاومتملی) در افغانستان یاد میشود محصول تفکر و مبارزات آزاد منشانه، ملی و عدالتخواهانهی مردان چون شهید برهانالدین ربانی و شهید احمدشاه مسعود است. در واقع مفهوم مقاومت در ادبیات سیاسی افغانستان زمانی جا افتاد و به یک جریان و گفتمان بزرگ مبدل شد که ۲۸ سال قبل جنبش طالبان در برابر حکومت شهید برهانالدین ربانی که رسمیت ملی و جهانی داشت، دست به بغاوت و خروج زدند و شورش و کودتای مسلحانه راه انداختن و در همکاری با دستهای پیدا و پنهان داخلی، منطقهای و جهانی تصمیم براندازی دولت نوپای شهید استاد ربانی را گرفتن در چنین وضعیتی که طالبان هنوز کابل را تحت تصرف خویش نیاورده بود و در پایگاه سنتی شان قندهار و ولایات همجوار آن قرار داشتد. شهید احمد شاه مسعود وزیر دفاع دولت شهید ربانی برای مذاکره با طالبان و جلوگیری از خونریزی در کشور به میدان شهر در ۵۰ کیلومتری کابل سفر کرد و طالبان را دعوت به گفتوگو و مذاکره و دریافت یک راه حل سیاسی نمود. اما طالبان از شهید مسعود درخواست بدون قید و شرط تسلیمی کابل و قدرت سیاسی را نمود. این جا بود که بذر مقاومت جوانه زد و این مفهوم رسما وارد ادبیات و فضای سیاسی افغانستان شد و رئیس جمهور ربانی و وزیر دفاع اش شهید مسعود اعلان نمودند که در برابر بغاوتگری و خروجکردن طالبان علیه دولت اسلامی باید مقاومت و ایستادگی نمود.
محوریترین اصول و مانیفست که مقاومت بر آن استوار است عبارت از: عدالتخواهی و حقطلبی، مبارزه با انحصار و سلطهگرایی، دفاع از حقوق مشروع سیاسی و انسانی زنان و مردان افعانستان، دفاع از استقلال و آزادی کشور، اسلامخواهی اعتدالی، نظام مبتنی بر انتخابات و ساختار سیاسی غیر متمرکز که نمایندگی از جامعه چندین تباری افغانستان بکند یعنی مقاومت برای رسیدن و دستیابی به چنین خواستهای شکل و شاخ و برگ گرفت و حالا در اکثریت نقاط کشور در میان جوامع به شدت متکثر و پاره پارهای این کشور ریشه دوانده و چون شمع در تاریکیهای تاریک افغانستان درخشید/میدرخشد.
با وجود این که جنبش طالبان در میانههای سال ۱۹۹۶م موفق به تصرف کابل شدند و دستآورد بزرگ را در تاریخ این جریان رقم زدن اما دولت شهید ربانی به مقاومت ادامه داد و با حفظ ولایت بدخشان و بخشهای استراتژیک استان تخار و درهی نام آشنای پنجشیر تفکر به نام طالبان را هم در میدان نظامی و نیز در فضای خارجی با چالش و بنبست مواجه نمود. سرانجام پس از نزدیک به شش سال مقاومت دولت شهید ربانی در همکاری با ائتلاف جهانی مبارزه با تروریسم موفق به شکست طالبان شد و کابل را دوباره به تصرف خویش در آورد.
پس از کنفرانس بن در مورد آینده سیاسی افغانستان ساختار سیاسی با حضور نمایندگان همهای اقوام در کشور شکل گرفت و شهید ربانی قدرت را به گونهای مسالمتآمیز به اداره موقت به رهبری حامد کرزی واگذار نمود و بعدن با حضور در میدان رقابت های دموکراتیک و مردم سالار نقش تعیین کنندهای را در رشد و گسترش دموکراسی نوپا در کشور داشت. اما جنبش طالبان که سرکوب و از صحنه رانده شده بودند به جنگ و درگیری با نیروهای ائتلاف جهانی و ارتش افغانستان ادامه داد تا این که پس از دو دهه در پالسی آمریکا تغییرات چشمگیر تاکتیکی رونما گردید و سرانجام آمریکا با طالبان در سال ۲۰۱۸م از فاز جنگ به فاز مذاکره رو آورد و دولت افغانستان دور زده شد و جنگها شدت گرفت و بخشهای روستایی و شهرستانی افغانستان در یک فرایند رمز و راز آلود به دست طالبان سقوط کرد و در طی دو سال پس از توافق آمریکا با طالبان در پانزده آگوست ۲۰۲۱م با فرار اشرف غنی کابل بدون کوچکترین درگیری سقوط کرد و جمهوریت فروپاشید.
با فروپاشی جمهوریت ماموریت فاز دوم مقاومت در تاریکترین و دشوارترین مقطع تاریخی افغانستان به رهبری احمد مسعود پسر آغاز شد و اولین گامهای فاز دوم نیز با مذاکره و گفتوگوی چاریکار برداشته شد و دو دور مذاکره میان طالبان و هیئت جبهه مقاومتملی صورت گرفت که در نهایت با درخواست یک جانبه و همیشگی بدون پیش شرط تسلیمی پنجشیر که برای جبهه مقاومت پذیرفتنی نبود پایان یافت و طالبان حملات سنگین خویش را به منظور تصرف پنجشیر آغاز کردند و جبهه مقاومت در یک نبرد نابرابر به مقاومت و دفاع پرداخت با وجود این که طالبان پس از چند روز موفق به تصرف پنجشیر شدند اما آغاز بنبست فرایند مشروعیت جهانی طالبان از اینجا کلید خورد.
حالا که دو سال از فروپاشی جمهوریت و سلطه طالبان بر کابل میگذرد، جبهه مقاومت در آستانهای دو سالگی فاز دوم اش قرار دارد این جریان با همهای کمیها و کاستیهای که داشته/ دارد در سه حوزه: سیاسی، نظامی و اجتماعی دارای دستآورد است.
نخست در حوزه سیاسی: با وجود این که طالبان با تصرف افغانستان حاکمیت تام و تمام دارند اما دیپلماسی مقاومت باعث شده است تا روند به رسمیت شناسی این گروه با بنبست مواجه شود و با همه تلاشهای که این این گروه و لابیهای قومی آن نموده است جهان حاضر به تعامل مثبت با این گروه نیست این یعنی بزرگترین دستآورد جبهه در حوزه سیاسی؛دوم حوزه نظامی: در دو سال گذشته طالبان ادعا کردند که ناامنی صفر شده و مقاومتی وجود ندارد.
اما جنگها و درگیری های چریکهای جبهه مقاومت با طالبان در بلندیهای هندوکش پنجشیر، اندارابها، خوستها، تخار، بدخشان، پروان و کاپیسا نشان داد که مقاومت وجود دارد و این درگیریها از چشم هیچ کسی پیدا و پنهان نیست سقوط چرخبال طالبان در پنجشیر و پایین کردند بیرق شان در خوستهای بغلان، حضور جبهه مقاومت را در میدان نظامی نشان داده است و حالا این جبهه در آستانهی هسته سازی قرار دارد یا به تعبیری جریان ما در حال یک زایمان سیاسی است.
سوم حوزه اجتماعی: اعتراضات خیابانی و شکلگیری جنبشهای مدنی به ویژه حرکات زنان در برابر طالبان چه در داخل و چه در بیرون کشور جایگاه جبهه را در مناسبات جهانی بلند برده است.