سیاسی و اجتماعی

سیاست خارجی روسیه نسبت به قدرت‌یابی دوباره طالبان در افغانستان

نویسنده: عبدالله فروزان

قسمت سوم

نقاط ضعف و قوت روسیه در افغانستان

لازم به ذکر است که منابع روسیه در افغانستان کاملا محدود بود و با اینکه روسیه به لحاظ تاریخی با کشور‌های آسیای میانه روابط اقتصادی و فرهنگی داشته و درحال‌حاضر با برخی از آنها مشارکت‌‌های دارد، اما چند مسأله پیچیده نفوذ و منابع مسکو را در این منطقه محدود میکند. رهبری سیاسی کشور‌های آسیای میانه سعی میکنند در روابط خود با روسیه، ایالات متحده و اخیرا چین موازنه برقرار کنند. حضور نظامی روسیه در منطقه نسبتا اندک است و این کشور نمیتواند توقع اعمال قدرت بر کل منطقه را داشته باشد. هیچ مرز یا مانع جغرافیایی قابل اعتمادی بین افغانستان و خاک روسیه وجود ندارد که در نهایت بتواند جلو نفوذ گروه‌‌های نظامی به خاک روسیه را بگیرد. هرچند مناطق نظامی مرکزی و جنوبی روسیه توانایی کافی برای مهار چالش‌‌های برخاسته از مرز افغانستان را دارند، اما مسکو به خاطر زیرساخت توسعه نیافته مناطق مرزی خود، با مشکلات تدارکاتی و استقرار نیرو‌های روبرو بوده ست. با این حال به رغم این مشکلات، کارشناسان روسی متعددی حتی احتمال نفوذ گروه‌‌های رادیکال مستقر در افغانستان را در آینده قابل پیشبینی به آسیای میانه رد می کردند، با این‌حال، مسکو احتمال نفوذ گروه‌‌های رادیکال را از افغانستان به آسیای میانه همچنان یک تهدید تلقی می‌نمود. مسکو ابزار‌های تأثیرگذاری بر امنیت منطقه را دارا می باشد، از جمله دیپلماسی هدفمند در داخل افغانستان و با قدرت‌‌‌های منطقه‌ای به ویژه چین، هند، ایران و پاکستان، پایگاه‌‌های نظامی روسیه در تاجیکستان و قرقیزستان و نهادهای منطقه‌ای روسیه مانند سازمان پیمان امنیت جمعی که نیروهای واکنش سریع جمعی این سازمان بالغ بر ۱۸ هزار نیروی نظامی دارد و اصلی‌ترین ابزار این سازمان در وضعیت اضطراری است و سازمان همکاری شانگ‌های‌.

قالب مسکو؛ رویکرد روسیه برای صلح در افغانستان

مسکو باتوجه به تجربه‌‌های تاریخی‌اش، آگاهی از بار اقتصادی و نظامی هرگونه دخالت نظامی مستقیم و نیز ناتوانی نسبی در تأثیرگذاری بر گروه‌‌های داخلی، از اوایل دهه ۲۰۱۰ تصمیم گرفت که برای تأثیرگذاری بر تحولات افغانستان، به دنبال راه‌حل‌‌های دیپلماتیک باشد. روسیه با این کار خود به یکی از بازیگران اصلی روند صلح افغانستان تبدیل شد. مسکو ابتکار‌های مختلفی را در خصوص صلح افغانستان روی دست گرفت؛ روسیه در دو مورد، یکی قالب مسکو برای رایزنی منطقه‌ای برای صلح در افغانستان و دیگری نشست بین الافغانی در مسکو، یا به عنوان سازماندهنده اصلی یا به عنوان میزبان و حامی مالی عمل نمود. ابتکار سومی یا گفت‌وگوی چین-روسیه-ایالات متحده، یک تلاش مشترک و برخاسته از  گفت‌وگوی ایالات متحده و روسیه در خصوص افغانستان بود که در تابستان ۲۰۱۹ با مشارکت پاکستان گسترش یافت. علاوه براین، مسکو همچنان به گفت‌وگو با واشنگتن ادامه داد و از سال ۲۰۱۹ به بعد نمایندگان ویژه ایالات متحده و روسیه برای افغانستان، مرتباً دیدار کردند. مسکو همچنین از سایر ابتکارهای دیپلماتیک مانند گروه تماس سازمان همکاری‌های شانگ‌های و افغانستان که در ۱۱اکتبر ۲۰۱۷ با نشستی در سطح معاونان وزارت خارجه در مسکو احیا شد، استفاده می‌کرد. علاوه براین، روسیه به دنبال استفاده از قالب مسکو به عنوان بستری برای رایزنی در سطح اوراسیا بود که در دسامبر ۲۰۱۶ به صورت رایزنی‌های سه جانبه بین روسیه، چین و پاکستان آغاز شد. در ۱۴ اپریل ۲۰۱۷ ،دور سوم قالب مسکو برگزار شد و آنچه که به طور رسمی »رایزنی« خوانده میشد، به »کنفرانس مسکو برای توافق افغانستان« ارتقا یافت. در همین نشست بود که روسیه، چین و پاکستان برای اولین بار باهم از طالبان خواستار مذاکره با حکومت افغانستان شدند. در این نشست دیپلمات‌های ۱۱ کشور (روسیه، افغانستان، پاکستان، عراق، چین، هند و هر پنج کشور آسیای میانه) شرکت کرده بودند .هیئت طالبان و شورای عالی صلح افغانستان در جلسه بعدی قالب مسکو در نوامبر ۲۰۱۸ شرکت کردند.) حامد کرزی، رییس جمهورپیشین افغانستان شورای عالی صلح را برای مذاکره با طالبان در سپتامبر ۲۰۱۰ ایجاد کرد اما در ۲۷ جوالی ۲۰۱۹ این شورا توسط رییس جمهور اشرف غنی منحل و اختیارات آن به وزارت دولت در امور صلح واگذار شد.( اولین نشست‌های مربوط به حلوفصل منازعه افغانستان که در دسامبر ۲۰۱۶ در مسکو برگزار شد، و در همان وقت اعتراضاتی را در کابل در پی داشت. در نتیجه، اولین دور از رایزنی ‌های سه‌جانبه در مورد مسائل منطقه‌ای که در ۲۷ دسامبر ۲۰۱۶ در مسکو با حضور نمایندگان روسیه، چین و پاکستان برگزار شد، وزارت خارجه افغانستان را برآن داشت تا برگزاری این جلسه بدون مشارکت هیئت افغانستان را محکوم کند. مسکو به لحاظ رسمی از مذاکرات بین ایالات متحده و طالبان حمایت کرده بود، اما همزمان از لنز بدگمانی به ابتکارهای صلح به رهبری ایالات متحده می نگریست. برای مثال، ضمیر کابلوف نماینده ویژه رییس جمهور روسیه در افغانستان از ابتکار صلح اشرف غنی برای مذاکره “بدون پیش شرط” با طالبان در فبروری ۲۰۱۸ ،با شک و تردید استقبال کرد. طبق اظهارات کابلوف در سال ۲۰۱۸ ،از دید روسیه قالب مسکو بستر مساعد برای ترویج آشتی ملی در افغانستتان است زیرا درحالی‌که سایر ابتکارها به مشارکت طالبان در گفتوگو کمک نکرده است، این قالب طالبان را نیز شامل میشود. در همان زمان کابلوف تأکید کرد که مسکو کنفرانس کابل را عنصر کلیدی برای یافتن راه‌حل جمعی برای مشکلات افغانستان میداند. لازم به ذکر است که این اظهارات کابلوف در مورد رویکردهای سایر بازیگران خارجی در روند صلح افغانستان چند روز قبل از نشست دیگری در مورد صلح افغانستان بود؛ ( کنفرانس تاشکند در ۲۷مارچ ۲۰۱۸ )که به رهبری روسیه نبود و در نتیجه مسکو از آن راضی نبود. در سال ۲۰۲۰ ،روسیه از سفر وزیر خارجه آمریکا مایک پومپئو به آسیای میانه و استراتژی جدید ایالات متحده در قبال آسیای میانه استقبال مثبتی نکرد. پیش از سفر پومپئو، سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه فعالیت‌های ایالات متحده در منطقه را منفی خوانده و گفته بود که هدف واقعی امریکا “استقرار تمام پروژه‌ها با مشارکت آسیای میانه، در جنوب این منطقه در سمت افغانستان اما بدون مشارکت فدراسیون روسیه است”. نشست بین الافغانی در مسکو توسط روسیه در روسیه برگزار شد. در فبروری ۲۰۱۹ ،رهبران چندین جنبش عمده و جناح‌های اصلی اتحاد شمال سابق افغانستان، گروه‌های مجاهدین و نمایندگان طالبان در مسکو برای بحث در مورد چشم‌اندازهای صلح در افغانستان دیدار کردند. همه‌ی اینها درحالی اتفاق افتاد که طالبان همچنان در لیست سازمانهایی بود که از جانب روسیه به عنوان سازمانهای تروریستی معرفی شده‌اند. مهمترین واقعیت این بود که روسیه یک بستر موازی با ابتکارهای صلحِ تحت رهبری غرب را ترتیب داده بود. کارشناسان روسی خاطرنشان کردند که نشست بین الافغانی ایده‌ی رهبری روسیه و هدف آن رقابت با روند مذاکرات به رهبری ایالات متحده بوده است. به گفته محقق روسی اکاترینا استپانووا، روسیه دو استراتژی مرتبط با یکدیگر را در رابطه به مذاکرات صلح افغانستان دنبال میکند. استراتژی اول منطقه‌ای سازی سیاست روسیه در مورد افغانستان با هدف تشدید گفت‌وگو، هماهنگی و تعامل با قدرت‌های اصلی منطقه (ایران، چین، هند و پاکستان) است. او خاطر نشان میکند که کاهش حضور ایالات متحده و ناتو تا اوسط دهه ۲۰۱۰ و کاهش تدریجی نفوذ غرب در منطقه به »منطقه‌ای شدن« بیشتر سیاست روسیه کمک کرد. استراتژی دوم، چرخش روسیه به سمت حمایت دیپلماتیک فعال‌تر از حل و فصل منازعه افغانستان از طریق مذاکره است. او میگوید که ترکیب این دو استراتژی، در قالب مسکو برای رایزنی‌های منطقه‌ای برای صلح افغانستان، جنبه عملی به خود گرفت. با این‌حال، باید توجه داشت که هدف اصلی روسیه از انجام گفت‌وگوهای موازی با ابتکارهای ایالات متحده، اعمال نفوذ بر روند مذاکرات داخلی و خارجی در خصوص افغانستان بوده است و همه‌ی اینها همزمان با تشدید رقابت روسیه و ایالات متحده اتفاق افتاده است. مسکو متوجه شده بود که شروع به بازتنظیم استراتژی خود در قبال افغانستان کرده است و به نظر میرسید که کرملین عادت دیرینه‌ی خود را که بایکوتکردن حکومت مرکزی افغانستان بود، رها کرده ولی همچنان از خدمات مشورتی والای حامد کرزی، رئیس‌جمهور سابق این کشور برخوردار بود؛ امری که برای حکومت افغانستان خوشایند نبود (زیرا روابط بین اشرف غنی و کرزی بسیار بد بود). از سال ۱۹۸۹ ،سیاست روسیه در افغانستان شاهد تغییرات متعددی بوده است. سالهای نزدیک به قدرت رسیدن دوباره طالبان در افغانستان، سیاست مسکو سه هدف را در اولویت قرار داده بود: اول، ایجاد ثبات در افغانستان و حفظ نقش قوی روسیه در مذاکرات و همچنین از میان برداشتن پایگاه‌های نظامی امریکا و ناتو از خاک این کشور. دوم، استفاده از روند صلح افغانستان در رقابت فعلی خود با غرب. و سوم، مسکو مشارکت خود در روند صلح را به عنوان تأییدیه بازگشتش به رقابت‌های جهانی قدرت‌های بزرگ میدانست. مسکو از آنجا که فکر میکرد طالبان در سالهای آینده نقش بزرگتری در افغانستان خواهند داشت، به دنبال داشتن روابط خوب با دالان آینده قدرت افغانستان بود( وار آند راکس- نورالن علییف).

روابط روسیه با گروه طالبان

از اواخر دهه ۲۰۰۰، مسکو درحال توسعه روابط خود با گروه‌های قومی پشتون در افغانستان بوده است. در این راستا، مسکو توسعه روابط خود با طالبان را یکی از جنبه‌های مهم و لازم  برای افزایش نفوذ روسیه در رقابت‌های داخلی و بین‌المللی در افغانستان تلقی می‌کرد. علاوه براین، ظهور گروه داعش در افغانستان در اواسط دهه ۲۰۱۰ چالشی جدی را برای طالبان به عنوان نیروی اصلی در میدان منازعه افغانستان خلق کرد و همچنین روسیه، چین و ایران “سه کشوری که از گسترش دولت اسلامی داعش به هر شکلی، می‌ترسند” را تشویق کرد تا سیاست‌های خود را بازنگری کرده و با طالبان وارد گفت‌وگو شوند. در دسامبر ۲۰۱۵، نماینده ویژه ولادیمیر پوتین در افغانستان اظهار داشت که منافع طالبان در جنگ با دولت اسلامی در افغانستان “عیناً با منافع روسیه همسو است” او همچنین تأیید کرد که مجراهای ارتباطی بین روسیه و طالبان وجود دارد. کابلوف اظهار داشت که وقتی طالبان در سال ۲۰۰۱ از قدرت رانده شدند، سطح فعالیت های تروریستی در افغانستان به صفر رسید، “اما اکنون در نتیجه حضور گسترده آمریکایی‌ها ” روسیه، چین، هند، آسیای میانه و ایران با یک تهدید استراتژیک (داعش در افغانستان) روبرو هستند. به گفته آرکادی دوبنف، محقق روسی، مسکو و طالبان از دهه ۱۹۹۰ باهم ارتباط دارند. تلاش‌های طالبان در دهه ۱۹۹۰ برای برقراری ارتباط با مسکو منجر به یک دیدار بسته دیپلمات‌های روسی با نماینده ملا عمر، رهبر سابق طالبان، در عشق‌آباد شد. این دیدار هیچ نتیجه‌ای نداشت زیرا طالبان از دولت روسیه خواستار کمک به این گروه در جایگزین کردن نماینده افغانستان در سازمان ملل با نماینده طالبان شدند. این درخواست به دلیل نگرش منفی نخبگان سیاسی روس نسبت به طالبان در فاصله سالهای ۱۹۹۰ تا اواسط دهه ۲۰۱۰، برای روسیه نامناسب به نظر میرسید. برای مثال، جنرال الکساندر لبد پیشبینی کرده بود که اگر جلو طالبان گرفته نشود، به زودی به منطقه سمارای روسیه میرسد. در سال ۲۰۰۹ ،دیمیتری روگوژین، نماینده دائمی روسیه در ناتو، اظهار داشت که اگر نیروهای ائتلاف در افغانستان شکست بخورند، طالبان ممکن است وسوسه شوند که به شمال افغانستان بتازند و سپس به سمت آسیای میانه حرکت کنند؛ امری که برای روسیه خطرناک خواهد بود. به رسمیت شناخته شدن استقلال جمهوری چچن توسط طالبان در جنوری ۲۰۰۰ و افتتاح سفارت چچن در کابل در نتیجه سفر زلیمخان یاندربایف ( رییس جمهورانتقالی جمهوری چچن بین ۱۹۹۶ و ۱۹۹۷ ،)به افغانستان، موضع روسیه را در برابر طالبان بیشتر از پیش سخت کرد. با این حال، از سال ۲۰۰۹ به بعد نشانه‌هایی در نشرات رسانه‌های روسی دیده شد که نشان میداد روسیه به دنبال برقراری رابطه با برخی از جناح‌های طالبان در افغانستان است. همچنین در همان زمان کارشناسان روسی شروع به برجسته‌ کردن اهمیت بهبود روابط روسیه نه‌تنها با نمایندگان حکومت بلکه با گروه‌های مختلف پشتون کردند. علاوه براین، در ماه می ۲۰۰۹ ،گروهی از افغانستانی های مظنون به داشتن رابطه با طالبان در “مجمع روسیه-افغانستان” که توسط یک سازمانی غیردولتی روسی در مسکو ترتیب داده شده بود شرکت کردند. در ابتدا، هدف اصلی مسکو از برقراری رابطه با طالبان استفاده از جناح‌های میانه‌رو این گروه در برابر سازمانهایی همچون القاعده و سپس داعش در افغانستان بود. به گفته دوبنف، مسکو با استفاده از اختلافات بین شبه نظامیان طالبان که در اواسط سال ۲۰۱۵ در پی انتشار خبر مرگ مال عمر به میان آمده بود، می‌خواست با گروه طالبان در برابر دولت اسلامی همکاری کند. به نظر می‌رسید مسکو به این نتیجه رسیده بود که ایالات متحده شانس اندکی برای دستیابی به ثبات در افغانستان دارد و طالبان در آینده قابل پیشبینی به احتمال زیاد به یک نیروی غالب در این کشور تبدیل خواهند شد. وخامت روابط روسیه و ایالات متحده پس از مداخله مسکو در اوکراین در سال  ۲۰۱۴، نیز بر سیاست روسیه در قبال افغانستان به طور کل و بر روابط مسکو با طالبان به طور خاص تأثیر گذاشت. در ماه فبروری ۲۰۱۹ ،لاوروف وزیر خارجه روسیه با اظهار نظر در مورد روابط طالبان و حکومت افغانستان، گفت که چنین رابطه‌ای اجتناب‌ناپذیر است، اما از این که نمایندگان امریکا و طالبان اخیرا در قطر دیدار کرده و روسیه و سایر کشورهای منطقه را در جریان نگذاشته بودند، انتقاد کرد. اوایل سال ۲۰۱۸ ،جنرال جان نیکلسون، فرمانده نیروهای امریکایی در افغانستان اظهار داشت که روسیه از طالبان حمایت و حتا به این گروه اسلحه عرضه می‌کند اما او نتوانست حجم این کمک‌ها را مشخص کند. روسیه این ادعا و نیز ادعای دیگری را درباره پاداش روسیه به طالبان برای کشتن سربازان امریکایی را تکذیب کرد. با این‌حال، نیکلسون در مقاله‌ای در ماه جولای نوشت که روسیه سلاح خفیفه، مهمات و پول با هدف کمک به طالبان برای ادامه جنگ و دستیابی به نفوذ بر این گروه پیش از خروج پیش‌بینی‌شده نیروهای ناتو و امریکایی از افغانستان، به این شبه‌نظامیان کمک کرده است. نیکلسون در این مقاله نتیجه‌گیری میکند که کمک روسیه سنجیده شده است. او مینویسد: برای مثال، آنها از ارائه موشک‌های ضد هواپیما به طالبان خودداری کردند. ارتمی کالینوفسکی میگوید که تصمیم مسکو برای برقراری رابطه با طالبان و سرانجام عرضه سلاح به این گروه، نشان‌دهنده تمایل روسیه به داشتن روابط خوب با هرکسی است که بر افغانستان حاکم باشد. مسکو طی سال‌های اخیر دوران جمهوری در افغانستان حمایت دیپلماتیک خود را از طالبان افزایش داده است. برای مثال، در مارچ ۲۰۲۰ ایاالت متحده برای جلوگیری از حملات طالبان بر ارتش افغانستان کارزار هوایی را در ولایت هلمند راه اندازی کرد. وزارت خارجه روسیه این حمالت را نقض توافقنامه دوحه خواند و سپس، روسیه حتی از لغو تحريم‌های سازمان ملل علیه طالبان، حمایت کرد. نگرش مسکو نسبت به طالبان تغییر کرده بود، درحالی که زمانی مسکو طالبان را یک سازمان تروریستی می‌خواند، اما بعداً (طالبان) را به عنوان یکی از مهم‌ترین بازیگران داخلی صلح افغانستان می‌دید، و این تحول از چشم طالبان پنهان نمانده است؛ یک نماینده رسمی این گروه در مصاحبه با رسانه‌های روسی اظهار داشته که نقش روسیه در مذاکرات “بسیار مهم” بوده است.

نمایش بیشتر

سیمرغ

سیمرغ یک نهاد فرهنگی و اجتماعی است که با اشتراک جمع کثیری از اندیشمندان، فرهنگیان و نویسنده‌گان در حوزه تمدنی و فرهنگی فارسی_ پارسی تشکیل گردیده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا