صفر
تاریخ نیم سدۀ سینما در افغانستان، فیلمهایِ کمی را شاهد بوده است. این تاریخ نشیبهایِ زیادی را سپری کرده و تنها در دهۀ شصت فرازِ کارهای سینماییِ کشور روی پرده رفته است. در فیلمهای ساختهشده در دهۀ شصت، نمونههایِ خوبی از نوآوری، کشفهایِ جدی و پرداختهایِ بکر را در سینمای افغانستان گواه هستیم. در این دوران ژانرهایِ گوناگونی از کارهای سینمایی توسط هنرپیشهها و کارگردانهای افغانستان به جریان افتاد که توانست هویتِ مشخصی برای سینمای کشور خلق کند. اما این روند، اندک پایید و پس از آن مانندِ روندهای دیگر، سینما نیز متوقف ماند.
یکی از کارهایِ خوبی که در دهۀ شصت ارایه شد، فیلم «اختر مسخره» است. این فیلم در ژانرطنز یا کمدی نوشته و اجرا شد و ساختار متفاوتی نسبت به کارهای سینماییِ دیگرِ افغانستان دارد. این فیلم با حضورِ پُریمنِ بهترین بازیگرانِ سینمای کشور روی پرده رفته است.
پیش از این، راجع به این فیلم ستایشهای فراوانی شنیده بودم اما بهتازهگی در یکی از چینلهای شبکۀ یوتیوب، سکانسهایِ مکملِ اختر مسخره را با بیان خاطراتِ کارگردانِ این فیلم دیدم و شنیدم که این یادداشت حاصلِ آن اتفـاقِ نیک است.
یک
انجنیر لطیف احمدی تهیهکننده و کارگردانِ این فیلم میگوید، شوتینگ و پروسسِ اختر مسخره نزدیک به یکماه وقت در برگرفت و در ساخت آن به دلیل کمبود امکانات در آن زمان، از ابتداییترین وسایل و لایتهایِ خودساخت استفاده شده است.
انجنیر لطیف احمدی همچنان با کمرنگ دانستنِ ژانر کمدی در سینمای کشور میگوید که سینمای افغانستان از آغاز خود در ساختار بسیار پراکنده بوده، سینماگران با برداشتی که از پدیدۀ همان وقت داشتند، همۀ سوژههای سینماییشان بر حول همان برداشتها میچرخیدند. فکر میکنم برای تفکر در مورد ساختارها و یا ژانر کمدی، وقت بسیار کوتاه و کم بوده است.
کارگردان فیلمِ اختر مسخره به این باور است: ژانر کمدی یکی از ژانرهای بسیار مشکل در سینماست؛ چون کمدی لحظاتی دارد که اگر خطا خورد، باز همان لحظات را نی کارگردان جبران کرده میتواند و نی هنرپیشه میتواند آن را دوباره بازی بکند.
به گفتۀ او، اگر به ژانر کمدی به صورتِ دقیق پرداخته نشود، محصولی که از آن به دست میآید، چیزهای مضحک و ابتذالآور خواهد بود، که در حال حاضر نظیرِ اینگونه کارها در سینمای کشور دیده میشود.
فیلم اختر مسخره محصول مشترکِ افغانفیلم و رادیو تلویزیون دولتی افغانستان است. آقای احمدی میگوید، زمانی که تازه به عنوان رییس افغانفیلم کارش را آغاز کرد، این فیلم را بر اساسِ داستانی از رهنورد زریاب ساخت.
فیلم اختر مسخره در شهر کهنۀ کابل، قصر نمبر یک و بخشیهای کوتاهی از آن در قرغه تصویربرداری شده است.
اختر مسخره دو نقشآفرینِ اصلی دارد: فقیر نبی و ناصر عزیز. هر دو به زیبایی و موفقیت نقشآفرینی کردهاند. عزیزالله هدف، حمیده عبدالله، سلام سنگی، هما، خاطره، ابراهیم طغیان، صبور، بریالی معرفت و صیبیه دیگر بازیگران هستند. میوزیک متنِ این فیلم را ظاهر هویدا و عارف کیهان انجام دادهاند. با یک حسابِ سرانگشتی دیده میشود که بهترینهای هنرِ افغانستان در این فیلم دخیل بوده اند.
درخشش فقیر نبی در این فیلم باعث شد که مسوولان وقتِ رادیو و تلویزیون او را برای فراگیری آموزشهای بیشتر برای ششماه به آلمان بفرستند.
دو
این فیلم علاوه بر معرفی کارهای سالهای آغازینِ سینمای افغانستان، تصویری هم از سالهای سپری شدۀ افغانستان بهویژه برای نسلی که آن سالها را ندیدهاند، میدهد. سالهایی که برای عدهیی ممکن است مملو از فقر و سختی باشد، برای عدهیی هم پُر از صفا و سادهگی که دیدنِ آن دیدنی و جذاب خواهد بود.
سـه
اختر مسخره، داستان جوانیست که در کودکی و نوجوانی کمرو بوده است، آخرِ صنف مینشسته و به گفتۀ خودش، در صنف اصلاً گپ نمیزده است. همدورههایش بالایش فراوان پُرزه و جوک میگفته و مسخرهاش میکردهاند. دلش مثلِ کندو تمام تمسخرها را در خود جا داده و او را کوفتی ساخته است. پس از مدتی او به دنبال پیدا کردنِ راه و چارهیی میشود تا کندوی دلش را خالی کند. ناگهان روزی راهی مییابد. یک روز که با تأخیر به مکتب میرسد، داستان آزار و اذیتِ او در صنف ادامه مییابد، از هر کنجِ صنف با سخنی و یا سیلییی او را اذیت میکنند. یک همصنفش از او میپرسد که چرا دیــر آمدی؟ شبها بیدارخوابی میکنی؟ امشب کجا مهمان بودی؟ اختر کندوی دلش را باز میکند و قطرهیی از آن را میریزد و در پاسخ به همصنفش میگوید: شب خانۀ خواهرت بودم!
سکوت تمام صنف را در بر میگیرد، همصنفانش پچپچ میکننـد که دیگر اختر را اذیت نکنند. اختر راز را مییابد و پس از آن میکوشد با تحقیر کردنِ دیگران و ادا درآوردن، کندوی غمهایش را تهی نگه دارد. نامش چهرهیی تازه میگیرد و میشود اختر مسخره!
این اثر کمدی مرز میان طبقۀ غریب و پولدار کابل را نشان میدهد و در کنار نوعی انتقاد که از جامعه در این فیلم دیده میشود، نکتۀ مهم دیگر،
زندهگی برگشتهگان از غرب در این فیلم حایز اهمیت میباشد. مصطفی که سالها زندهگیاش در غرب سپری شده، در این فیلم تنها رهاوردش از غرب به یک موش که نماد بیهودهگیست خلاصه میشود.
کرکتر مرکزی در رفاقت با دوربین لحظه به لحظه سرگذشتش را روایت میکند. اختر با کشف رازِ جدید میتواند خرج زندهگیِ خود را از جیب دیگران بیرون بکشد، او با منکر شدن از خانوادهاش در خانۀ دوستانش که خوش داشتن او ادا دربیاورد تا بخندند، زندهگی میکند.
چهار
پس از سال ۲۰۰۲ تولید فیلمهای سینمایی در افغانستان رونق گرفت. شماری از تحصیلکردهگانِ حوزۀ سینما به کشور بازگشتند و بازارِ خوب یافتند.
صدیق برمک یکی از موفقترین کارگردانهای فیلم در افغانستان است. فیلمهای او برندۀ جوایز بینالمللی شدهاند. فیلم «اسامه» از ساختههای او برندۀ جایزۀ گلدن گلوب سال ۲۰۰۴ امریکا شد. برمک به دلیل عدم حمایت از کارهای سینمایی در افغانستان و نامساعد بودن زندهگیِ سینماگران در کشور، افغانستان را ترک کرده است اما بارها گفته که تلاش میکند برای سینمای افغانستان کارهای خوبی را رقم بزند.
درخشش کارهای همایون پاییز با ساختن فیلمهای «من اسپ میخواهم نه زن» و یا فیلم «آنسوی خط سکوت» که به باور منتقدان برای نخستینبار اندیشه را وارد کارهای سینمایی افغانستان کرد، از نمونههای درخشانِ کارهای سینمایی این سالها است.
فیلم «لالۀ سیاه» به کارگردانی سونیا ناصری کول برای کسب جایزۀ اسکار بهترین فیلم خارجیزبان نمایندۀ افغانستان در هشتادوسومین دورۀ جوایز اسکار بود، اما به فهرست نهایی راه نیافت.
به تازهگی هم فیلمنامۀ فیلم «نامهیی به رییسجمهور» ساختۀ بانو رؤیا سادات توانست که جایزۀ فیلم کشورهای سارک را به دست بیاورد. بانو سادات نیز از فیلمسازانِ پُرکار همین سالهای افغانستان است که در کارنامۀ خود ساخت چند سریال تلویزیونی موفق و چند فیلم کوتاه و بلند سینمایی دارد. تازهترین فیلم بلند سینماییاش همین «نامهیی به رییسجمهور» است و سریال «خط سوم» که تلویزیون طلوع آن را نشر میکند، از کارهای خوب و امیدبخشِ دیگر بانو سادات است.
اینها بخشی از تلاشهای فردی و شخصی کارگردانان و سینماگران افغانستان است که در این سالها کوشیدهاند سینمایِ کشور را از مرگ نجات دهند.
هارون مجیدی-روزنامهی ماندگار