صدبار مرده میشود و زنده می شود
صد بار پوست میدهد و رنده میشود
دیری است بند بند تنت میشود حراج
در کسوت زنی که فروشنده میشود
تندیس زخمهای نمکسود میشوی
این زخمها که روی تنت خنده میشود
آن دشتها که با نفس لاله میتپید
با مین و دست و پای تو رقصنده میشود
آن باغسار سبز و پر از شاخههای سیب
با سنگ، تن به تن شده و کنده میشود
گاهی مدیترانه تو را غرق میکند
گاهی جنازهی تو پناهنده میشود
در پشت پردههای برانداز یک قمار
امروز تو حواله به آینده می شود
اما نخواندهاند که در پشت این ورق
گرد آفریدهای تو رزمنده میشود
۱۰ تیر ۱۴۰۰