سیاسی و اجتماعی

ساختار شکننده؛ ظرفیت‌ شورش داخلی در میان طالبان

نویسنده: آسو

سازمان‌های جهادی که بر‌مبنای ایدیولوژی بسته و انسجام سفت‌وسخت سلسه‌مراتبی بنا یافته‌اند، در ظاهر بسیار منسجم و یک‌پارچه عمل می‌کنند و طوری به نظر می‌رسند که حلقه‌های به‌هم‌پیوسته آن‌ها درهم‌تنیده و رهبری، فرمان‌پذیری و اطاعت در آن ذهنی و ابدی شده است. این در روپوشِ مساله صادق است و سلسه‌مراتبی بسته توأم با رهبری و فرمان‌پذیری نظم ظاهری را به میان آورده است؛ اما فرمان‌پذیری محض و فرمان‌دهی بر‌مبنای ایدیولوژی به همان پیمانه که ممکن است متین و قایم باشد، به همان اندازه شکننده و مستعد فروریزی نیز است. هر آن، بیم آن می‌رود که شلعه‌های یک آتش معمولی این ساختار که در ظاهر سف‌و‌سخت به نظر می‌رسد نابود شود و بنیادهای پوشالی آن فرو ریزد.
طالبان به‌عنوان یک گروه ایدیولوژیک که ساختار سلسله‌مراتبی سفت‌و‌سخت با فرمان‌دهی و فرمان‌پذیری محض در میان جنگ‌جویان، فرماندهان و رهبران خود دارند و مزید بر این، انسجام ظاهری خود را حفظ کرده‌ یا در مواردی گسست‌هایش را پنهان می‌کنند، نیز مستعد شورش‌های داخلی در میان‌شان هستند و این ظرفیت هم به‌صورت بالقوه و هم به‌گونه بالفعل وجود دارد. از همین‌ رو است که شکننده‌گی نظامی ـ سیاسی در صفوف طالبان به‌عنوان یک گروه جنگی ـ تروریستی که اکنون در افغانستان سیطره دارد، بیشتر است. این یکی از نگرانی‌های اصلی رهبران طالبان محسوب می‌شود. همین مهم است که پای صلاح‌الدین ایوبی، فرمانده اوزبیک‌تبار طالبان را به قندهار ‌کشانید تا رهبری این گروه او را قناعت بدهد و مبادا شیرازه صفوف این گروه فرو بریزد.
مساله قوم
نخستین مورد که بسیار مهم است و مساله شورش‌ داخلی در صفوف طالبان و حتا مبارزه علیه این گروه را شدت می‌بخشد، قوم‌گرایی مفرط است. طالبان در بیست سال گذشته تلاش وافر و انرژی بسیار صرف کردند تا خود را از انگ قومی بودن تطهیر کنند، با آن‌ هم بعد از قدرت‌گیری‌‌شان در کابل نارضایتی‌ها از هر سمت، حتا در میان طایفه‌های یک قوم برجسته شده و طالبان اکنون از سر ناچاری به نظام‌الدین قیصاری، فرمانده محلی متوسل شده‌اند. سرو‌صداهایی وجود دارد که طالبان قرار است از این فرمانده محلی اوزبیک‌تبار که متهم به قتل و قاچاق‌ مواد مخدر است، در برابر شورش‌های احتمالی در شمال استفاده کنند. این و ده‌ها فکت دیگر نشان می‌دهد که طالبان نگران آینده‌اند و احتمال بسیار می‌رود که شورش‌ها و حتا مبارزه جنگ‌جویان این گروه علیه حاکمیت‌شان افزایش پیدا کند.اکنون نیز صدها تن از جنگ‌جویان طالبان در بدخشان، تخار و هرات یا به جبهه مقاومت ملی پیوسته‌ و علیه طالب مبارزه مسلحانه را آغاز کرده‌اند یا هم به کشورهای همسایه پناه برده‌‌اند که قطعاً آن‌ها نیز بالاخره موضع‌گیری آشکار خود را شروع خواهند کرد. نگاه قومی طالبان به قدرت یا به تعبیری خود را در کانتکست «برادر بزرگ» دیدن، از عمده‌ترین ظرفیت‌های شورش دورنی جنگ‌جویان این گروه علیه حاکمیت این نظام رژیم بنیادگرا است که مقبولیت داخلی و مشروعیت بین‌المللی ندارد و آشکار‌ترین نشانه و ابزار وجودی‌اش استفاده حداکثری از فشار و زور نظامی علیه شهروندانی‌ است که ۹۷ در‌صد در زیر خط فقر قرار دارند. به نظر می‌رسد که بخش بزرگی از طالبان غیرپشتون و همچنان فرماندهان پشتون در غرب و شرق، از عملکرد یک‌ساله این گروه راضی نیستند.
اختلافات داخلی
علاوه بر مساله قوم که یکی از لایه‌های اختلاف و از یکی از مولفه‌های شورش درونی در میان طالبان محسوب می‌شود، اختلافات بر سر قدرت و تقسیم آن بر‌پایه اندیوال‌بازی و خویش‌خوری، بنای دومین عامل شورش و شکننده‌گی داخلی در میان طالبان قابل تعریف است. قدرتی که اکنون طالبان به دست گرفته‌اند، هیچ مکانیسم قانونی، محلی و عرفی ندارد. در این نظم هر کسی بیشتر جنگیده است، بیشتر قدرت دارد. از سویی هم، بی‌عدالتی و واپس‌گرایی در آن موج می‌زند. این اختلافات در سه لایه نظامی ـ سیاسی طالبان وجود دارد که عبارت‌اند از رهبران سیاسی، فرماندهان میان‌رتبه نظامی و فرماندهان پایین‌رتبه محلی که به نظر می‌رسد بار جنگ بر دوش آن‌ها بوده است.این وضعیت رهبران طالبان را در کابل مجبور کرده است تا برای وفا‌داری فرماندهان نظامی به آن‌ها پست‌های دولتی و پول توزیع کنند. گزارش‌هایی وجود دارد که نشان می‌دهد تنها مولوی یعقوب فرزند ملا عمر، بنیان‌گذار طالبان، میلیون‌ها دالر پول به فرماندهان نظامی در جنوب توزیع کرده است تا حمایت ضمنی آن‌ها را با خود داشته باشد.
پول‌پاشی و حفظ یک نظام در بدل تقسیم قدرت بر‌اساس اندیوال‌بازی و حامی‌پروری، یکی از مولفه‌های شکننده‌گی سیاسی ـ نظامی محسوب می‌شود که وضعیت را آشفته‌تر و زمینه‌های فروریزی را مساعد‌تر می‌سازد. این ساختار شبکه‌‌ای که در آن فقط یک حلقه خاص صاحب قدرت و جایگاه است تا در بدل آن از رهبران سیاسی مورد نظر حمایت صورت بگیرد، خود موجب می‌شود که هیزم بیشتر را به این آتش بیندازد تا آخرین تارهای یک رژیم بسوزد و نابود شود. طالبان با چنین چرخه‌‌ای روبه‌رو هستند و هر لحظه بیم آن می‌رود که رژیم‌ آن‌ها نابود شود و نظم به نظر سفت‌و‌سخت آن‌ها فرو بریزد. شاید این در ظاهر خوش‌بینانه به نظر می‌برسد، اما تمام رژیم‌هایی که بر‌پایه استبداد، زور و ایدیولوژی‌های خشن بنا یافته‌اند، چنین عاقبت دارند و طالبان نیز نمی‌توانند از آن فرار کنند.
هرچند وابسته‌گی بیش از اندازه طالبان به کشورهای منطقه از جلمه پاکستان عامل سوم شورش‌های داخلی پنداشته می‌شود و به دلیل این‌که طالبان بدون آن‌ها توانایی تصمیم‌گیری ندارند و این باعث تضاد منافع در صف این گروه خواهد شد، اما می‌شود آن را در زیر‌مجموعه دو گزینه بالا تعریف کرد. نظم رژیم طالبان هرچند به ظاهر خیلی سفت‌و‌سخت و بر‌پایه ایدیولوژی اسلام سیاسی ـ قوم‌اندیشانه بنا یافته است، اما ظرفیت‌های شورش در آن وجود دارد و این یکی از مواردی است که شکننده‌گی ـ نظامی خواهد بود که نشانه‌های اولی آن در چند ماه گذشته رونما شده و نشانه‌های دیگرش در حال وقوع است.
این مهم فشار داخلی بر رهبران طالبان را افزایش داده و می‌تواند نظم این رژیم را دچار مشکل کند. طالبان با دیپلماسی و گفت‌وگو سر سازگاری ندارند. آن‌ها به این باورند که باید اطاعت صورت بگیرد و نیروهای مخالف از میان برداشته شوند. این سیاست با چاشنی قومی، وابسته‌گی سیاسی و تقسیم قدرت به شیوه اندیوال‌بازی، عواقب بسیار شکننده دارد و خواهد داشت. طالبان علاوه بر مقاومت‌ها و ایستاده‌گی، با شورش‌های داخلی و فروریزی نظم پوشالی‌شان نیز مواجه‌اند.

برگرفته از8صبح

نمایش بیشتر

سیمرغ

سیمرغ یک نهاد فرهنگی و اجتماعی است که با اشتراک جمع کثیری از اندیشمندان، فرهنگیان و نویسنده‌گان در حوزه تمدنی و فرهنگی فارسی_ پارسی تشکیل گردیده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا