ساختار ادارههای دولتی و بروکراسی، بنیادهای یک حکومت را تشکیل میدهند که در دنیای مدرن بدون آن نمیشود پیچیدهگیها را تبیین کرد و سازمانها را نظم و نسق داد. در واقع بروکراسی و نظم بیپیشینهای که در آن نهادها و سازمانها کار میکنند، همه محصول دنیای مدرن، پیامدهای مدرنیته و رسیدن به توسعه است. بر پایه همین دیدگاه است که سامئول هانتنگتون، نویسنده و توسعهپژوه غربی، باور دارد که هر جامعهای که به سوی پیچیدهگی در حرکت است، آن جامعه به سوی توسعهیافتهگی میرود و این یکی از تفاوتهای عمده برای فهم دنیای مدرن و رشد توسعه در یک کشور محسوب میشود. به عبارت دیگر، پیچیدهگی نماد توسعه و سادهسازی نمایش عقبماندهگی و دنیای سنتی است.در دو دهه حاکمیت نظام جمهوری که صد البته انرژی بسیار و منابع پولی هنگفت برای آن صرف شده بود، یک نظام مدرن بروکراتیک و ساختارهای پیچیده برای نظم و نسق امور به میان آمده بود که در تاریخ افغانستان از نظر تیوری نظیر نداشت. هرچند فساد و خویشخوری و آسیبهای دیگر این نظام اداری را به فرسایش رسانیده و چالشهای بیشماری را به میان آورد، اما با توجه به بنیادها و قوانین و فرصتهایی که ایجاد شده بود، رنگ و بوی دنیای مدرن را با خود حمل کرده و شکل و شمایل یک نظام را به خود گرفته بود. این به معنای آن نیست که نظام بروکراتیک دوره جمهوریت بیعیب بود، اما از نظر ساختاری و بنیادهای بروکراتی یک دستاورد بزرگ تلقی میشد که در آن نیروهای متخصص، تحصیلکرده و شایسته بهگونه نسبی ارج گذاشته میشدند.بعد از فروپاشی جمهوریت اما طالبان این ساختار بروکراتیک که انرژی بسیار و پولهای هنگفت صرف آن شده بود را نابود کرده و با سادهسازی، گزینشهای غیرمسلکی، خویشخوری، فساد بیسابقه و بیقانونی و خلافکاری بنیادهای آن را تخریب کرده و به ادارههای دولتی بهمثابه غنایم جنگی میبینند که باید میان جنگجویان روستایی و ملاهایی که هیچ مهارتی جز خشونت و جنگ ندارند، توزیع شود. طالبان با این دید، تمام نهادها، سازمانها و ادارههای دولتی را در میان جنگجویان خود توزیع و بخش بزرگی از افراد متخصص، کاربلد و تحصیلکرده را از ادارههای دولتی سبکدوش کردهاند. امروز هزاران تن در ایران و پاکستان با سند دکترا و ماستری کارگری میکنند، اما به جای آنها در ادارههای دولتی ملاهای سیاسی تعیین شدهاند که هیچ مدرکی جز تفنگ ندارند. برای همین، در همهجا تفنگ خود را با خود میبرند؛ حتا در عبادتخانهها و دانشگاهها.بهتازهگی این گروه یک ملای روستایی را که شاید سواد خواندن متن فارسی و پشتو را نداشته باشد، به عنوان پزشک ارشد در شفاخانه سردار داوود خان، بزرگترین مرکز درمانی و خدمات صحی ـ نظامی افغانستان تعیین کردهاند. در تصویری که در رسانههای اجتماعی نشر شده، دیده میشود که یک جنرال و یک پزشک واقعی که شاید بیش از نصف عمر خود را صرف آموزش طب و آموزش امور نظامی کرده باشند، در دو طرف این ملا نشستهاند. نشانهشناسی این عکس تصور از سیهروزی و نابودی افغانستان به دست طالبان دارد؛ تصویری که در آن یک ملا فقط به دلیل اینکه جنگیدن بلد بوده و در کنار طالبان آموزشهای حملات انتحاری دیده، در یکی از مهمترین ارگانهای صحی افغانستان بهعنوان رییس تعیین شده است و یک فرد متخصص و کارکشته از مقامش کنار زده میشود.به نظر میرسد که تعیینات غیرمسلکی و اندیوالبازی در رژیم طالبان سبب خشم شماری از رهبران ارشد این گروه نیز شده است. چندی پیش سراجالدین حقانی، مسوول شبکه حقانی که بخشی از پیچیدهترین و مرگبارترین حملات را در بیست سال گذشته رهبری و مدیریت کرده است، در دانشگاه شیخ زاهد ولایت خوست تعیینات غیرمسلکی در ادارات دولتی را مایه تاسف دانسته و از دانشجویان خواسته است که تلاش کنند به ادارههای دولتی راه یابند. حقانی شاید به این دلیل انگشت خود را بر این مهم مانده است که بخش قابل توجهی از اداراتهای ملکی دولتی به دست شاخه قندهاریها در ساختار تشکیلاتی طالبان مدیریت میشود و از این رو حتا در میان رهبران طالبان این مهم مایه تنش است که چرا حداقل در ساختارهای ملکی افراد متخصص، کارشته و باسواد گماشته نمیشوند و چرا رژیم طالبان به نیروی جوان و متخصص در داخل اهمیت نمیدهند.یک مورد بسیار مهم دیگر این است که طالبان تمام کارمندان قبلی دولت را به چشم دشمن و خاین میبینند که دیگر نباید به آنها فرصت داده شود، در حالی که این تصور اشتباه است. آنها که به افغانستان خیانت کردند، اکنون در قصرهای شیکشان در کشورهای مرفه جهان خوشگذرانی میکنند. جالبتر اینکه آنها با طالبان نیز در ارتباط هستند و اموال و خانه و داراییشان توسط فرماندهان طالبان نگهداری میشود. داوود ناجی، فعال سیاسی، نوشته است که اموال، داراییها و خانه حنیف اتمر در کابل توسط جنگجویان طالبان نگهداری میشود یا داراییها و شرکتهای اقبال صافی، نماینده پیشین مردم، توسط جنگجویان طالبان نگهداری شده و در بدل آن پول پرداخت میشود.طالبان ادارههای دولتی را که نماد یک ساختار قانونی و نظاممند است، فروپاشانده و با گماشتن افراد نامتخصص، خویشخوری و اندیوالبازی و از همه مهمتر ملاگرایی، نظم بروکراتیک کشور را با بنبست مواجه کرده و آن را به عصر «آفتابهولگن» بردهاند. امروزه در تمام ریاستها، وزارتها، معینیتها، ادارههای محلی و همهجا افرادی تعیین شدهاند که تنها هنرشان طالب بودن است و تجربهشان جنگیدن، مرگ و خشونت. برای همین یکسانسازی است که طالبان حتا از معلمان مکاتب در سطح کابل و ولایتها امتحان عقیده میگیرند تا همه را همرنگ خود کرده و نظم را برمبنای خواست خود تغییر بدهند. این یکسانسازی در تمام بخشها و زمینهها، با قوت جریان دارد.با آنکه بعد از شکست جمهوریت و آغاز حاکمیت رژیم طالبان همهچیز فروپاشید، اما عدهای به این باور بودند که حداقل این بار ساختار بروکراتیک و ادارههای دولتی از هم نپاشیده و نظم حداقل بهگونه نسبی در این ساختار حفظ شده است. به مرور زمان اما این فرض را ابطال کرد و امروزه همه میدانند که دیگر ادارههای خدماتی ـ حتا ادارههایی که خدمات اولیه و اساسی را عرضه میکنند ـ از هم پاشیده و در حال نابودیاند. طالبان اما با لجاجت، این مسیر را ادامه میدهند. این خود نشان از آن دارد که حتا اگر فرض را بر این بگیریم که بعد از فروپاشی جمهوریت، ادارهها حفظ شده باشد، اکنون به دست طالبان از میان میرود و نابود میشود. طالبان ادارههای دولتی را نابود کردهاند.
برگرفته از8صبح